تاریخ سند: 21 اردیبهشت 1342
موضوع: شرکت دانشجویان دانشگاه در مجلس فاتحه مسجد ارک
متن سند:
شماره: 556/بخش 312 اداره یکم عملیات
طبق اطلاع قرار است عدهای از دانشجویان دانشگاه وابسته به جبهه ملی در مجلس فاتحه مسجد ارک شرکت نموده و سپس به طرف بازار عزیمت و تظاهراتی به عمل آورند.
1
در پرونده ر-19 بایگانی شود.
شهابی
تعداد نسخه: 5 نسخه
گیرندگان: سه نسخه در بخش 312 – اداره سوم – اداره دوم.
توضیحات سند:
1ـ نوروز سال 42 و یورش به مدرسۀ فیضیه قم: در نوروز سال 1342، مراجع عظام و علما و روحانیون و مردم مسلمان از پیشنهاد امام خمینی مبنی بر تحریم عید و برافراشتن پرچم سیاه بر سر در منازل در عید نوروز، استقبال کردند، و بدین سان عید شادیآفرین، رنگ عزا گرفت و کارت تبریک مبدّل به کارت تسلیت شد.
در مساجد، حسینیهها و منازل، علما به جای جلوس عید، مجلس عزا برپا بود.
سخنرانان دینی و علما خطرات هیأت حاکمه را برای اسلام بازگو کردند.
در بسیاری از محافل، - مخصوصاً در شهر قم- پارچههای سیاهی آویخته شده و عبارت «امسال مسلمین عید ندارند.
» روی آنها نوشته شده بود.
بسیاری از روحانیون و طلّاب نوار سیاه رنگی به سینه زده بودند و اعلامیههای زیادی به صورت جمعی یا فردی از جانب روحانیون شهرهای مختلف صادر شد.
چون شهادت امام جعفر صادق (ع) هم در همان ایام بود، غالب اعلامیهها به دو مناسبت اعلام عزای عمومی کرده بودند.
نمونهای از تراکتها این بود: «ملت عزا دارد، زیرا هیأت حاکمه مستبد ایران تجاوز به احکام قرآن و قانون اساسی نموده و روحانیون و آزادیخواهان را به زندان و زجر و شکنجه کشیده است.
» در اعلامیه جمعی علمای روحانی تهران آمده بود که «به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (ع) و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید شده است، جامعه روحانیت عزادار، و به عنوان عید جلوس نخواهند داشت».
هنگام تحویل سال بین انبوه جمعیت که در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام و مساجد اطراف موج میزد و به محض اینکه چراغها به علامت تحویل سال خاموش شد، اعلامیۀ امام و تراکت «روحانیت اسلام امسال عید ندارد» پخش شد.
امام خمینی در این اعلامیه چنین اعلام کرده بود: «دستگاه حاکمه به احکام مقدسۀ اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمۀ قرآن قصد تجاوز دارد.
نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنان عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد یعنی با زور و سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشاء ببرد.
هدف اجانب قرآن و روحانیت است.
دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد.
روحانیّت را پایمال کند ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم.
آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع میدانند، این سد باید به دست دولتهای مستبد شکسته شود موجودیت دستگاه رهین شکستن این سد است، قرآن و روحانیت باید سرکوب شود من این عید را برای جامعۀ مسلمین عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.
من به دستگاه جابره اعلام خطر میکنم، من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم، دستگاهها با سوءتدبیر و سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم میکنند.
من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.
بارالها! من تکلیف فعلی خود را اداء کردم.
«اللهم قد بلّغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد.
خداوندا! قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.
«روحاللهالموسویالخمینی»
دولت اسداله علم، در پناه سازمان امنیت رفراندوم را به انجام رساند، اما شعلهای که در قم مشتعل شده بود، تبدیل به آتشی شد که آسایش و آرامش خیال را از دستگاه حکومتی سلب کرد، و آخرین اقدام تبدیل جشن عید نوروز به عزای عمومی بود.
