تاریخ سند: 28 شهریور 1355
موضوع : چگونگی جمع آوری وجوه و ارسال آن جهت شیعیان جنگ زده لبنان
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 24967 /20 ه 12
ـ 28 /6 /35 منبع 7643
1ـ هفته قبل شیخ مهدی قبلان و شیخ محمد
خلیلی و شیخ شقر که از لبنان به تهران آمده
بودند به اتفاق رضا صرافان به مشهد مسافرت و
به منزل سیدکاظم اخوان مرعشی وارد
می شوند.
نامبردگان در مشهد با عده ای از علما
منجمله میرزاجواد تهرانی،1 میرزاعلی آقا
فلسفی،2 سیدحسن اردبیلی، شیخ مجتبی
بروجردی، سیدجواد شیرازی، سیدعبداللّه
شیرازی، شیخ علی اشراقی شیرازی،
نجف آبادی، مصباح3 و عده ای دیگر از طلاب
جلسه ای تشکیل دادند.
شیخ مهدی قبلان به منبر رفته و به زبان عربی تمام موضوعات جنگ
لبنان را تشریح و اضافه کرد که صد و پنجاه هزار نفر شیعه بدون سرپرست و واقعا سرگردان
احتیاج به کمک دارند و تنها کسی که فعلاً در لبنان به وضع آنان می رسد امام موسی صدر است.
شما نیز کمکی بکنید.
اخوان مرعشی فقط پول بلیط هواپیمای آقایان را از مشهد به اصفهان
تهیه کرده و بنا شد هر کدام پولی جمع آوری و به آنها بدهند.
حضرت آیت الله سیدمحمدرضا
بروجردی4 روز بعد به تنهایی از آنان دیدن کرد و سپس اعلامیه ای داد که مسلمین می توانند از
سهم امام به آنها کمک کنند.
2ـ این هیئت از مشهد با هواپیما به اصفهان وارد می شوند و در منزل سیدمرتضی مستجابی که
محضردار می باشد، سکونت کرده عده ای از علمای اصفهان به جز حاج سیدحسین خادمی5 که
در آن روز برای معالجه چشم به تهران مسافرت کرده بود، از نامبردگان دیدن می کنند.
پس از
صرف ناهار آقای قبلان سخنرانی کرده آقای خلیلی معاون موسی صدر آن را ترجمه می نمایند.
شیخ موید بلند شده و می گوید بله آقای خویی
از نجف فرموده اند به شیخ نصراللّه خلخالی،
شیخ مهدی شمس الدین، سیدحسین
فضل اللّه و آقای صراف که از تجار بیروت
هستند، پول بدهید.
رضا صرافان با اعتراض
می گوید پس موسی صدر چکاره است معلوم
می شود که حکومت بعث دارد با موسی صدر
مبارزه می کند یکی از تجار اصفهان به نام حاج
آقا کوپایی اظهار می دارد موسی صدر پول ها را
می گیرد اسلحه می خرد و به مردم می دهد رضا
صرافان می گوید خفه شو و با نثار چند فحش
رکیک کوپایی را خاموش نموده و نتیجتا جلسه
به هم می خورد.
داماد آقای خویی که در
اصفهان است فردای آن روز آقایان را دعوت
می کند و و می گوید شیخ موید اشتباه کرد و
بدانید آیت الله خویی از نجف بی نهایت برای موسی صدر پول می فرستد این حرفها یعنی چه و
خلاصه مبلغ پنجاه هزار تومان می دهد برای موسی صدر و نفری پنج هزار تومان هم به هیئت
چهار نفری لبنانی می دهد.
نامبردگان سپس به منزل شخصی به نام مهدوی که پیرمردی
کهنسال و اهل اصفهان است می روند.
او نیز پنجاه هزار تومان می دهد که به دست موسی صدر
برسد و نفری هم پنج هزار تومان به هیئت اعزامی لبنان می دهد.
سپس ملاقات با شیخ
بهاءالدین محلاتی که در اصفهان بوده بعمل می آورند.
