تاریخ سند: 25 خرداد 1342
درباره: فرستادن اعلامیه ملایان یزد
متن سند:
شماره: 311 تاریخ: 25 /3 /1342
]از:[ سازمان نیروی مقاومت ملی. ناحیه 8 بخش یزد و نائین
]به:[ ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت استان دهم – اصفهان
به کلی سری
درباره: فرستادن اعلامیه ملایان یزد
با بازگوئی اینکه تاکنون هرچه اعلامیه به من رسیده در کمیته اطلاعاتی شهربانی که همه هفته روزهای دوشنبه در دفتر کار سرکار سرهنگ میرگلو، ریاست محترم اداره شهربانی دائر میشود، به ایشان دادهام. اعلامیه پیوست که ملایان یزدی نوشتهاند و در اینجا هیچگونه آگهی از آن نبوده تا چند روز پیش یکی از اندامهای سازمان، آن را در تهران دیده و برای من آورده، اکنون که مردم یزد هیچگاه به سخنان کسی نگاه نکرده بلکه همواره به کار و کسب خویش مشغولند و نیز با آنکه میدانم آنها را بخوبی میشناسند، باز هم از نوشتن برخی مطالب ناگزیر میباشد.
1. آقای حاجی صدوقی، داماد جناب سرهنگ توفیق 1و پیشوای این شهر است و پیوسته مردم را از آمدن به این سازمان بازمیدارد.
2. آقای فرساد2 که مردی بسیار باسواد میباشد، سردفتر شماره 5 میباشد.
3. آقای حاجی وزیری3 از دانش بهرهای ندارد و همهکاره دبیرستان جامعه تعلیمات اسلامی4 و کارگردان مسجد جامع یزد5 بوده و چندی پیش برای زلزلهزدگان قزوین مبلغی پول گردآوری و تصمیم داشتند با خرید اجناس یزد و همراه اینجانب آن را به قزوین برده بین زلزلهزدگان پخش کنند، ولی این کار را نکرده و میخواهند در نجفآباد قزوین دبستان درست کنند و پول را هم از یزد برای تهران فرستاده و مردم را بسیار زیاد به سازمان شیروخورشید سرخ بدبین نمودهاند.
4. آقای علومی مدیر دانشکده معقول و منقول یزد بوده و پی در پی کارت تحصیلی داده و مشمولین را از رفتن به خدمت باز میدارد.
5. آقای سیدمحمد مدرس، مانند شماره 4 میباشد. اوقاف مصلی را بالا میکشد.
6. آقای کازرونی، پدر دکتر کازرونی بوده و ناظم دانشکده معقول و منقول و مانند دو نفر بالا، یار و
یاور طلاب مشمول و فراری دادن آنها میباشد.
7. آیتالهیها نیز از ملایان این شهر میباشند و از دانش چندان بهرهای ندارند.
با کوتاه سخنان بالا، هرگونه دید آن سازمان است، کار قانونی فرمایند و پیشنهاد من آن است که پول گردآوری شده برای زلزلهزدگان را از چنگ آقایان فرساد و حاجی وزیری که با یاری آقایان منشیزاده 6 خبرنگار کیهان و عباس استادان7 که به کوچکترین دید مردم و آگهی آنها اقدام گردیده، جلوگیری و پول را هرگونه شیروخورشید میخواهد خرج کرده و چگونگی را به آگاهی همگان برسانند. ناگفته نگذارم که نوشتن مراتب بالا، یاری بسیار به از بین رفتن بدبینی مردم و هدف ورجاوند8 آن سازمان به پیروی از خواستههای ورجاوند شاهنشاه دادگر خواهد نمود.
فرمانده نیروی مقاومت ملی و پادگان یزد و نائین. سرهنگ محسن خلیلی پشورینی
رونوشت برابر اصل میباشد. اصل در پرونده کلی روحانیون میباشد.
توضیحات سند:
1. سرهنگ توفیق، برادرِ همسر آیتالله شهید صدوقی میباشد.
2. آیتالله حاج شیخ محمود فرساد اردکانی: فرزند حجتالاسلام علیاصغر مجدالعلماء، در سال 1309 ق در راه مکه به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در یزد گذراند و ادامهی آن را در اصفهان و نجف اشرف پی گرفت و از محضر بزرگانی چون آیات عظام: آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی، سیدابوالحسن اصفهانی و سیدمحمدکاظم یزدی بهره برد. وی در سال 1337 ق به یزد بازگشت ولی پس از دو سال راهی قم شد تا در محضر آیتالله حائری یزدی تحصیلات خود را تکمیل نماید. پدرش که عالم دینی بود و تخلص شعری او « فرساد» بود، در سال 1345 ق از دنیا رفت و همین مسئله موجب بازگشت ایشان به وطن و اشتغال به تدریس و محضرداری شد. ایشان نیز چون پدر، قریحهی شعر داشت و در سال 1355 ق انجمن ادبی یزد را بنیان نهاد. آقای فرساد در سال 1383ق در یزد درگذشت و در مزار «جوی هرهر» یزد به خاک سپرده شد. دانشنامه مشاهیر یزد، ج 2، ص 1101.
