تاریخ سند: 11 دی 1341
موضوع : سخنرانی سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت
متن سند:
شماره : 1800 س ت 2
ساعت 1830 روز 9 /10 /41 در مسجد هدایت عده ای در حدود 200 نفر
اجتماع نموده بودند.
ابتدا شخصی به نام خلیلی اشعار در مدح حضرت علی ابن
ابیطالب(ع) قرائت نمود.
سپس ناصری (معمم) شروع به صحبت نمود ابتدا راجع
به ولادت حضرت امام حسین(ع) گفت امشب شب ولادت فضیلت و تقوا است
بعد اشاره به جریان تشکیل
انجمنهای ایالتی و ولایتی و
شرکت خانمها در انتخابات
گفت هیأت حاکمه قصد
داشت اسلام و قرآن را از
مردم جدا سازد و با
تصویبنامه انتخابات زنان
می خواستند قانون اساسی را
زیرپا بگذارند و بهائیت1 که
شعبی از حزب صهیونی یهود
است در ایران رسمی سازند.
قانون اساسی ما برای
اقلیتهای مذهبی هم حقی
قائل شده در قانون اساسی
ما سه اقلیت مذهبی به
رسمیت شناخته شده
(مسیحی ها ـ یهودیها ـ زردشتیها) ولی بهائیت دینی است که زائیده استعمار
می باشد و قانون اساسی ما آن را به رسمیت نمی شناسد.
و این حزب بهائی گری از
طرف عوامل استعمار تقویت می شود.
مثلاً تلویزیون مال بهائی هاست و با همین
تلویزیون برنامه های خلاف دین و مذهب را ترویج می دهند.
ولی در این جریان
اخیر روحانیت بپا خواست.
و جلو این توطئه که با استقلال ما بستگی داشت
گرفت و این استقلالی که امروز ما داریم روحانیت و اسلام حفظ کرده است.
همین
مبارزه روحانیت سبب شد که دولت تصویب نامه خود را لغو نماید.
سپس ناطق
اضافه نمود به خاطر دارم روزی توده ایها1 کتابی به نام سحر و جادو منتشر
ساختند و در آن کتاب بعد از مقدمه ای نوشته شده بود که دین سدی در مقابل
هدف ما می باشد و به هر وسیله ای که هست باید با دین مبارزه کرد این است شعار
امپریالیستهای شرق.
سپس گفت حالا خاطره ای از دعوت شاه انگلستان که از
ناصرالدین شاه2 دعوت نموده بود برای آقایان می گویم بعد از رفتن ناصرالدین
شاه به انگلستان پادشاه آن کشور ترتیب رژه نظامی داد و شاه ایران به اتفاق شاه
انگلستان از این رژه سان دیدند شاه انگلستان از ناصرالدین شاه می پرسد ارتش
ما به نظر شما چگونه است.
در این موقع شاه ایران مات و
متحیر می شود که چه جواب
بدهد.
اتابک گفته است شاه
در این موقع می گوید ما
دارای ارتشی هستیم که فقط
قادر است امنیت مملکت را
حفظ نماید ولی قوه دیگری
داریم که هر وقت متجاوزی
بخواهد به خاک ما تجاوز
نماید آن قوه را به حرکت
درمی آوریم و حتی خود من
هم باید اسلحه به دست
بگیرم و از میهنم دفاع نمایم
و آن قوه روحانیت است که
هر وقت اراده کند می تواند
جلوی هر تجاوزی را بگیرید ولی حالا هیأت حاکمه آمده است روحانیونی
قلابی به لباس روحانیت درآورده است که مرتکب همه نوع جنایت و خیانت
می گردند و دولت هم برای مبارزه با روحانیت کارهای آنها را به حساب
روحانیون می گذارد.
پس از آن ناطق گفت چند روز قبل روزنامه کیهان عکس
یک دهاتی مشهدی را چاپ کرده و نوشته بود که روحانیون سند جعل می کنند
ورقه معافی نظام وظیفه جعلی می سازند یا برای دانش آموزان مدارک تحصیلی
جعلی فراهم می نمایند.