حوادث فروردین سال 42 به خصوص تهاجم به مدرسه فیضیه به دو منظور انجام میشد اولاً روحانیت و به خصوص مقام نخست آنکه به صورت شخصیت مقاوم و مبارزی درآمده بود سرکوب گردد و این اقدام نیز با نام ملت به ویژه قشر کارگر و دهقان انجام گیرد و در ثانی با تبلیغات گسترده وانمود شود که مخالفان تمدن بزرگ –دشمنان ملت- معترضان به رفراندوم از هر طبقه و هر لباسی که باشند از خطر مصون نیستند.
نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی مینویسد: «...
.
.
صبح روز دوّم فروردین که مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق علیهالسلام بود ماشینهای شرکت واحد یکی پس از دیگری وارد قم شده، سرنشینان خود را پیاده کردند، کسی نمیدانست که سرنشینان آن چه کسانی هستند و روی چه غرض و انگیزهای راهی قم شدهاند؟! بسیاری گمان میکردند اتوبوسها و سواریهایی که در خط تهران – قم کار میکنند به علت ازیاد مسافر نتوانستهاند جوابگوی مراجعین و مسافرین باشند، بنابراین از ماشینهای شرکت واحد کمک گرفتهاند.
غافل از آنکه سرنشینان آنها شهپرستان جلادی هستند که به منظور ریختن خون پاک مبارزان روحانی راهی قم شدهاند.
به دنبال آمدن ماشینهای شرکت واحد ناگهان دهها کامیون نظامی که مجهز به پایههای مسلسل سنگین بود، مملو از سربازان زرهپوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور کوتاهی در شهر به بیرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گردید.
»
عصر دوّم فروردین در مدرسه فیضیه مجلس عزاداری برپا و جمعیت زیادی از هر طبقه و قشر حضور داشتند.
کامیونهای سربازان مسلح در میدان آستانه متوقف شده و مأموران امنیتی محل را در محاصره داشتند.
اوضاع غیر عادی مینمود، و رفت و آمد مأموران حاکی از وقوع یک حادثه بود.
گوینده بالای منبر به شرح زندگی حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام و مبارزات آن حضرت پرداخت، تا به حوزۀ علمیه قم به عنوان دانشگاه امام صادق رسید و از اینکه حفظ و حراست احکام اسلام و استقلال کشور به آنها ارتباط مستقیم دارد و در همین حال، صلوات فرستادن جمعی آغاز شد.
ناطق از مردم خواست بیجا صلوات نفرستند.
در همین زمان یکی از روحانیون، وقتی دید اطراف او صلوات نابجا میفرستند، اعتراض کرد؛ که یکباره مورد هجوم مأموران آماده و پراکنده قرار گرفت.
واعظ سعی نمود که مجلس را آرام کند، اما متوجه شد موضوع بیش از اینهاست، ناگهان فریاد کشید: «آی مردم، آی مسلمانانی که از صدها فرسنگ راه به این شهر مقدس آمدهاید، به شهر و دیار خود که بازگشتید به همه برسانید که دیگر به روحانیت اجازه ذکر مصیبت برای رئیس مذهب جعفری هم نمیدهند ...
.
» ناگاه صدای صلوات بلند و واعظ امکان ادامه سخن نیافت و پایین آمد، یکی از مأموران میکروفون را در اختیار، و فریاد زد «به روح پر فتوح اعلیحضرت فقید رضا شاه کبیر!» بلندگو قطع شد و جمعی فریاد زدند که خفه شو! اجتماع به هم ریخت.
عدهای فرار کردند، جمعی فریاد کشیدند، هجوم جمعی به سوی درب خروجی، بیرون رفتن را با اشکال بیشتر مواجه ساخت.
طولی نکشید که فقط طلاب و مأموران لباس عوض کرده باقی ماندند که تعداد آنها را حدود هزار نفر یا بیشتر ذکر کردهاند.
همۀ آنها سرها را به فرم آلمانی زده بودند.
لباسهای دهاتی یک شکل پوشیده و فریاد «جاوید شاه!» را سر داده و به طلاب حمله کردند، روحانیون به دفاع برخاستند، و عدهای در طبقۀ دوّم سنگر گرفته و با آجر به سوی شاهپرستان حمله کردند و در این هنگام نیروی شهربانی با اونیفورم وارد معرکه شد، و مدرسۀ فیضیه میدان نبرد گردید.
