متن سند:
1ـ کبرا شهرت سیل سپور فرزند عزت اله متولد نمیداند حدود 250 ساله پدرش
در کارخانه مهمات سازی سلطنت آباد کار میکرد شماره تلفن 247232 در
مشهد بنام معصومه محمد زاده شناسنامه درست کرده است و معصومه حسینی
نیز بوی می گویند.
در تهران مشهور به شهین.
2ـ شوهر ـ شیخ عباس تهرانی در مشهد بنام سید حسن حسینی مشهور بوده
است.
برابر تحقیقات معموله خانم کبرا سیل سپور بیان میدارد ...
سال قبل در تهران
چهارباغ شاه بدنیا آمده و در
تهران بزرگ شده تا اینکه
شیخ عباس تهرانی همراه
آقای موسوی پیشنماز
چیذر و اختیاریه محله
محتشم بود و به و
خواستگاری من آمد.
شیخ
عباس گفت چون خواهر من
بی حجاب بود از آنان دوری
کردم و محصل دینی هستم تا
اینکه اولین بچه من بدنیا آمد
و ما از تهران به قم فرار
کردیم و شوهرم در قم مسلح
بود یک قبضه اسلحه و یک
چیز گرد (نارنجک) در زیر
بالش خود قرار میداد در قم
در جوب شور در منزل آقای نحوی بودیم شیخ عباس می گفت نحوی و موسوی
را گرفتند موقعی که ما در قم بودیم پدر و مادرم بمنزل من رفت آمد میکردند و
شیخ عباس نیز بدهات میرفت روزی گفت من سخنرانی داغ و تحریک آمیز کردم
و قرار است مرا بگیرند.
لذا ما شبانه از قم فرار و بمشهد آمدیم پس از رسیدن به
مشهد عمامه را برداشت با لباس سویل رفت آمد میکرد (موقع آمدن به مشهد
چند روز هم در تهران در منزلی ماندیم و خواهرم آدرس آنجا را بلد است.) در
مشهد ابتدا در کوچه خمسه واقع در خیابان خاکی منزلی را
اجاره کردیم نام صاحب خانه آقای جوادی بود نام خانمش اشرف بود از منزل
جواد آقا رفتیم منزل آقا شبستری در همین کوچه است که خودمان منزل داریم
سپس بمنزل شخصی بنام رحمانی رفتیم چون او می خواست مشخصات ما را به
شهربانی بدهد و در جراید نوشته بودند مشخصات مستأجرین باید روشن شود
لذا آن منزل ترک نمودیم.
در ماه شعبان (حدود دو سال و چند ماه قبل) این
ساختمان را بمبلغ 305 هزار تومان خریداری و بعدا نیز یک قعطه باغ در کوی
طلاب خریداری کرد.
در ابتدای ورود بمشهد به
درس آقای ادیب نیشابوری
میرفت و شبها نوار تکثیر
میکرد و همیشه آماده بود و
تذکر داده بود با تلفن با کسی
صحبت ننمایم بمن می گفت
تو حق نداری با پدر و
مادرت صحبت کنید چون
تحت کنترل و مراقبت
می باشد.
مرتب علیه
مسئولین امر تبلیغات میکرد
می گفت دیدید روز 28
امرداد شاه نمی تواند جواب
خبر نگاران را بدهد اگر من
باشم بلافاصله جواب
میدهم.
شیخ عباس دو
دستگاه بیسم منزل آورد و گفت با این بیسم ها من میتوانم از دور تماس بگیرم و با
این بیسم از رادیو نیز می توانم صحبت نمایم تا زمانی که این رژیم هست ما باید
مخفی باشیم وقتی این رژیم را از بین بردیم می توانیم براحتی زندگی نمائیم و
آنوقت خواهید فهمید من چه کسی هستم.
نامبرده اواخر زمستان سال 36 از طریق پاکستان ـ لندن ـ عراق ـ سوریه ـ لبنان
ـ مکه رفت و اواخر بهار سال 37 درست پس از سه ماه مراجعت نمود.
نامبرده همیشه مسلح بود و نامبرده ماشین نداشت با موتور سیکلت رفت و آمد
میکرد
دوستان معاشرین وی
1ـ آقای زاهدی شغل آموزگار در درس آقای ادیب نیشابوری آشنا شد و در
حال حاضر نیز باتفاق وی بساز بفروشی می نمایند تلفن 22449
2ـ استاد علی که توسط
آقای زاهدی با وی آشنا
شده و با هم بساز بفروشی
دارند.
3ـ دو نفر آخوند یکی پیر و
دیگری جوان بنامهای
جلالی و علوی نزد شیخ
عباس درس می خوانند
منزلشان در کوچه آزرم
است خانم او را می شناسد
4ـ دکتر شیبانی شماره تلفن
39575 در بیمارستان مهر
کار می کند و خروس باز
است بهمین جهت با وی
آشنا شده است.
5ـ رجب آقا افشار ساکن
تهران شماره تلفن 525507 یکبار با همسرش بمشهد آمده و میهمان شیخ
عباس بوده است.
6ـ پرویز نام گویا پزشک است شماره تلفن 40931 بخاطر مرغ و خروس با وی
آشنا شده است.
7ـ آقای طالبیان این ساختمان را وی خریداری کرده اند شماره تلفن 21375
8ـ علوی کاروان 42202
9ـ فرد ناشناسی 44250
10ـ شخصی بنام احمد نقاش از تهران تلفن کرد
11ـ حاجی گلابی منزل 33556 ـ 40772
12ـ اشکذری 27064
12ـ فاطمه خانم مادر خانمش 247232
13ـ موسوی تهران 248127
14ـ اکبر آقا که بمنزل آنان در رفت و آمد بود.
15ـ آقای عاقل تلفن
33692
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 440