اینها منظورشان این است که قدرت روحانیت را تضعیف
نمایند.
به هر حال از موقعی که انگلیسها دانستند غیر از قوه دولتها قوه روحانیت
هم وجود دارد آمدند به عناوین مختلف روحانیت را ضعیف کردند.
سپس گفت
روزی دو نفر نزد من آمدند و گفتند ما چه کنیم تا بخشیده شویم گفتم مگر چه
کرده اید گفتند روزی آمدند لباس ما را تغییر دادند یک عبا و عمامه و مقداری پول
به ما دادند و گفتند بروید در مجالس با این لباس مشروب بخورید و به عیش و
نوش بپردازید ما هم رفتیم و این کارها کردیم ولی امروز از کار خود شرمنده
هستیم شما ای مردم ببینید با چه حرکاتی می خواهند نفوذ روحانیت را تضعیف
سازند.
روزنامه های مزدور
مانند کیهان مقاله می نویسند
که چرا دولت نفوذ آخوندها
را به شدت جلوگیری
می نماید این روزنامه کیهان
که ظاهرا از حق و حقیقت
دفاع می کند ولی در باطن
نقشه های شوم و خطرناکی
دارد.
جوانان ما باید هوشیار
باشند و فریب این
دسیسه بازان را نخورند.
و
حالا ما با الهام از روح بزرگ
حضرت امام حسین (ع)
سعی می کنیم که روزبروز
روحانیت را تقویت کنیم و با
نفوذ شوم استعمار مبارزه
نمائیم و جامعه ماهم پشتیبان و نگهبان ما خواهد بود.
بعدا سیدمحمود طالقانی
رفت گفت امشب مصادف با شب تولد حضرت سیدالشهداء است.
که آن رادمرد
بزرگ برای نجات بشریت پا به دنیا گذاشت.
امروز تمام علما و دانشمندان که
تاریخ اسلام را مطالعه می نمایند به اهمیت این مرد بزرگ پی می برند.
امروز
آلمانیها و فرانسویها برای دوران افتخار خود مجسمه سرباز گمنام را می سازند
که هر خارجی و حتی رئیس جمهور که به آن کشور وارد می شود باید پای آن
مجسمه سرباز گمنام دسته گلی نثار کند.
برای ما هم آن سرباز گمنام و شخص
با تقوی و فضیلت همانا حسین بن علی (ع) است.
طبقه روحانیت از این مرد
بزرگ الهام می گیرند و همان طور که گفته شد مکتب دین و فضیلت سدی است در
مقابل سیاستهای بیگانه و عوامل سیاستهای بیگانه می کوشند که بتوانند این سد
عظیم را تضعیف سازند.
متأسفانه مردم هم به جای این که مثل حسین بن علی (ع)
با کمال رشادت و فداکاری در مقابل بیگانگان و بیگانه پرستان ایستادگی کنند.
منتظر ظهور حضرت مهدی قائم می باشند این مردم باید تکان بخورند نباید
فرصتی بدهند که عوامل استعمار هر کاری که می خواهند بکنند.
وضع روحانیون
طوری است که از بودجه اوقاف زندگی مختصری می کنند و با همین بودجه کم
هم قانع هستند که بتوانند به وظیفه خود عمل نمایند.
ولی مسیحیان از بودجه
مخصوص دولت استفاده می کنند کسانی که به اروپا رفته اند دیده اند که بالای سر
رهبران مسیحی عکس رئیس جمهور آن کشور قرار دارد ولی شما به منزل هر
یک از علما و روحانیون ما که بروید ملاحظه می کنید که عکس بالای سر خود
نگذاشتند.
و در میان تمام ادیان تنها مسلمین هستیم که بودجه ما از ملت تأمین
می شود و این کمک مردم هست که علما و روحانیون و طلاب امور خود را
می گذارند به همین مناسبت عالم واقعی نمی آید در کارهای فساد دخالت نماید و
از آن جایی که دولتها تاکنون نتوانسته اند بر طبقه علما تسلط یابند به همین
مناسبت است که کمکی از آنها دریافت نمی دارند.
