تاریخ سند: 27 مرداد 1350
موضوع: توزیع اعلامیه خمینی در مشهد وسیله شیخ محمدباقر داودی
متن سند:
از: 2 ﻫ10 تاریخ:27 /5 /1350
به: 2 ﻫ شماره: 4185
موضوع: توزیع اعلامیه خمینی در مشهد وسیله شیخ محمدباقر داودی
پیرو: 2218/گ 10 ـ 12 /5 /50
آقای حاج قربان معیری حدود 13 روز قبل که میخواست برای زیارت به مشهد برود آقای محمدرضا بصیری نامهای بوسیله ایشان به آقای شیخ محمدباقر داودی نوشته و معیری را از دوستان مورد اعتماد خود معرفی مینماید. معیری روز 15 /5 به مشهد عزیمت پس از ورود به مشهد برای دیدن داودی به مدرسه خیراتخان میرود و سراغ داودی را میگیرد چند نفر با لباس شخصی حصور داشتند کنجکاوی میکنند که چه کاری با او دارد ولی معیری طفره میرود دو روز بعد که مجدداً به مدرسه مذکور میرود یک نفر شیخ اهل ساری که معیری را میشناخت و قبلاً در امامزاده عبداله گرگان او را دیده بود به وی نزدیک شده و میگوید داودی از طرف مأمورین شدیداً تحت کنترل میباشد و تازگی 20 نفر را هم دستگیر کردهاند که معیری آدرس خود را به این شخص میدهد تا در صورت امکان داودی به سراغش برود. ساعت 2000 روز یکشنبه 23 /5 /50 داودی با مراجعه به آدرس مذکور با معیری ملاقات و ضمن صحبت میگوید 12 روز قبل متن پیام خمینی به مشهد رسیده که به شهرستانها ارسال شود و میگوید او این اعلامیه را دارد به او خواهد داد که به گرگان ببرد و حتی سؤال میکند زیاد میخواهد یا کم ولی معیری مراجعه و از لای کتابی که همراه داشت و نامهای که در جواب بصیری نوشته بود یک نسخه از جزوه پیام خمینی را به معیری میدهد که در گرگان به بصیری تحویل نماید و بعد میگوید عده زیادی را در مشهد ساواک دستگیر کرده ولی هنوز به پیام خمینی دسترسی پیدا نکرده است و معیری که سعی میکند درباره نحوه رسیدن جزوه به مشهد کنجکاوی کند داودی به او میگوید همه به قرآن سوگند خورده و اگر تکهتکه هم بشویم ممکن نیست اسرار را فاش کنم. ضمناً آقای معیری دو سه روز پس از ورود به مشهد عصر روز 18 /5 /50 که در حرم مشغول زیارت بود متوجه میشود چندنفر شیخ مبادرت به پخش اعلامیه در حرم نموده ولی قبل از اینکه به دست مردم برسد خدام گرفته و پاره کردند که در همین شلوغی معیری دو نسخه از اعلامیه پاره شده را از دست یکی از خدام قاپیده و فرار میکند.
نظریه شنبه . خبر صحت دارد و آقای معیری ناگزیر است جزوه پیام خمینی را به آقای بصیری بدهد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 269