رگبار گلوله شروع شد.
تعدادی از طلاب از ارتفاع به پایین پرتاب شدند.
هزاران نفر از مردم در میدان آستانه ناظر هجوم مسلحانۀ مأموران به مدرسه فیضیه بودند.
مردم را با گاز اشکآور و سرنیزه متفرق کردند، و در پایان لباس و کتاب و وسایل طلاب را وسط مدرسه جمع کردند و به آتش کشیدند و در تاریکی شب پس از اتمام وحشیگریهای تاریخی و به جا گذاشتن تعدادی زیاد کشته و مجروح و مصدوم با خوشحالی و غرور از اعمالی که انجام داده بودند محل را ترک گفتند.
در روز بعد در حمله دیگری به همین مدرسه جمعی دیگر را مجروح ساختند، و همزمان مدرسۀ طالبیۀ تبریز به علت نصب اعلامیۀ امام خمینی به دیوار مدرسه مورد یورش قرار گرفت.
صدمات وارد بر طلاب با چاقو و دشنه وگلوله زیاد بود.
این اعمالِ رژیم بیش از پیش موجب خشم و تنفر عمومی شد.
اسداله علم به دنبال فاجعۀ فیضیه در مصاحبهای اعلام کرد: «روحانیان که با اصلاحات ارضی مخالفند با دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاع نمودند که منجر به قتل یک دهقان شد.
روزنامهها ضرب و جرح طلاب قم را با تفصیل نوشتند و از قتل یک دهقان بدون ذکر نام و نشان خبر دادند.
هجوم به حوزۀ علمیه قابل دفاع نبود و خبر تا اعماق روستاها پیچید و رسوایی زیادی برای دستگاه به بار آورد.
بسیاری مرعوب شدند و حادثه فیضیه را با واقعۀ مسجد گوهرشاد دوران رضاخان مقایسه کردند، روحانیانی نیز خانهنشین شدند و اضطراب و نگرانی در چهره جمعی دیگر دیده میشد.
در شهرها و روستاها شایع کرده بودند که در تهران و قم روحانیان حق بیرون آمدن از منزل را ندارند.
گرچه خشونت فیضیه بسیار شدید بود، اما رژیم سعی داشت از آن بهرهبرداری نموده برای مدت طولانی از قهر روحانیت و سکوت این گروه استفاده کند.
عصر دوّم فروردین، منزل امام مرکز اجتماع مردم و روحانیان مبارز شد.
امام در همان لحظۀ اوّل آگاهی از حمله به فیضیه، نقش سازندۀ یک رهبر را ایفا کرد.
از بستن درب منزل، با وجود شایعۀ حمله مأموران به آن جلوگیری کرد و خود در میان جمع باقی ماند و به آنها دلگرمی و شجاعت بخشید.
در همان حالی که بسیاری، روحانیت را شکست خورده می دیدند، امام در وضعیت پیشآمده پیروزی میدید.
آموزش ایستادگی عملی امام در همۀ آنها که با ایشان تماس داشتند مؤثر واقع شد.
امام دستور داد مجروحان را به بیمارستان ببرند و سعی داشت هرچه بیشتر اقدامات شاه و مأموران او را به مردم بنمایاند و افشاگریها را بزرگترین پیشرفت میشناخت.
به یقین هیچ کس جز امام نمیتوانست در آن شرایط دشوار، درس مقاومت و پایداری به پیروان و شاگردان خود بدهد و آنان را برای مبارزۀ مستمر و طولانی آماده سازد.
(روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، صفحه 18 تا 22، چاپ دوم سال 1379)
از تاریخ 19 /2 /42 تا 21 /2 /42 اعتراضات مردم مسلمان نسبت به جنایت رژیم در مدرسه فیضیه اوج گرفت و تظاهرات متعددی به وقوع پیوست.
مشروح وقایع این سه روز را براساس گزارش ساواک در زیر میخوانید.