محلاتی می گوید بروید شیراز و من به
پسرم مجدالدین تلفن خواهم کرد که شما را در منزل بپذیرد.
3ـ این هیئت وارد شیراز می شوند و در منزل محلاتی جلسه تشکیل می دهند.
عده ای از اهالی و
سرشناسان شیراز نیز جمع می شوند.
حدود یک میلیون تومان پول جمع می شود و هنگام
خروج از منزل محلاتی نفر ده هزار تومان به هیئت اعزامی می دهد.
4ـ هیئت مذکور سپس به یزد مسافرت و در یزد به منزل آقای صدوقی وارد می شوند.
در این
منزل عده ای را دعوت و جلسه تشکیل
می شود.
آقای نجم الدین اعتمادزاده1 که برای
استفاده از منبر به یزد رفته بود با آنان ملاقات و
به رضا صرافان می گوید مجلسی ترتیب
می دهم که آقای قبلان صحبت کنند.
فردای
آن شب قبلان به منبر رفته و خلیلی هم
مترجم او می شود.
در این جلسه تصمیم گرفته
می شود آقای صدوقی وجوهی جمع آوری و به
اتفاق شخصی به نام محمدآقا که از تجار
سرشناس یزد است مسافرتی به لبنان
بنمایند.
5ـ هیئت مذکور از یزد به کرمانشاه می رود و به
منزل آقای خلیلی کرمانشاهی وارد می شوند و
پس از پذیرایی تصمیم گرفته می شود که
توسط خلیلی به مردم هشدار داده شود که
وجوه خود را به بانک واریز نمایند.
6ـ نامبردگان از کرمانشاه به همدان وارد و در منزل آیت الله آخوند ملاعلی [معصومی همدانی]
سکونت می کنند و پس از جمع آوری تجار در این منزل یادشده فتوا می دهد که می توانند مردم
خیر از سهم امام کمک هایی بنمایند
7ـ این هیئت شب 22 /9 /35 وارد قم شده و با محمدباقر [طباطبائی] سلطانی داماد آقای
موسی صدر به گفتگو نشینند و صحبت می شود که آقای شریعتمداری هیچگونه وجهی به
لبنان نفرستاده و موسی صدر شدیدا ناراحت است.
سپس آقای مهدی اخوان مرعشی را نزد
آقای شریعتمداری می فرستند تا پولی بگیرند.
شریعتمداری می گوید خودمان می فرستیم.
شب 23 /9 /35 منزل آیت الله گلپایگانی پنج هزار تومان به هیئت اعزامی لبنان برای خودشان
می دهد.
سپس مجددا با شریعتمداری ملاقات و پس از گفتگوهای زیاد شریعتمداری نفر هزار
تومان به آنها می دهد.
با آقای مرعشی نیز در قم ملاقاتی صورت می گیرد ایشان نفری سه هزار
تومان به آنها می پردازد.
8ـ پس از مراجعت هیئت اعزامی به لبنان رضا صرافان اظهار داشته است آقای موسی صدر که
امسال به مکه آمده بود شدیدا ناراحت به نظر می رسید وقتی علت این ناراحتی از وی سوال
می شود موسی صدر می گوید آبروی شیعیان لبنان در خطر است.
در ایران تبلیغات شدیدی
برای جمع آوری پول از محل فطریه بعمل آمد حالا که وجوهات کلانی جمع آوری شده پس چرا
از حواله آن خودداری کرده اند.
وی افزود تنها پولی که به لبنان رسید مبلغ هفتصد و پنجاه هزار
تومان توسط شیخ بهاءالدین محلاتی از شیراز یک میلیون و چهارصد هزار تومان توسط
سیداحمد خوانساری از تهران دو میلیون تومان توسط شریعتمداری از قم.
یک میلیون تومان
توسط گلپایگانی از قم.
موسی صدر افزوده است من از مکه به لبنان و سوریه برمی گردم و در آنجا
بیلانی تهیه و برای روزنامه کیهان خواهم فرستاد که این چه اوضاعی است.