در خاتمه اظهار داشت از
خداوند مسئلت داریم که به ما توفیق عنایت فرماید که بتوانیم در مقابل این
بیدادگریها و ظلم و ستمها استقامت نمائیم ـ جلسه در ساعت 2000 خاتمه
پذیرفت.
1ـ اطلاعیه شود
2ـ در گزارش روزانه درج گردد
11 /10 /41
توضیحات سند:
1ـ بهائیت به روایت اسناد
ساواک / 2 جلد / تهران / مرکز
بررسی اسناد تاریخی / 1381
1ـ این حزب را در اوایل مهرماه
1320، برخی از عناصر وابسته
به شوروی سابق، با دعوتی که
شوروی از سلیمان محسن
اسکندری به عمل آورد، آغاز به
کار کرد.
جلسه اوّل، در بالا خانه
منزل اسکندری در خیابان ژاله،
تشکیل گردید.
در جلسه مذکور،
احسان طبری، رضا روستا،
عباس اسکندری، ایرج
اسکندری، نورالدین الموتی،
عزالملک اردلان و فریدون
کشاورز، حضور داشتند.
به
هنگام آغاز فعالیت حزب توده،
سلیمان محسن اسکندری، البته
بدون داشتن عنوان دبیر کل
(زیرا چنین عنوانی در آئین نامه
حزب نبود.)، در واقع همه کاره
حزب بود.
از کنگره دوم،
رادمنش، به عنوان دبیر کل
تعیین شد.
از کنگره دوم تا پلنوم
چهاردهم (یعنی مدت 20 سال)،
رادمنش، در خارج از کشور
دبیر کل بود.
بعد از خلع
رادمنش، ایرج اسکندری، به
آرزوی قدیمی خود یعنی دبیر
اوّل شدن، نائل آمد (از پلنوم
چهاردهم تا شانزدهم).
پلنوم
شانزدهم، کیانوری را به عنوان
دبیر اوّل انتخاب کرد و او، تا
انحلال حزب توده، در این سمت
باقی ماند.
همکاری حزب توده
با مصطفی فاتح، رئیس شرکت
انگلیسی نفت، در روزنامه
مردم در سال 1320، پس از
سقوط رژیم رضاخان، و پس از
اشغال ایران به دست شوروی و
انگلیس، شروع شد.
تصمیم
همکاری را دولتهای شوروی و
انگلیس، در اوان ورود
ارتشهای خود به ایران گرفته
بودند و اجرای آن تصمیم، از
جانب شوروی، به حزب توده
ابلاغ گردید و از جانب،
انگلستان به مصطفی فاتح
مراجعه شد.
حیات حزب توده
را، می توان به 8 دوره تقسیم
نمود.
دوره اول زندگی حزب
توده، از تاسیس تا پیدایش فرقه
دمکرات (یعنی از 1320 تا
1324): حزب توده در این
دوران ابتدائی حیات خود، پا به
پای دیپلماسی شوروی پیش
می رفت.
بدین ترتیب، دوره
اوّل زندگی حزب، دوران زایش
و رشد تدریجی آن بود و در
همین چهار سال، چهره وابسته
آن مشخص شد و معلوم شد که
این حزب، ابزار قابل اعتمادی
در دست دیپلماسی شوروی
است.
دوره دوم زندگی حزب
توده، از پیدایش فرقه دمکرات
آذربایجان و پارتی دمکرات
کردستان آغاز می شود و با اوج
نقطه این حزب و شرکت
وزیرانش در کابینه دوم قوام،
خاتمه یافت.
(از آذر 1324 تا
تابستان 1326).
دوره سوم
زندگی حزب توده، از آذر
1326 تا 15 بهمن 1327، یعنی
تاریخ توطئه علیه جان محمّد
رضا پهلوی، ممتد است.
در
حزب، دوران «طلائی» و
«هورائی» پایان یافت و دوره
حضیض و شکست فرا رسید.
