تاریخ سند: 18 تیر 1343
موضوع: روضهخوانی منزل قمی
متن سند:
تاریخ:18 /4 /1343
موضوع: روضهخوانی منزل قمی
18 /4 /43 صبح پنجشنبه منزل قمی ساعت 10 ربع کم تا 11 آقای حاج شیخ رضا نوغانی منبر رفت، چنین اظهار فرمود: در جریان انسانیت دو حکم از جهت حکومت به اجتماع حکمفرما است، حکومت روحانی و معنوی، و حکومت مادی. اما حکومت روحانی در قلوب اجتماع سروکار دارد و اصلاح و بردباری و شهامت و سخاوت و زهد و تقوی و مردانگی را به ملت میآموزد، احکام الهی و برنامه آن را بیان میکند. اما حکومت مادی بهواسطه ظلم و جور و ستم به خونریزیهای عالم و آدمکشی و فرزندان بیپدر کردن و اسیر کردن ملت و داغ به دل جمعیت گذاشتن، پیشرفت میکند، به سرنیزه و تیر و تانک و سرمایه و ثروت و هواپرستی و خودخواهی پیش میرود. دیگر فکر نمیکنند آیا این کاری که انجام میدهند به نفع دین و ملت و احکام الهی وفق میدهد یا نمیدهد یا به ضررشان تمام میشود؟ دلش به همان فجایع خوش است که دارای عیش و عشرت و زندگی خوش و خرمی دارد که برای کاخ سنا میگفتند چنان مطالعه شد در مدت سه روز چهل میلیون تومان دزدی پیدا شد. ولی پیغمبر (ص) در مدت 23 سال حکومت روحانی و زمامداری و سلطنتش، اذیت و آزاری به مردم و جمعیتی نرساند و راضی نشد بهناحق خون مردم را بریزد. همیشه یتیمان را نوازش میفرمود. در کوه صفا فرمود:
امروز زمان عدل و داد، صداقت و حقیقت است. زمامداران ظالم و سلطان بی عدل و داد و پادشاه ملتی که جنایت میکنند نباید حکمشان حکمفرما باشد. حکومت روحانی بر دلهای مردم مسلمان مشغول به حکومت است. بر تمام قدرت و سرمایه و ثروت غالب شده که موسی در برابر قدرت و سرمایه، لشکر و قشون فرعون، ابراهیم خلیل در برابر نمرود و دستگاه فساد و ظلم نمرود، محمد در برابر ابوجهل1 و ابولهب2 و جهال آن زمان به مبارزه پرداختند، بهطوری ادامه تبلیغات خود دادند که دستگاه فجایع و جنایت آنها را واژگون، حکومت مادیت آن عصر را کوبیدند. هرچند نمرود و معاویهها و ابوجهل و ابولهبها[ی] حکومت مادیت [تلاش کردند] بتوانند در برابر قدرت روحانی حکومت کنند، ولی نتوانستند و روحانیت آنها را [مورد] سرزنش و سرکوبی قرارداد و توانسته مردمی را از راه بتپرستی و اطاعت به بیگانگان برهاند3 که مبادا از اراده خود برگردند.
امروز در نظر همه مردم حکومت مادی بیاعتماد و بیاطمینان شده و هرچه خواستند بهواسطه پول و سرنیزه، اجتماعی را برگرداند و به راه باطل بخواند، نتوانستند ولی حکومت روحانی و معنوی مورداطمینان مردم و ملت مسلمان است. در پایان سخن درخواست کرد حضرت آیتالله قمی را به منبر آورد که در بالای منبر نشستند. آقای سید [حسین] نبوی و آقای سید ضیاء و خود آقای نوغانی در پلههای منبر ایستاده و هرکدام چند دقیقه ذکر مصیبت کردند. بسیار در نظر اجتماع جالب قرار گرفت. باز هم آقای نوغانی تقاضا کرد که آقا مجلس را ختم نمایند. دعا فرمودند و آقای قمی پس از پایان دعا فرمود4 ای مردم مسلمان از مجاور و زائر خواستم!5 امروز مطالبی بیان کنم ولی دیدم وقت مقتضی نیست، نگفتم. إنشاءالله شب شنبه چون عمومیت دارد که فردا شب باشد، بیان میکنم. شما بیایید تا اینکه آنچه در نظرم هست بگویم که مطالب جالب و قابلتوجه شما است. در ضمن آقای نوغانی فردا هم منبر تشریف میبرند. فردا شب حتماً منبر آقای قمی داغ و گرم خواهد بود، چون وعده داد.
اسم نبوی چیست؟
توضیحات سند:
1. ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به ابوجهل از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود و مانند سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. او در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت، به دلیل کاردانی به عضویت دارالندوه پذیرفته شد، درحالیکه به رسم آن روزگار، اعضای دارالندوه (به جز بنی قصی) باید افزون بر 40 سال داشته باشند.
با طلوع اسلام، ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطۀ قریش با بنیهاشم، ممانعت از حمایت ابولهب از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و نیز طراحی نقشه قتل آن بزرگوار با مشارکت طوایف مختلف را میتوان مهمترین اقدامات او علیه پیامبر اسلام دانست. مسلمانان نیز از کینهتوزیها و بدخواهیهای او در امان نبودند. پیامبر (ص) او را «ابوجهل» نامید و به مسلمانان دستور داد که او را به این نام خطاب کنند.
پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، کینهتوزیهای ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عدهای از سران شرک، در جنگ بدر به هلاکت رسید. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوجهل)
2. ابولهب عبدالعزی بن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام و از بزرگان قریش بود. او چهرهای سرخ داشت و به همین دلیل پدرش او را ابولهب (پدر آتش ـ سرخ رو) لقب داده بود. ابولهب پیش از اینکه پیامبر (ص) دعوت خویش را آشکار کند، به برادرزاده خویش علاقه داشت اما پس از بعثت، به دشمنان قسمخورده اسلام پیوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف رسول خدا (ص) پراکنده ساخت. همسرش ام جمیل، دختر حرب و خواهر ابوسفیان بود و به دستور ابوسفیان، ابولهب را به دشمنی با آن بزرگوار تحریک میکرد. هرگاه رسول اکرم (ص) مردم را به اسلام دعوت میکرد، ابولهب با زبانی گزنده آنان را از اطراف او میپراکند، به همین دلیل سوره مسد درباره او و همسرش نازل شد. ابولهب به دلیل ابتلا به آبله در جنگ بدر حضور نیافت، اما چهار هزار درهم به قریش کمک کرد. او در سال دوم هجری قمری، اندکی پس از غزوه بدر درگذشت. جنازهاش چند روز در خانهاش ماند و به دلیل تعفن جسد، کسی حاضر نشد دفنش کند. سرانجام فرزندانش جسد او را در بیرون مکه گذاشتند و آنقدر بر جنازهاش سنگ ریختند تا مدفون شد. (دانشنامه رشد، مدخل ابولهب)
3. در اصل: میرهانند
4. در اصل: فرموده
5. در اصل: خواستیم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 04 صفحه 212