تاریخ سند: 11 مهر 1357
گزارش خبر
متن سند:
شماره: 25910 /20 ه 12
موضوع: جلسه در محل حزب زحمتکشان
در مورخ 5 /7 /57 از ساعت 18 الی 21
جلسه ای با شرکت عده ای از اعضا حزب
زحمتشکان ملت ایران به رهبری دکتر مظفر
بقائی کرمانی در محل حزب برگزار گردید
دکتر بقائی به دنبال ملاقاتی که با عده ای از
بازاری ها و اهالی خیابان ژاله در 16 شهریور
ماه داشته و به آنان به طور نصیحت وار گفته
بود آقای نوری صلاحیت رهبری مردم را
ندارند ولی ممکن است حسن نیت داشته
باشند ولی به طور وضوح شعور سیاسی
ندارند1 در این جلسه یادآوری نمود که به
تمام افراد خودم دستور دادم کوچکترین دخالتی در اوضاع و احوال نکنند هر کاری که انجام
می دهند با متن اعلامیه ها باید مطابقت داشته باشد یکی از حاضرین سئوال کرد آیت اللّه
خمینی مخالفت با رژیم را در اعلامیه های خود تائید می کند نظر شما چیست دکتر گفت قبلاً
گفتم که اینها صلاحیت رهبری را ندارند و کاری هم از دستشان ساخته نیست و صراحتا عرض
کنم بعد از مراجعت شاه در سال 1332 خدمتشان رسیده ایشان به خاطر مبارزاتم از من
قدردانی و من هم متقابلاً سلطنت باز یافته را تبریک گفتم و از فرصت استفاده کردم و گفتم که
شما باید حساب خودتان را از برادر و خواهر جدا کنید و این موضوع برای ایشان خوشایند نبود و
احساس کردم که ناراحت شدند بنده از بدو تأسیس حزب رستاخیز2 که الگوی کمونیستی
داشته مخالفت خودم را اعلام کردم ولی آقایان ببینید مردم به قانون اساسی توجه نکنند
پیشوای مذهبی هم که نمی کند با کمال تأسف شاهنشاه هم حتی ظاهرا چند هفته قبل در یک
مصاحبه مطبوعاتی به مخبر خارجی به طور کنایه می فرمایند کدام قانون اساسی همان قانونی
که هفتاد سال پیش تهیه شده ولی من در غالب قانون اساسی عمل می کنم من اگر خودم را از
چشم مردم انداختم (اشاره به مبارزات وی با دکتر محمد مصدق) به خاطر حفظ حراست قانون
اساسی بود و بشرفم سوگند اگر انقلاب باب این
مملکت باشد اولین نفر خواهم بود که علم
مخالفت را به دوش بکشم یکی از افراد سئوال
کرد شما می توانید این مطلب را برای خمینی
بفرستید دکتر گفت از نظر مذهبی ایشان
پیشوای بنده هستند و هیچ کس هم در این
15 سال به اندازه من از وی یاد نکرده ولی بنده
پیغامی ندادم و قانون اساسی وظیفه هر کس
را معین کرده شاه باید سلطنت کند و هیچ
ترسی از تمیسار فردوست و سعادتمند ندارم
ولی دوستانی دارم در اداره ساواک که صورت
خودشان را با سیلی سرخ می کنند و دزدی
نمی کنند و گزارش دروغ هم نمیدهند و
همین ها گفتند که آنها دزد نیستند و دیناری
از بیت المال نخوردند و اطلاع و مدارک هم
دارم که این نصیری3 بی رحم با یک عده دزد بیت المال را تارج کردند تا آنجا که قدرت داشت با
توقیف بیجای جوانان اکثر خانواده ها را دشمن رژیم سلطنت پهلوی کرده پیشوایان مذهبی
نسنجیده هر مطلبی را که می خواهند در اعلامیه هایشان می نویسند این که راه مبارزه نیست به
نظر من اگر جسارتی به آیت اللّه خمینی نشود هر کس کوچکترین تخطئه ای به قانون اساسی
بکند در هر مقام که باشد خائن است جلسه مذکور با سئوال جواب پایان گرفت.
نظریه شنبه: در جلسه مذکور دکتر بقائی یک قیافه صدارت بخود گرفته بود و با توجه به مطالب
گفته شده استنباط گردید که هدفش این بود که این مطالب به مرجعی گزارش گردد و همچنین
خودشان را یک دولت آشتی می دانست و انتظار صدارت در ذهنشان متصور بود.
نظریه یکشنبه: شنبه در جلسه مذکور شرکت داشته و به صحت گزارش وی اطمینان
حاصل است.
ضمنا دکتر بقائی کلیه فعالیت هایش را در چارچوب قانون اساسی انجام می دهد و
تعصب خاصی نسبت به آن دارد.
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه تأیید می گردد.
توضیحات سند:
1ـ مردم در تاریخ 17 /6 /57 در میدان ژاله جمع شدند تا به سخنرانی آیت الله نوری گوش دهند
2ـ شاه در تاریخ 11 /12 /53 در کاخ نیاوران در حضور مدیران مطبوعات و رهبران 3 حزب موجود تصمیم خود را
درباره انحلال احزاب موجود و استقرار سیستم یک حزبی در ایران اعلام داشت و هویدا را به دبیر کلی حزب انتخاب
کرد.
3ـ ارتشبد نعمت اللّه نصیری فرزند عبدالممالک، متولد سمنان و فارغ التحصیل دانشکده افسری بود.
نامبرده
مدتی پس از سقوط دولت ملی مصدق، به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب
شد.
نصیری به خاطر دخالت مستقیم و غیرمستقیم در ارعاب، تعقیب، شکنجه و قتل آزادیخواهان، مورد نفرت همه
طبقات جامعه بود.
وی همچنین با سوء استفاده از قدرت عظیم و شیطانی خود، ثروتی افسانه ای به هم زده بود.
در
شهریور ماه 1357 که موج افشاگری علیه ساواک بالا گرفت، نصیری را که در آن زمان سفیر پاکستان و ساکن آن کشور
بود.
به تهران احضار و با بازداشتی عوام فریبانه روانه زندان کردند.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 545