درباره: فعل و انفعالاتی که در بطن فعالیت افراد وابسته به گروهها و دستجات مضره و برانداز صورت می گیرد
متن سند:
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت
از: اداره کل سوم 312
اخیرا اعلامیه ای به امضاء دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران چاپ و توزیع
شده است که از جهات مختلف و در رابطه با جریاناتی که در بطن فعالیت برخی از
گروهها و دستجات راست افراطی مخالف در شرف تکوین و یا مورد بحث
می باشد، قابل توجه است و این نکته را روشن می سازد که از نقطه نظرهای
گروههای مورد بحث پیوندهای نزدیکی به وجود آمده و بعید نیست در صورت
حصول شرایط و موقعیتی مسیر واحدی برای مجموع این فعالیتها ایجاد و مرحله
جدیدی از فعالیت گروههای مذکور به وجود آید.
تاکید اصلی در اعلامیه مذکور روی مبارزه با مارکسیستها و دولت است.
یعنی دو
جبهه اصلی برای مبارزه وجود دارد و هر دو به مثابه یکدیگرند و اگر مبارزه فقط
متوجه یک جبهه شود از جبهه دیگر ضربه وارد خواهد شد و اساسی ترین هدف و
منطقی ترین آن در موقعیت کنونی مبارزه در دو جبهه است و غافل شدن از یکی
از آنها موجبات و شرایطی نظیر وقایعی که در چند سال قبل به وجود آمد، پدید
خواهد آورد.
این موضوع یعنی مبارزه با کمونیستها و دولت که به عنوان هدف
مشترک تعدادی از گروهها و دستجات مضره و برانداز درآمده است در موارد زیر
تجزیه و تحلیل
می شود.
1ـ تحولات ایجاد شده در بطن گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق ایران
که از اواسط سال 2533 شروع گردیده و در اواسط سال 2534 نتیجه قطعی آن
روشن و به مارکسیست شدن گروه مذکور و حاکمیت مارکسیستها بر ارکان آن
انجامید.
این حاکمیت که با خشونت و خونریزی داخلی تثبیت شد، به جبهه بندی
درون گروه انجامید و گروه عملاً به دو جناح مارکسیست و مذهبی تقسیم شد که
در این طبقه بندی مذهبیها تابعیت مارکسیستها را پذیرفتند و به صورت عامل
اجرائی مارکسیستها در آمدند و فعالیت مستقل خود را از دست دادند.
این
سرآغاز یک سلسله عکس العملها از ناحیه مذهبیها بود که در فواصل زمانی
مختلف با نوسانات گوناگون از آن زمان به بعد ادامه دارد و حقانیت را متوجه
راه بانیان گروه مانند حنیف نژاد و دیگران می دانند.
در این مدت مذهبیها متوجه
شدند همگامی با مارکسیستها و یا کسانی که گرایشات مارکسیستی دارند مآلا
"در آینده به سود مارکسیستها است و نتیجه ای جز محکومیت و خارج شدن
مذهبیها از میدان عمل ندارد، همانطور که به کرّات سابقه های گذشته در این مورد
تجربه شده و مذهبیها آلت دست مارکسیستها شده اند.
اکنون تعدادی از مذهبیها
در این فکر هستند که راه مستقلی ایجاد نمایند و خود را از معرکه هائی که
مارکسیستها به وجود می آورند به دور دارند و برای رسیدن به این مقصود مبارزه
در دو جبهه را در سرلوحه کار قرار داده اند.
اول دولت که از گذشته رکن اساسی
مبارزه آنها را تشکیل می داده و دوم مارکسیستها که دشمنی آنان را با مذهبیها
روشن و در این
چند سال موضوع در مراحل مختلف تایید کرده و موجب شده مذهبیها از متن
اصلی فعالیتها خارج و به حاشیه کشانده شوند و این تجربه تلخ را برای مذهبیها
به وجود آورند که دانسته یا ندانسته آلت دست و زمینه ساز فعالیتهای کمونیستها
شده اند و جوانان مذهبی را به دامان مارکسیستها انداخته و گمراهی را باعث
شده اند.
شاید یک نوع احساس گناه درونی در این زمینه همراه با جلوگیری از
عقب ماندگی خود در فعالیتهای انجام شده (مخرب...) در مقابله با مارکسیستها
انگیزه های قوی و جدیدی باشد که مذهبیها را برای تجدید فعالیتهای جدید به
حرکت وا دارد.
و در این مسیر از فعالیت عوامل و یا عناصر وابسته به جمعیت به
اصطلاح مجاهدین خلق ایران و کلیه افراد مذهبی که از لحاظ فکری قابل قرار
دادن در چارچوب خصوصیات جمعیت مذکور و افراد مذهبی گروه مورد بحث
باشند، جمع بندی می گردند.
2ـ زمینه ای که عقاید جدید سید محمود علائی طالقانی عضو موسس جمعیت به
اصطلاح نهضت آزادی در افراد مذهبی وابسته به جمعیت مذکور و گروههای
متمایل به آن به وجود آورده است.