شماره: 644 – د-الف بخش 311
گزارش چهلمین روز شهدای قم
تاریخ: 21 /2 /42
1ـ ساعت 19:30 روز پنجشنبه 19 /2 /42 عدهای 3000 نفری از طبقات مختلف به تدریج در جلوی مسجد قاجاریه واقع در خیابان ری کوچه آبشار گرد آمده بودند و در همین موقع شش دستگاه لندرور پلیس امدادی و پلیس کلانتری 7 و عدهای افسر در مسیر کوچه آبشار و جلو مسجد ایستاده و از ورود مردم به داخل مسجد جلوگیری مینمودند افراد از کوچه آبشار و اطراف پیادهروهای خیابان ری به طور دستجات ده الی بیست نفری گرد هم جمع شده بودند از چندی اطلاع رسید افراد به مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان شاه بروند جمعیت به این مسجد حرکت نمود ولی قبل از رسیدن پلیس 1500 نفر از افراد به داخل مسجد رفتند و چون از سر شب مجلس روضهخوانی بود افراد تا خاتمه آن صبر کردند پس از ختم روضه قرائت قرآن شروع شد و پلیس سر رسید و جلوی مسجد را مسدود کرد افراد داخل شروع به خواندن قرآن و صلوات مشغول شدند و افراد خارج مسجد به آنها پاسخ میدادند شخص معممی که شناخته نشد و به نظر از طلاب مدرسه حاج ابوالفتح بود بالای منبر رفت و مدت 10 دقیقه صحبت نمود وی گفت در ابتدای آمدن روی منبر به من گفتند غیر از ذکر مصیبت دیگر حرفی نزنم سپس اشعاری در وصف امام زمان (ع) قرائت و ذکر مصیبت نمود و ساعت 21:30 مجلس ختم شد و مردم خارج و با افراد خارج ملحق شدند و شروع به دادن شعار [پیروزی] اسلام.
نابودی دشمنان اسلام.
سلامتی آیتاله خمینی، شهدای قم نمودند راه عبور و مرور ماشینها قطع شد تظاهرات تا خیابان خراسان ادامه داشت پلیس هم به افراد میرسید و اخطار تفرقه میداد و مجدداً آنها به محل دیگر رفته اجتماع مینمودند تا اینکه پلیس با ماشین به حرکت درآمد و تا ساعت 22:30 آنها را متفرق نمود در این تظاهرات مقداری اعلامیه دعوت آیتاله سید ابراهیم طباطبایی یزدی روز 21 /2 /42 در مسجد ارک و دعوت آیتاله بهبهانی در روز 21 /2 /42 در مسجد مهدوی واقع در خیابان جهان پناه و اعلامیه آیتاله خمینی را توزیع مینمودند موقع توزیع به طور پراکنده پخش میکردند و قبلاً این اعلامیهها را به آنها داده بودند و در حدود 500 برگ توزیع شد.
2ـ ساعت 19:30 روز جمعه 20 /2 /42 عدهای از طبقات مختلف در حدود دو هزار نفر به تدریج در مسجد مهدوی واقع در خیابان شهباز بین جهانپناه و غیاثی اجتماع کرده بودند ولی قبلاً پلیس کلانتری 21
جلوی درب مسجد را مسدود کرده بودند در نتیجه از برگزاری ختم جلوگیری شد جمعیت به تدریج جلوی مجلس جمع میشدند تا اینکه در ساعت 20 اطلاع داده شد به مسجد حاج ابوالفتح بروند و یا به مسجد حاج اسمعیل حوری در کوچه مشاور بین شهباز و ری بروند افراد به تدریج به مسجد حاج اسمعیل حوری رفتند ولی پلیس به جلوی مسجد رسید و آنها را متفرق نمود افراد به مسجد نو در خیابان خراسان رفتند به علت عدم وجود پلیس توانستند در حدود 1500 نفر به داخل مسجد بروند این مسجد دو بلندگو داشت یکی داخل و دیگری خارج شروع به قرائت قرآن کردند ساعت 20:45 یک نفر معمم بالای منبر رفت و مدت 45 دقیقه صحبت نمود وی گفت زمان اینکه بنشینیم و کارها بر وفق مراد بگذرد گذشته و این خود مردم هستند که با روح ایمان و