آیا مسلمین ایران
فقط همین مبلغ ناچیز را تهیه و جهت کمک به جنگ زدگان شیعه لبنان پرداخته اند؟ چرا مردم
به فکر نیستند پس مابقی پولها به دست چه کسانی می رسد.
نظریه شنبه : نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : از بذل و بخشش آقایان علما و مراجع تقلید ایران به هیئت اعزامی لبنان و
همچنین اظهارات موسی صدر که گفته است مبلغ ناچیزی حواله کرده اند چنین استنباط
می شود کلیه وجوه جمع آوری شده به لبنان حواله نگردیده و یحتمل مبالغ گزافی از این پول
نگهداری شده است و بنا به اظهار منابع پس از فتوای مراجع تقلید و کمک به شیعیان لبنان از
محل فطریه 80% مسلمانان و روزه بگیران ایران فطریه خود را اختصاص به آنان داده و مبالغ
گزافی به مراجع تقلید خود پرداخت کرده و یا به حساب بانکی تعیین شده واریز نموده اند که پول
رسیده به دست موسی صدر رقمی بسیار ناچیز به نظر می رسد.
نظریه شنبه : نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه چهارشنبه : نظریه سه شنبه تایید می شود.
اصل در پرونده کلاسه 129320 است.
در پرونده کلاسه ــ بایگانی شود.
در پرونده 75862 بایگانی شود 1 /11 /35 وثوقی
توضیحات سند:
1ـ آیت الله آقای میرزاجواد تهرانی در سال 1283 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود.
پس از
تحصیلات مقدماتی در تهران به قم روانه شد.
و از محضر آیت الله العظمی مرعشی نجفی استفاده نمود.
سپس
به نجف اشرف عزیمت نمود و از محضر حاج شیخ مرتضی طالقانی و شیخ محمد تقی آملی کسب فیض کرد.
پس از اقامتی کوتاه در تهران در حدود سی سالگی به مشهد مقدس مشرف گشت.
نخست از درس حاج شیخ
هاشم قزوینی بهره گرفت و سپس به حوزه درس خارج فقه و اصول مرحوم میرزا مهدی اصفهانی حاضر گردید
و حدود ده سال از محضر آن حکیم واصل استفاده کرد.
مکتب این استاد چنان در وجود او تأثیر گذاشت که تا
پایان عمر در تبیین و ترویج مبانی علمی استاد کوشید.
بعد از فوت مرحوم میرزا مهدی اصفهانی حدود چهل
سال به تدریس فقه و اصول پرداخت مدتی نیز بنا بر تقاضای طلاب، شرح منظومه تدریس می کرد و اشعار و نظرات
ملاهادی سبزواری را نقد می کرد به هنگام نقد آرای فیلسوفان با ادب و تواضع از آنان سخن می راند.
و از توهین به
بزرگان علم همواره پرهیز داشت.
میرزا جواد آقا تهرانی صاحب تألیفاتی چند از جمله کتب زیر بود:
«بررسی در پیرامون اسلام»، «فلسفه بشری و اسلامی»، «بهائی چه می گوید» «عارف و صوفی چه می گوید» «درسهای
اخلاق اسلامی» و...
با شروع جنگ تحمیلی نیز لباس بسیجی پوشیده و در جبهه های جنگ حاضر شد.
مرحوم میرزاجواد آقا جهت کمک به محرومان برای نخستین بار در مشهد به سال 1334 ه ش خیریه ای را بنام
درمانگاه خیریه بینوایان تأسیس نمود.
در زمان حکومت طاغوت پهلوی در بیشتر راهپیمایی هایی که علیه
رژیم پهلوی بر پا بود شرکت داشت.
در زمان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در کلاس درس تفسیر قرآن
می گریست و می گفت کاش در صحرای سینا بودم و کفش سربازهای مصری را جفت می کردم.
سرانجام پس از
85 سال زندگی آکنده از افتخار دیده از جهان فرو بست.
