صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ترور آقای قنبرعلی فانی

ترور آقای قنبرعلی فانی


متن سند:

ترور آقای قنبرعلی فانی
نامبرده یکی از اهالی قهدریجان بود که در تقسیم‌‌‌بندی جریانات منطقه در طیف مخالفان مهدی هاشمی قرار می‌گیرد و در ماجرای ترور مرحوم شمس‌آبادی علیه دارو دسته مهدی هاشمی شهادت داده بود.
مهدی هاشمی در اظهارات خود در دادگاه سال ۱۳۵۵ گفته است:
«ایشان (فانی) از جمله مخالفان ما در منطقه می‌باشد و با وی درگیریهای زیادی داشته‌ایم»1
وی همزمان با اوج‌گیری نهضت و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ دیماه سال ۱۳۵۷ به دست چند نفر از ایادی مهدی هاشمی به شیوه خاص این باند با نیرنگ از منزلش ربوده شده، به طرز فجیعی در تاریکی شب به قتل می‌رسد و جنازه وی شبانه در یکی از قنوات منطقه انداخته می‌شود و به دلیل شرایط خاص زمانی راز آن تا مدتها مکتوم می‌ماند. تنها، خبر مفقود شدن نامبرده در منطقه می‌پیچد، امّا از سرنوشت محتوم وی کسی مطلع نمی‌شود. در اواخر تیر ماه سال ۱۳۷۰ که عاملین این حادثه در رابطه با جنایات متعددی که مرتکب شده بودند به چنگال عدالت گرفتار می‌آیند و برای اولین بار راز قتل او را برملا و چگونگی ربایش و قتل او را تشریح و محل اختفای بدن مقتول را معرفی می‌کنند و به دنبال آن مأمورین موفق می‌شوند با کاوش و نفوذ به عمق گودالهای محل اختفای جسد، پس از سیزده سال بقایای استخوانهای وی را کشف کنند و پس از شناسایی توسط دانشگاه پزشکی اصفهان و پزشکی قانونی در اختیار خانواده مقتول قرار دهند.2
بقایای بدن مرحوم قنبرعلی فانی در تاریخ 26 /4 /7 در منطقه با حضور عده‌ای از مردم منطقه تشییع و به خاک سپرده می‌شود.
این قتل به دلیل اینکه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی واقع می‌شود و کشف و پی‌گیری آن هم در بعد از انقلاب صورت می‌گیرد در ردیف قتل‌های بعد از انقلاب مطرح گردیده است - اینک به ذکر اسناد مربوط به چگونگی وقوع ماجرا می‌پردازیم:
سند زیر که از اصفهان به مرکز ارسال گردیده است، قسمتی از گزارشی است که پس از دستگیری عاملین قتل، چگونگی قتل را از زبان عاملان و کشف جسد آن مرحوم، توسط مأموران را بیان می‌کند. حیدر علی جوانمردی معروف به صفر در بازجویی مقدماتی خود در خصوص قتل حاج قنبر علی فانی می‌گوید:
« من و بهروز در ارتباط با جریانات انقلاب توسط مرتضی احمدی با عبدالله جوانمردی و قاسم جوانمردی ، حسنعلی مهدیزاده، مصطفی مهدیزاده آشنا شدیم و در یک جلسه‌ای که در یکی از روستاهای اطراف نجف‌آباد به نام امیرآباد بود. عبدالله اظهار داشته که بعضی از افراد چماق بدست را باید از بین برد و شما حاضرید همکاری بکنید؟ ما هم قبول کردیم و بنا شد نقشه‌ای توسط آنها تهیه شود و احمدی نیز به ما خبر بدهد که بعد از چند روز احمدی به ما مراجعه نمود و گفت حاضرید؟ ما هم جواب مثبت داده و چند روز بعد عبدالله جوانمردی و قاسم جوانمردی به اتفاق احمدی به درب منزل ما در اصفهان مراجعه کرده و بعد از سرقت یک اتومبیل توسط عبدالله جوانمردی به منزل واقع در نجف‌آباد مراجعه نمودیم که در آن حسنعلی جعفرزاده و مصطفی مهدیزاده حضور داشتند. نقشه توسط آنها برای ما شرح داده شد بدین صورت که من و بهروز به دلیل اینکه آنها ما را نمی‌شناسند به اتفاق عبدالله و قاسم جوانمردی با لباس سربازی به درب منزل افراد مورد نظر که عبارتند از: 1- عباس کل حاجی ۲- حاجی نعمت‌الله جوانمردی ۳- قنبرعلی فانی مراجعه و به آنها بگوییم که پاسگاه ژاندارمری با شما کار دارد و آنها را از منزل خارج کنیم و تحویل مصطفی و حسنعلی و مرتضی بدهیم و آنها آنان را خفه کنند و به همین منظور بعد از پوشیدن لباس سربازی همگی به روستای کافشان مراجعه نمودیم.