اعتقاد به خدا و دستورات دین بر علیه هر ظلم و ستمی مبارزه نمایند علت عدم اجابت دعای ما نداشتن ایمان حقیقی و اجرای دستورات الهی است تا ما دارای ایمان قوی نشویم محال است دعای ما مستجاب گردد جز آماده بودن در برابر مبارزه مفاسد اجتماعی چارهای نیست در مملکت ما دیگر کار از جنبه تعارف گذشته و خود شاهد مفاسد هر روز هستیم در این کشور عدهای اجیر و نوکر بیدینان هستند با تمام تلاش خود اقدام به تضعیف دین مینمایند علناً اوراق قمار بازی، مشروبات الکلی، کاباره و هزاران معایب دیگر را در این کشور رواج میدهند آیا این مفاسد دلیل این نیست که وقتی آتش که گرفت تر و خشک میسوزد اگر عدهای موافق و عدهای مخالف باشند و موافقین نتوانند مخالفین را امر به معروف و نهی از منکر نمایند آن وقت غضب الهی نازل میشود و همه را از دم نابود میسازد آنگاه حدیث امام حسین و یارانش را ذکر کرد و ساعت 21:15 سخنرانی او تمام شد بعد ذکر مصیبت شد آنگاه حاج شیخ جواد فومنی پیش نماز مسجد نو سرپا ایستاد و ضمن دعا در مقدمهای گفت دیکتاتورها، قلدرها و اوباشها به روحانیت نسبت میدهند که اینها سیاسی میباشند یا وابسته به حزب و جمعیتی هستند در صورتی که علماء و روحانیت به هیچ یک از احزاب یا جمعیتها احتیاجی ندارند و تمام مسلمانان در یک صف قرار دارند فقط با داشتن ایمان میتوانند بر جمیع مشکلات موفق گردید [گردند] تنها سلاح برنده فقط دین و ا یمان است که با دعاهای آنها میتوان موفق شد و ریشه کاخهای ظلم و ستم را از بیخ کند و یاغیان را بر جای خود بنشانند بعد گفت کار ما از جریان حجاب گذشته و ما برنامههای اساسیتری داریم که دیگر نمیتوان به مسئله حجاب اکتفاء نمود.
شاه طبق سوگندی که در پارلمان یاد نموده بر علیه دین اسلام کاری انجام ندهد و پیوسته مروج مذهب جعفری باشد و در جای دیگر قانون اساسی در سرلوحه آن قید شده هر نوع لوایحی که به تصویب اکثریت پارلمان برسد بایستی آن لایحه به نظر پنج نفر از علمای جامع شرایط برسد تا در صورت تصویب به مرحله اجراء درآید اگر مخالف شرع اسلام باشد آنها لغو نمایند ما ابتدای مبارزه اعلام میکنیم که دستگاه رادیو و انتشارات در اختیار حوزه علمیه قرار گیرد تا بر کلیه شئون مملکتی نظریه بدهد (مردم گفتند صحیح است صحیح است) بعد دعا نمود که خداوند ریشه دشمنان دین و قرآن را بکند.
کسانی که بر علیه دین اقدام مینمایند و کسانی که به علماء و روحانیت اهانت مینمایند از بین بروند و مردم هم آمین میگفتند.
در موقع دعا به مراجع تقلید گفت در نجف اشرف آیتاله خوئی طی نامهای که به قم فرستادهاند [یادآور] شدهاند که درخت اسلام احتیاج به آب دادن دارد با خون خود بایستی چون مجاهدین و قربانیان گذشته آن را آبیاری کنیم در خاتمه از حاضرین خواست در موقع خروج هیچ گونه شعاری ندهند و کسانی که شعار دادند پاسخ آنها را ندهند تا نگویند به ما اخلالگری میکنیم در موقع خروج اعلام شد فردا مسجد ارک فراموش نشود و اعلامیه مربوط به این ختم که از طرف آیتاله حکیم میباشد توزیع گردید که به پیوست تقدیم میگردد.
خیلی فوریست
پرونده حاج شیخ جواد فومنی حائری ضمیمه و ارائه شود.
23 /2 /42
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 95