ر.ک: علمای مذهبی مشهد، پایان نامه دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ، احمدیان پور، 1375، ص 67،
دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
2ـ حجت الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی فرزند آیت الله آقای حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال (8)1286
شمسی (1326 هجری قمری) در تهران تولد یافت.
تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر
اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا
یونس قزوینی بهره مند گردید.
وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با شعری در
وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن
19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او
مبارزات خود را از زمان رضاخان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر
بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوع المنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید.
حجت الاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه می کرد و به جمع آوری اعانه جهت
کمک به مردم مظلوم فلسطین می پرداخت.
از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت
عالی شیعه حضرت آیت الله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای
بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی
در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید.
در پی غائله
انجمن های ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی
(سلام اللّه علیه) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از
انجام رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد.
آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیت الله
بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48
روز ممنوع المنبر شد.
در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد.
در شب
عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسداللّه علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی
تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت.
به همین
دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید.
او که در حادثه
خونین 15 خرداد در زندان بسر می برد، تدریس فن خطابه را برای علاقه مندان در زندان آغاز کرد.
این دوره
زندان 45 روز به طول انجامید.
پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک
احضار و به مدت 100 روز ممنوع المنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام
در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد.
وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای
مختلف، محور سخنرانی های خود را پیام های حضرت امام قرار می داد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت
می پرداخت.
آقای فلسفی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوء قصد قرار گرفت.
در سال 1350 در
مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما
به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که
حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد.
پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی،
رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو
خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصا
هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقاله ای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و
اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضع گیری های بسیار سخت پرداخت.
در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری با شکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از
شهربانی منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی
(سلام اللّه علیه) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران
و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات
انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد.
در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح
شده است.
» حجت الاسلام فلسفی صاحب سخنرانی های روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک
در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیه الکرسی می باشد.
ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به
فعالیت های مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به
رحمت ایزدی پیوست.
وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.
3ـ حجت الاسلام آقای سید محمدحسین مصباح فرزند سیداسداللّه در سال 1341 ق در مشهد متولد شد.
پس از فراگیری دروس فارسی به تحصیل علوم عربی و ادبی پرداخت و ادبیات را نزد ادیب نیشابوری و محقق
نوغانی آموخت و پس از آن سطوح را از میرزااحمد مدرس یزدی و درس خارج را از آیت الله هاشم قزوینی فرا
گرفت و به تدریس پرداخت.
پس از فوت برادرش سیدمرتضی مصباح در مسجد فیل مشهد به اقامه جماعت و
تبلیغ دین پرداخت.
از سوی آیت الله بروجردی نماینده مطلق مشهد معرفی شد
ایشان از طرف آیات عظام خویی، شاهرودی و حکیم نیز نمایندگی داشت.
ر.ک: گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی
4ـ حجت الاسلام محمدرضا بروجردی فرزند حسن در سال 1320 ه ش در شهرستان قزوین به دنیا آمد.
آقای بروجردی که برای تحصیل در حوزه علمیه نجف اشرف به کشور عراق رفته بود به علت امضای تلگرام
اعتراض به برخورد مسئولین سفارت ایران در بغداد با طلاب علوم دینی خطاب به کمیسیون حقوق بشر،
توسط ساواک به عنوان فردی افراطی و ناراحت معرفی شد که با تمدید گذرنامه وی مخالفت گردید.
آقای بروجردی در سال 1350 به همراه معاودین به کشور ایران آمد و در محله خزانه بخارایی در شهر تهران در
هیئت متوسلین به امام منتظر (عج) به تبلیغ پرداخت.
ساواک در سال 1356 وی را ممنوع الخروج کرد و در سال 1357 به علت سخنرانی در مسجد جامع قم،
دستگیر که پس از 2 ماه به علت پیگیری های پدرش از طریق منوچهر آزمون، آزاد گردید.