3. حجتالاسلام وزیری: یکی از افرادی بود که در احیای حوزه علمیه، بازسازی مسجد جامع و تأسیس مدارس جامعه تعلیمات اسلامی در یزد نقش داشت و در سال 1333ش با بهرهگیری از کتابهایی که از پدر به ارث برده بود، کتابخانه ای با 1600 جلد کتاب چاپی و خطی، در مقبره امامان جماعت مسجد جامع، واقع در دهلیزشمالی مسجد جامع کبیر راهاندازی کرد و پس از آن نیز با خرید کتاب و همچنین برقراری ارتباط با مراکز علمی و نامهنگاری با علماء و مراجع، به توسعهی آن پرداخت و این مجموعه را در سال 1348ش وقف آستان قدس رضوی نمود.
4. جامعه تعلیمات اسلامی: در سال 1324ش به کوشش آیتالله حاج شیخ عباسعلی سبزواری (ملقب به اسلامی)، از روحانیان و خطبای به نام تهران، تأسیس شد. شیخ عباسعلی اسلامی که در حوزهی علمیه نجف تحصیل کرده بود، در جریان استبداد رضاخانی و در دورانی که علماء و روحانیون و حوزههای دینی تحت فشار طاقتفرسایی قرار داشتند، او که در جریان مبارزه با کشف حجاب رضاخانی تا پای اعدام پیش رفته بود، در سال 1313ش راهی هندوستان شد. در این موقع که انگلیسها برای به سلطه کشیدن مردم آن دیار، مدارسی را دایر کرده و به تربیت نیروهای بومیبه دلخواه خود روی آورده بودند، برخی از چهرههای شاخص شیعه، برای مقابله با این حرکت دست به کار احداث مدرسهای شدند که حاصل آن، تأسیس مدرسهای به نام «مدرسه الواعظین» بود. شیخ عباسعلی اسلامی که شاهد این حرکت بود، پس از جریان شهریور 1320ش و عزل رضاخان به ایران بازگشت و براساس آنچه در آنجا تجربه شده بود و پدید آمدن آزادی نسبی سیاسی در ایران، تلاشی جدّی را برای ترویج تعلیم و تربیت دینی در قالبهای جدید آموزشی آغاز کرد و با کمک عدهای از نیکوکاران، تشکلی فرهنگی به نام «جمعیت پیروان قرآن» را پایهگذاری کرد که هسته اصلی جامعه تعلیمات اسلامی بود. حاج شیخ عباسعلی اسلامی ابتدا در منزل خود کلاسهایی شبانه (هفتهای دو شب ) دایر کرد که شامل چهار کلاس بود: سوادآموزی، معالم و علوم دینی، احکام و اخلاق و مقدّمات علوم عربی. در سال 1322 جمعیت پیروان قرآن به «جامعه تعلیمات اسلامی» تغییر نام داد و با حمایت و تأیید مراجع تقلید، آموزشگاههای متعددی در تهران تشکیل شد. در 1324 طرح تأسیس مدارس روزانه به تصویب رسید و نخستین دبستان روزانه با نام دبستان جعفری تأسیس شد. در 1328 اساسنامه و مرامنامه جامعه تعلیمات اسلامی در 37 مادّه و 9 تبصره تنظیم شد که بر اساس آن، جامعه موظف بود در قالبی غیردولتی و غیرسیاسی به تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان در ایران یا خارج از ایران، از سطح آمادگی تا دانشگاه، بر اساس آموزههای مذهبی شیعه بپردازد. در سال1330ش، جامعه تعلیمات اسلامی به صورت مؤسسهای قانونی و حقوقی به ثبت رسید. هیئت مدیره جامعه در نخستین سالهای فعالیت تا حدی توانست در انتخاب مواد درسی و گزینش معلمان، مطابق سلیقه خود عمل کند و با آنکه در مدارسِ زیرپوشش جامعه، کتابهای علمی و فنی مصوب وزارت فرهنگ تدریس میشد، کتابهای دینی و ادبی نیز به انتخاب جامعه چاپ و منتشر میگردید. این کتابها با همکاری عدهای از استادان و نویسندگان چون علامه طباطبایی، محمدرضا رجایی، شهید باهنر و علی گلزاده غفوری تألیف میشد. در سال 1331 جامعه تعلیمات اسلامی با انتشار مجله تعلیمات اسلامی به فعالیتهای فرهنگی خود قوام بخشید. در این میان حاج شیخ عباسعلی اسلامی با سفر به مناطق گوناگون کشور، با جلب همکاری ثروتمندان نیکوکار، شعبههای جدید مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را تأسیس کرد. نخستین شعبه در کرمانشاه دایر شد و در مدت کوتاهی جامعه دارای 185 مدرسه دخترانه و پسرانه و حدود شصتهزار دانشآموز گردید.
