تاریخ سند: 13 بهمن 1341
موضوع: سخنرانی آقای مکارم
متن سند:
شماره: 2- 868- 3- 5 تاریخ: 13 /11 /1341
از: شهربانی آبادان
به: ریاست اداره ساواک (استان خوزستان)
موضوع: سخنرانی آقای مکارم
پیرو شماره 2- 868- 3- 5 – 8 /11 /41 برابر گزارش قسمت مربوطه در ساعت 30 /21 روز 10 /11 /41 آقای شیخ ناصر مکارم شیرازی در مسجد سنابادی واقع در خیابان 4 احمدآباد به منبر رفته ضمن وعظ اظهار داشته در این مملکت از دانشمندان و روحانیون قدردانی نمیشود دیدید که هنرپیشه هرجائی (منظور مهوش)1 که فوت نمود چه تشریفاتی برایش انجام دادند ولی اگر یک نفر روحانی بمیرد کسی دنبال او نمیرود. رجال این مملکت هیچ وقت در مساجد جمع نمیشوند مگر یکی از بستگان آنها فوت نماید. یک روز آقای فلسفی2 در یکی از این مجالس گفت شما به دو چیز فکر میکنید یکی پول و دیگری خوشی و هیچ وقت فکر مملکت نیستید. در کشوری که سوزن و میخ از خارج میآورند ورزشکار را برای چه میخواهد میگویند بایستی برای فاضلاب شهر آبادان مهندس از خارج بیاورند آقایان پولهای گزافی در رامسر خرج میکنند ولی در این گوشه مملکت مردم باید در حصیرآباد3 و تنورآباد با چه بدبختی زندگانی کنند. مراتب جهت اطلاع و اقدام مقتضی اعلام گردید.
سرپرست شهربانی آبادان و مناطق نفتخیز . سرتیپ محمدعلی افضلی
روی پرونده این شخص ضبط4 شود. 13 /11
توضیحات سند:
1. معصومه عزیزی بروجردی که با نام «مهوش» شناخته شد، در سال 1299ش، در بروجرد به دنیا آمد. وی یکی از زنانی بود که خوانندگی را از مجالس خصوصی و محافل عروسی آغاز نمود و در دههی 1330ش، در کابارهها و به سبک کوچه بازاری به خوانندگی مشغول گردید و به شهرت رسید. وی در دی ماه سال 1339ش، در تصادفی در یکی از خیابانهای تهران از دنیا رفت.
2. حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمدتقی فلسفی فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286ش در تهران متولد شد. تحصیلات خود را از سن شش سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند گردید. نخستین بار در سن 15 ـ 16 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید. مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز نمود و در سال 1316 ش پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجتالاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین میپرداخت. از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیتالله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید. در پی غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علماء و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیتالله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و دو روز در زندان قزلقلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد. در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ شد و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید. او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان به سر میبرد، تدریس فن خطابه را برای علاقهمندان در زندان آغاز کرد. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهای خود را پیامهای حضرت امام قرار میداد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت دو سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم بطور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید. آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری باشکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود. سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علماء و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.» حجتالاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیتالکرسی میباشد. ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر بابرکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست. وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) در شهرری به خاک سپرده شد.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.
3. حصیرآباد، شامل بیغوله یا زاغههای تنگ و تاریکی بود که کارگران برای رهایی از گرمای سوزانندهی داخل چادرها، ساخته بودند. برخی از کارگران شرکت نفت و نیز تعدادی از مهاجران تازهوارد جویای کار در این حصیرآباد زندگی میکردند. حصیرآباد فاقد هرگونه وسایل رفاهی و آسایشی و سطح بهداشت در آن بسیار پایین بود.
4. اصل: ظبط
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 17