5ـ آیت الله آقای سید حسین خادمی اصفهانی فرزند ابوجعفر در سال 1280 ه ش (سوم شعبان 1319 ه ق) در
خانواده ای روحانی در اصفهان به دنیا آمد.
تا سیزده سالگی علوم ابتدائی را فرا گرفت و سپس در حوزه علمیه
اصفهان به تحصیل علوم دینیه مشغول گردید و نزد اساتید بزرگی نظیر آیات اللّه سید علی نجف آبادی، سید
محمد نجف آبادی، شیخ علی یزدی، میرزا احمد اصفهانی و میرزا محمد صادق اصفهانی بسیاری از مراتب
علمی را طی کرد.
وی که در دو خانواده بزرگ صدر و شرف الدین، بزرگ شده بود، جـهت ادامه تحصیل بـه نجف
اشرف عزیمت نمود و از محضر آیات عظام آیت الله آقای سیدابوالحسن اصفهانی، آیت الله آقای آقا ضیاءالدین
عراقی و آیت الله محمدحسین نائینی بهره برد و پس از آن که به درجه اجتهاد نائل آمد، به اصفهان بازگشت و
متجاوز از پنجاه سال در حوزه علمیه اصفهان به تدریس، تألیف و سایر وظایف علمی همت گمارد.
در طول نهضت امام خمینی (سلام اللّه علیه) به ویژه در سال های 43ـ42 یکی از همگامان اصلی به شمار
می رفت و در ماجرای دستگیری و زندانی شدن حضرت امام در خرداد 42 به همراه سایر علمای بلاد به تهران
عزیمت و مرجعیت ایشان را گواهی نمود.
نقش ایشان در اصفهان در برپائی مجالس و تظاهرات مردم و تشویق علما و روحانیون برای همراهی با انقلاب
به حّدی بود که استان اصفهان را پیشتاز مبارزات مردمی در سالهای پرهیجان 56 و 57 کرد.
آیت الله خادمی در طول دوران دفاع مقدس ـ مادامی که در قید حیات بود ـ از پشتیبانی مادی و معنوی
رزمندگان اسلام دریغ نورزید.
از ایشان آثار علمی قابل توجهی مانند رهبر سعادت، رساله در عدم ارث زوجه، خاتمه برائت و استصحاب،
حواشی به کتب اصول و ...
برجای مانده است.
آیت الله خادمی سرانجام در سال 1364 ه ش در سن 84 سالگی دیده از جهان فرو بست و پس از یک تشییع با
شکوه، در جوار مرقد مطهر حضرت رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب نوزدهم، آیت الله سید حسین خادمی .
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 91.
6ـ حجت الاسلام والمسلمین نجم الدین اعتمادزاده فرزند علی اصغر در سال 1310 در تهران متولد شد.
پس
از طی تحصیلات مقدماتی به حوزه علمیه رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت.
ایشان در دوران مبارزه از
جمله روحانیون مبارز و فعالی بود که بارها توسط ساواک دستگیر شد.
ساواک در گزارشی درباره وی چنین
نوشته است :
«برابر سوابق موجود نامبرده از روحانیون افراطی و طرفدار خمینی که در تاریخ 3 /3 /1351 دستگیر و در تاریخ
29 /3 /1351 با تبدیل قرار مرخص شده است.
برابر گزارشات واصله یاد شده بعد از آزادی از زندان در منابر
مبادرت به اظهار مطالب تحریک آمیز و خلاف مصالح مملکت نموده که در نتیجه در تاریخ 16 /12 /1355
ممنوع المنبر گردیده است.
در ضمن نامبرده با اخذ تعهد آزاد گردیده اما باز هم همانطور که در گزارش مورخ
30 /3 /1357 آمده در سخنرانی که در کرمانشاه در مسجد حاج شهباز خانی نموده به تعهد خود عمل ننموده و
مطالب تحریک آمیزی عنوان کرده است».
اسناد ساواک، پرونده های انفرادی
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 270