5. مسجد جامع یزد: یکی از زیباترین مساجد دورهی تیموری است که از نظر کاشیکاری، سَردَر رفیع، منارهها و کتیبهی آن، در عداد زیباترین شاهکارهای معماری قرن نهم هجری قمری میباشد. گرچه ساختمان اصلی مسجد را به قبل از دورهی تیموری نسبت میدهند، ولی ساختمان فعلی طبق کتیبههای موجود نشان میدهد که در دورهی تیموری بنا گردیده است. در متن کتیبۀ سَردَرْ، نام شاهرخ تیموری و سلطان جهانشاه و تاریخ ۸۶۱ هجری قمری خوانده میشود. بنای کنونی مسجد با وسعتی حدود ۱۰۰۰۰ متر، مشتمل بر سَردَر ورودی و جلوخان، صحن وسیع، رواقهای جانبی صحن، ایوان، گنبدخانه و شبستانهای طرفین آن، شبستان بزرگ ستوندار، کتابخانه، تزیینات غنی و زیبا و کتیبهها و سنگنوشتههای تاریخی و غیرتاریخی است.
6. محمدباقر منشیزاده: فرزند محمدحسین، در سال 1316 ش در یزد به دنیا آمد. در یزد تحصیل کرد و در سال 1330 ش در اداره فرهنگ استخدام شد که فعالیت او در این اداره تا سال 1380 ش ادامه یافت. وی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، سرپرست روزنامه کیهان در یزد، و در کنار آن، به عنوان کارشناس حقوقی اداره ارشاد یزد هم بود که به دلیل فعالیتهایش در سال 1380 ش به عنوان کارمند نمونه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب شد. دانشنامه مشاهیر یزد، ج 2، ص 1477.
7. عباس استادان صفار: فرزند اسدالله، در سال 1295ش در محلۀ خلف باغ یزد متولد شد. پس از سپری نمودن سیکل اول تحصیلات متوسطه در دبیرستان ایرانشهر یزد، در سالهای 1325 و 1326 ش در اداره کشاورزی یزد و زمانی هم در اداره ثبت اسناد و فرمانداری یزد مشغول شد و همزمان با اخذ پروانه، به عنوان وکیل دادگستری شروع به فعالیت کرد. از سال 1323 به حزب توده پیوست و به همین علت، در اسفندماه سال 1327ش دستگیر شد و زمان کوتاهی را در زندان بود که پس از محکومیت به 18 ماه حبس تأدیبی، در دادگاه تجدیدنظر تبرئه و آزاد گردید. در بحبوحهی شرایط سیاسی سالهای آغازین دههی سی، به فعالیتهای کارگری روی آورد و با ارتباطی که با حزب توده برقرار نمود، قصد تأسیس اتحادیه کارگری نیز داشت. در همین راستا بود که در سال 1330 که عضو جمعیت آزادیخواهان! بود، در جریان درگیریهای مصلی صفدرخان در یزد که یک سرباز نیز کشته شد، ایفای نقش نمود. پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 ش در آبانماه همان سال به تهران احضار گردید و پس از چند روز به یزد بازگشت و به حرفهی کشاورزی و وکالت مشغول شد. در جریان این احضار بود که معلوم شد وی با تیمسار زاهدی ارتباط تنگاتنگ داشته و برای او کار میکرده است؛ از این رو، فضلالله زاهدی در ذیل دادخواستی که توسط وی تنظیم شده بود، نوشت: «خیلی محرمانه تیمسار سرلشکر دادستان. این شخص خدمتگزار بوده و تودهای هم نیست.» و در سال 1335 در گزارشی که رکن 2 تهیه نمود، ذکر شد: « با تیمسار رزمآرا و تیمسار زاهدی همکاری مینموده و به همین سبب به عضویت هیئت اجرائیه کنگره اتحادیههای کارگری ایران با کمک دستگاه منصوب شده است.» به همین دلیل بود که در آغاز نهضت امام خمینی(ره)، در حمایت از رژیم شاهنشاهی به برپایی جشن و تلاش برای رفراندوم اصول ششگانهی شاهنشاهی اقدام نمود و در سال 1345 نماینده آستان قدس رضوی در کرمان شد و از استاندار خراسان نشان تاجگذاری گرفت. عباس استادان که با فرد معلومالحالی چون همایون صنعتی مأمور سازمانهای جاسوسی ـ ارتباط داشت و در سال 1353 ش با ضمانت او به انگلستان سفر نموده بود، در بحبوبهی پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به خارج از کشور گریخت. استادان از سرمایهداران یزد بود که یکی از داراییهای او، شرکت مسافربری اتو یزد بود. او که در ابتدا دارای حرفهی مسگری – حرفهی پدری - بود و در زمان حضور در حزب توده، روزنامهی رهبر را نیز در یزد منتشر میکرد، زمانی هم به انجمن اسلامی پیوست و در قالب آن به ادامه فعالیتهای خود مشغول گردید. در جریان این تغییرات رفتاری و پرداختن به برخی از امور خیریه بود که در جریان وکالت پروندهی برخی از مبارزین نیز قرار میگرفت که همین مسئله را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دستمایه برخی از تلاشهای !! خود قرار داد. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
8. ورجاوند: بلندپایه، ارجمند.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 17