صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: الصاق اعلامیه خطی به دیوار مدرسه فیضیه

تاریخ سند: 23 شهریور 1349


موضوع: الصاق اعلامیه خطی به دیوار مدرسه فیضیه


متن سند:

از: 21 به: 316 شماره: 2495 /21 روز 16 /6 /46 ساعت 1300 اعلامیه خطی به دیوار مدرسه فیضیه بدین مضمون مشاهده گردید: (سفارت کبرای شاهنشاهی ایران) بغداد.
محضر مبارک حضرت آیت الله سیدمحمد روحانی قمی مدتی است عناصر ارتجاعی و حزب منحله توده متفقا با عناوین مختلف در حوزه علمیه نجف دست به اقدامات خرابکارانه برعلیه ایران می زنند و می خواهند نام آن حوزه مقدسه را لکه دار کنند و با اخلال گریهای خود صحنه های غم انگیز گذشته را تکرار نمایند.
بدینوسیله از جنابعالی خواستاریم هر چه زودتر از آنها جلوگیری نمایید.
ضمنا مبلغ سی هزار تومان که وسیله سازمان امنیت ارسال گردیده حواله می شود که از بانک وصول نموده و بین طلابی که صورتشان پیوست است به هر نحوی که صلاح می دانند توزیع شود.
کاردار ـ مجید مهران.
1 نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: با تقدیم یک برگ فتوکپی اعلامیه مذکور مفاد گزارش را تأیید نموده به استحضار می رساند که از این اعلامیه تاکنون نسخه ثانی مشاهده نگردیده و اصل آن که بنا به دستور ساواک وسیله مأمورین شهربانی از دیوار مدرسه فیضیه کنده شده در شهربانی موجود است و در تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده مصطفی خمینی فرزند آیت اله خمینی در نجف اصطکاکی با سیدمحمد روحانی پیدا کرده و روی این اصل با دستیاری سید موسی اصفهانی مبادرت به پخش چنین اعلامیه هایی نموده و نسخی از آن را نیز جهت تضعیف موقعیت روحانی به قم ارسال و وسیله ایادی خود در حوزه موضوع را شایع نموده است.
2 شراره نظریه سه شنبه: مفاد گزارش صحیح و نظریه یکشنبه مورد تأیید است.

توضیحات سند:

1ـ آقا سیدمحمد روحانی از کسانی بود که علنی نسبت به امام توهین می کرد و مسایل بی اهمیت را برای خدشه دار کردن امام نقل می کرد.
نامه ای از آقا سیدمحمد فاش شد که این نامه نشانگر ارتباط وی با ساواک بود، در هر حال این نامه چه کذب باشد و چه صحت داشته باشد فرقی نمی کند.
اصلاً آقا سیدمحمد وضعش جوری نبود که احتیاج داشته باشد با ساواک همکاری کند وی همکاری غیرمستقیم داشت، حتی اگر ارتباطی هم با ساواک نمی داشت، نسبت به امام در مسیری گام می گذاشت که خیلی برای ساواک مطلوب بود.
شما می دانید که برای ساواک یک کسی اگر مستقلاً با نهضت دشمنی می کرد مطلوب تر بود، تا این که با ساواک ارتباط داشته باشد؛ ساواک اگر عاقلانه رفتار می کرد با اینجور افراد اصلاً تماس هم نمی گرفت، به خاطر این که این آدمها برحسب ظاهر موجه بمانند، تا ضربه خودشان را بزنند و همکاری خودشان را هم با ساواک به طور غیر مستقیم داشته باشند.
شاید این ارتباط معلوم نشود، حالا از اسناد و مدارک چه چیزی در می آید من آنها را ندیده ام و نمی دانم.
حضرت امام با ایشان برخورد محبت آمیزی داشت، چند بار خواست به دیدار ایشان برود و دقیقا خاطرم هست حتی کسانی را فرستاد به ایشان اطلاع دادند که یک فرصتی به دیدن وی برود و هر دفعه به بهانه ای امام را نپذیرفت و قبول نکرد.
تا آنجا که من خاطرم هست امام به ملاقات وی نرفت، نه به خاطر این که نمی خواست، بلکه چند بار هم اظهار علاقه کرد، ولی از آن طرف موافقتی نشد؛ چون آقا سیدمحمد می خواست آن چهره ضد امامی خود را در نجف حفظ بکند و از این چهره استفاده بنماید.
(خاطرات حجه الاسلام عمید زنجانی، ص 136) سید محمد روحانی در مخالفت با امام و نهضت اسلامی ایران گوی سبقت را از همه ربوده بود.
او سعی می کرد از طرفی از اهمیت جنبه های علمی امام بکاهد که این تلاش بی ثمر و بی حاصل بود و از طرف دیگر کسانی را که به عشق امام از ایران می آمدند به هر نحو ممکن جذب کند.
او محور مخالفین و برنامه ریز تحریکات ضد امام بود.
او عناد خاصی نسبت به شخص امام داشت.
حالا ممکن است این عناد در اثر وابستگی به رژیم و سفارت شاه در بغداد نباشد، بلکه یک انگیزه، خصومت یا ناراحتی شخصی از امام داشته و یا تعصب زیاد نسبت به نجف باعث آن همه کینه توزی شده باشد ولی به هر صورت او عناد و کینه خاصی نسبت به امام داشت.
(خاطرات سیدعلی اکبر محتشمی، ص 507) 2ـ اینکه این اقدام توسط شهید سیدمصطفی خمینی آن هم با کمک سیدموسی اصفهانی صورت گرفته باشد بسیار بعید است.
به جهت آن که مشی و روش شهید سیدمصطفی خمینی حتی در خصوص افرادی که با امام خمینی مخالفت و ضدیت داشتند به گونه ای بود که بیشتر در صدد جذب و هدایت آنان بود.
حجه الاسلام عمید زنجانی در رابطه با برخورد حاج آقا مصطفی با سیدمحمد روحانی چنین می گوید: «مرحوم حاج آقا مصطفی با آقا سیدمحمد روحانی خیلی رفیق بود و ما هم وقتی که می دیدیم اصلاً از ناراحتی به قول عامیانه دندان قروچه می رفتیم که چرا ایشان با کسانی رفاقت می کند که چشم دیدن امام را ندارند، اما برداشت ما در عین حال این بود که ایشان می خواهد به طور غیرمستقیم اینها را متنبه و آشنا کند و می دانست که آنان واقعا امام را نمی شناسند؛ چون حبّ و بغض حوزه علمیه قم خیلی تفاوت داشت، گاه می شد که این حبّ و بغض ها به خاطر چهره های نادرستی بود که در ذهنشان بوجود آورده بودند، یعنی ممکن بود کسی به خاطر آن چهره ای که از امام در ذهنش بود با او خوب باشد یا بد، نه به خاطر آن شخصیتی که در واقع هست.
خواه ناخواه برای این جور افراد لازم بود کسی باشد که چهره واقعی امام را نشان بدهد.
(خاطرات حجه الاسلام عمید زنجانی، ص 139)

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک صفحه 281

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.