دوره چهارم، از اعلام
غیرقانونی شدن حزب تا رد
قرارداد الحاقی نفت (قرارداد
گس گلشائیان) یعنی از بهمن
1327 تا 1330 می باشد.
دوره
پنجم، از سال 1330 تا کودتای
28 مرداد 1332 است که در این
دوره، حزب توده، به دو علت
توسعه یافت.
علت اوّل، آن است
که زمام دولت و مجلس، به
دست دکتر محمّد مصدّق و
آیت الله کاشانی افتاد و یک
فضای نسبتا باز اجتماعی
وجود داشت.
لذا حزب، به
تاسیس اتحادیه های کارگری،
سازمان جوانان دمکرات و
تشکیلات دمکراتیک زنان، به
صورت علنی اقدام کرد.
علت
دوم، جریان اوج نهضت مردم،
در راه ملّی کردن صنعت نفت در
سرزمین ایران بود.
شکارچیان
حزب، فرصت صیادی خوبی به
دست آوردند ولی نتوانستند از
آن به خوبی استفاده کنند.
دوره
ششم، از کودتای 28 مرداد تا
کشف سازمان نظامی حزب و
متعاقب آن، فروپاشی تمام
سازمانهای علنی و مخفی حزب
یعنی تا سال 1334 بود.
دوره
هفتم، یک نوع فصل نهائی و
حالتی بدتر از احتضار برای بدنه
حزبی بود که در حال تجزیه بود.
دوره هشتم، زمان نهائی حزب
توده از آغاز سال 1357 تا
1361 می باشد.
در این زمان،
کیانوری، زمام حزب را به دست
داشت و با اطّلاعاتی که از منابع
شوروی و محافل سازمان
مخفی «نوید» به دست می آورد،
سمت و سوی حوادث را بخوبی
حدس می زد.
کیانوری ـ که در
مکتب لنینیسم عملی، درسهای
خود را خوب آموخته بود ـ در
آمیختن کار مخفی با کار علنی،
اغتنام فرصت برای ربودن
پیروزی از چنگ فاتح ـ جزو
مرام اصلی حزب توده نیز، بود ـ
در ظاهر، حامی «خط امام» بود
ولی در خفا، با خائنانی مانند
ناخدا افضلی، سرهنگ
عطاریان، سرهنگ کبیری،
سرهنگ آذرفر و دیگران،
همکاری داشت و همکاری
پرجوش جاسوسی را به سود
شوروی رهبری می کرد و
تدارک سرنگونی جمهوری
اسلامی را می دید.
که با
افشای ماهیت واقعی آن در سال
1361، عناصر وابسته به آن،
دستگیر و حزب، به طور کامل
منحل و از صفحه روزگار محو
شد.
(اسناد ساواک، پرونده
مصنوعی حزب توده) و کژراهه،
خاطراتی از تاریخ حزب توده،
احسان طبری، صص 17، 27،
30، 31، 32، 33، 34، 35، 39،
40، 42، 44، 46، 47)
2ـ ناصرالدین شاه قاجار،
چهارمین پادشاه سلسله قاجاریه
که از 1264 تا 1313 ق قدرت
ایران را در دست داشت.
وی،
در سال 1247 ق.
، چشم به
جهان گشود و پس از فوت
پدرش محمّدشاه قاجار، به تخت
سلطنت نشست.
او، از همان
ابتدای کار، امیرکبیر را به عنوان
صدراعظم خود انتخاب کرد و
رتق و فتق امور را بر عهده او
نهاد.
غیر از امیرکبیر،
صدراعظمهای دیگری نیز، در
خدمت او بودند.
وی، در 17
ذی قعده 1313 ق.
، به دست
میرزا رضا کرمانی، در حرم شاه
عبدالعظیم، با شلیک گلوله به
قتل رسید.
ناصرالدین شاه، سه
بار به اروپا سفر کرد.
در سال
1309 ق.
، در قضیه تحریم
تنباکو، با مقاومت علما و مردم
روبرو شد و به اجبار، به خواسته
مردم تن در داد.
(احمد آرام، ابراهیم زاهدی
مطلق، ص 72)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 323