حسنعلی جعفرزاده و مصطفی مهدیزاده و مرتضی احمدی از ماشین پیاده شدند. و ما چهار نفر به طرف قهدریجان حرکت کردیم. اول به درب منزل عباس کل حاجی مراجعه کرده و لیکن در منزل نبود. سپس به درب منزل حاج نعمت‌الله جوانمردی مراجعه کرده که وی اظهار داشته من خودم فردا صبح به پاسگاه مراجعه می‌کنم و در آخر به درب منزل فانی مراجعه کردیم و بعد از اینکه به وی گفتیم رئیس پاسگاه با شما کار دارد که بعد از چند لحظه از منزل خارج شد و به اتفاق من و بهروز سوار ماشین شد. بعد از اینکه از قهدریجان خارج شدیم فانی، عبدالله جوانمردی را شناخت که در همین حین قاسم، فانی را به وسیله اسلحه تهدید نمود تا به محل مورد نظر رسیدیم و از ماشین پیاده و به آن خرابه بردیم و توسط حسنعلی جعفرزاده، مصطفی مهدیزاده، عبدالله جوانمردی، قاسم جوانمردی، مرتضی احمدی که در آن خرابه حضور داشتند خفه گردیده و بدین صورت از آن خرابه خارج شدیم: اول عبدالله و قاسم بیرون رفتند و اظهار داشتند عجب زوری داشت و سپس حسنعلی جعفرزاده و مصطفی مهدیزاده خارج شده و خود را تکانده و سرو صورتشان را درست کردند و در آخر مرتضی احمدی خارج شد که دو عدد از دگمه‌های پیراهنش کنده شده بود که من بهش دادم. سپس فانی را در صندوق عقب ماشین قرار داده و همگی سوار بر ماشین شده و به طرف نجف‌آباد حرکت کردیم که بعد از مقداری حرکت در جاده کمربندی نجف‌آباد نزدیک نیروگاه برق وی را به داخل قنات انداخته و همگی به منزل واقع در امیرآباد نجف‌آباد برگشتیم و شب را در آنجا گذرانده و صبح به اصفهان مراجعت کردیم.
لازم به توضیح می‌باشد که طی هماهنگی با آن دادسرا و پیگیری مکرر این اداره و همکاری خانواده مقتول به قنات فوق الاشاره مراجعه نموده و بعد از چهار روز کار مداوم در قناتها که به عمق ۶۰ متر بوده تعدادی استخوان که مربوط به ماهیچه پا و گیجگاه و چند دندان بود کشف شده و توسط گروه آناتومی دانشگاه پزشکی دانشگاه اصفهان مشخص شد که متعلق به انسان است. که مراتب به آن دادسرا به همراه استخوانها ارسال گردید تا از آن طریق به اداره پزشکی قانونی فرستاده و مراحل بعدی اقدام شود.»3
همچنین گزارشی که از دادسرای ویژه روحانیت اصفهان خطاب به دادستان ویژه روحانیت ارسال گردیده و در روزنامه کیهان مورخه 5 /5 /137 به چاپ رسید، به تفصیل ماجرای کشف جسد مرحوم فانی و چگونگی وقوع جنایت توسط اعضای باند مهدی هاشمی تشریح گردیده و در قسمتی از آن در خصوص مرحوم قنبرعلی فانی آمده است:
«لازم به ذکر است که قنبر علی فانی در منطقه‌ای در قهدریجان از حسن شهرت برخوردار بوده و حسب مدارک موجود در سال ۱۳۵۵ در دادگاه مهدی هاشمی معدوم و ایادی او که در ارتباط با به شهادت رساندن مرحوم آیت‌الله شمس‌آبادی تشکیل شده بود شرکت و نسبت به معرفی بعضی از قاتلین ادای شهادت می‌نماید که قسمتی از مدارک موجود به پیوست ارسال می‌گردد...»
این گزارش در پایان، متهمین مربوط به این قتل را پس از بازداشت، به شرح زیر معرفی می‎‌نماید:
« مصطفی مهدیزاده، حیدرعلی جوانمردی، اسماعیل مشهدی، اسماعیل جعفرزاده»4
که متهم ردیف آخر با قرار وثیقه آزاد گردیده است.

توضیحات سند:

1- روزنامه اطلاعات 10و21 اسفند 1355
2- پیوست شماره (23)
3- پرونده حیدر علی جوانمردی
4- پیوست شماره (24)

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 146
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.