سید محمود علائی طالقانی در زندان با این
تجربه تلخ آشنا شد که با وجود تجربه طولانی در فعالیت خود قربانی تعدادی از
جوانان شده که او و دیگران را به گمراهی و در نهایت کعبه مارکسیستها رسانده
است.
لذا او نظریات خود را با زندانیان ضد امنیتی هم سلول خود که عموما از
روحانیون افراطی طرفدار خمینی بودند مطرح کرد و سرانجام متفقا این نتیجه را
گرفتند که خط فاصلی بین کسانی که خود را وابسته به گروه خرابکاران به
اصطلاح مجاهدین خلق ایران می دانند و
کمونیستها وجود ندارد و آنها حامی گروه به اصطلاح مجاهدین خلق بودند در
واقع از یک گروه مارکسیستی حمایت می کرده اند که نه مذهب و یک گروه
مذهبی و کارها و حمایتهای آن و دیگر افراد مذهبی فقط راهگشای فعالیتهای
کمونیستی بوده نه مذهب و تحریم فعالیت در گروه مجاهدین و تماس با آنها از
اقدامات اساسی آنها بود که عکس العمل آن در خارج از زندان موجب گردیده
افراد مذهبی که دستی در فعالیتهای چند سال اخیر داشته اند تاکنون این احساس
در آنها تقویت شده که در گروهها حتی آن عده که خود را مذهبی می دانند حمایت
بکنند و منتظر آن باشند تا در آتیه تحولات مسیر خود را بپیماید و یک موضع
واقعی انتخاب و پیش برده شود.
جلساتی که برخی عوامل متمایل به گروهها و
جمعیت مذکور تشکیل داده اند از برخی از آنان گزارش شده این جریان را در
برمی گیرد که البته از فعالیتهای عوامل وابسته به جمعیت مذکور به دور نیست و
افرادی از گروههای دیگر را نیز در برمی گیرد که محور مشترکی نیز در عقاید آنها
دیده می شود.
3ـ روحانیون افراطی متمایل به جمعیت مذکور نیز که در پی رو به رشد گذاردن
فعالیتهای گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق ایران از سال 2530 در
نتیجه شعارهای مذهبی این گروه به انحاء مختلف برای کمک و حمایت به آن
کوشش می کردند و این کمکها از عوامل اساسی استحکام بنیادهای گروه مورد
بحث بود.
در اثر این ارتباطات و همکاریهای متقابل، قشری از طلاب علوم دینی
طرفدار خمینی نیز کم و بیش به گروه مذکور روی آوردند و در حاشیه و یا در متن
فعالیتها آن قرار گرفتند و بعدا تحولات درونی گروه مذکور و مارکسیست شدن
آن، این عده ناچارا از دامنه همکاریهای خود کاستند و برای آنکه مهرالحاد نخورند حتی موضع مخالف
نیز اتخاذ کردند و پس از مدتی که جریان مخالفت با حاکمان مارکسیست گروه شروع شده این عده هم به
مخالفین پیوستند و در جریاناتی که اخیرا به وجود آمده، به ویژه پس از نظریه طالقانی در مورد مجاهدین
آنها هم وارد جرگه مخالفین مارکسیستها شده اند و مانند دو گروه فوق دو جبهه مبارزه مارکسیستها و
دولت را قبول کردند و چنانچه شرایط به وجود آید، همگامی آنها مراحل جدید و نوینی را خواهد پیمود.
اظهار نظرهائی که شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی روحانی افراطی طرفدار خمینی در ملاقات خود با
داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران عنوان کرده است، می تواند، شاخصی از نقطه های این حمایت در
راهی که برای فعالیت انتخاب کرده اند باشد.
4ـ تحولات ایجاد شده در بطن فعالیتهای اعضاء جبهه به اصطلاح ملی و حزب ملت ایران که به هر حال از
جریانات مذهبی هم به دور نیست و دو موضع مبارزه با مارکسیستها و دولت در عقاید به تعدادی از آنها
جای ویژه دارد و عواملی از آنها نیز تحت تاثیر فعالیتهای گروههای مذهبی فوق قرار دارند و در
پایه گذاری و انجام فعالیتهای آتی برای قشرهای مذهبی اولویت قایلند و برای حمایت از آنها مقابله با
مارکسیسم و دولت نیز خودبه خود یک انگیزه اصلی را تشکیل خواهد داد.
نتیجه آن که هدفهائی که از زبانهای مختلف و به اشکال گوناگون بازگو می شود، می تواند زمینه ساز و
پیونددهنده فعالیتهائی باشد که هم اکنون به طور جدا و پراکنده بی اثر است و در نتیجه رابطه یافتن و
هماهنگ شدن می تواند اثرات قابل توجه داشته باشد و امعان نظر داشتن به آن از هم اکنون ضروری است تا
متقابلاً راههائی را برای ممانعت از تحقق چنین هدفهائی را پیش بینی و به پیشگیری از آن مبادرت ورزید.
مدیر کل اداره سوم.
ثابتی
پرونده عبدالرحیم ربانی شیرازی به کلاسه 10338 بایگانی شود.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 381