تاریخ سند: 13 مرداد 1337
بین مردم انتشار یافته که دولت فعلی تا چند هفته دیگر تغییر یافته و یکی از طرفداران دکتر مصدق که شاید اللهیار صالح باشد، عهدهدار مقام نخستوزیری خواهد گردید.
متن سند:
شماره: 2 /3 /1801 تاریخ:13 /5 /1337
بین مردم انتشار یافته که دولت فعلی تا چند هفته دیگر تغییر یافته و یکی از طرفداران دکتر مصدق که شاید اللهیار صالح باشد، عهدهدار مقام نخستوزیری خواهد گردید.
اثر این شایعه بین مردم به صورتی بود که بسیاری از اعضای حزب ملیون که معمولاً بعدازظهرها در کلوپ حزب اجتماع میکردند، اکنون کمتر به محل حزب میروند و جنب و جوش سابق در کلوپ مشاهده نمیگردد و به ندرت افرادی یافت میشوند که انکتهای حزب ملیون را امضاء نمایند.
مقدار زیادی از انکتهای حزبی که امضاء شده، به توصیه و خواهش عباس شاهنده1 مدیر روزنامه فرمان بوده و چون در حزب ملیون، سازمانی برای رسیدگی به درخواستها و شکایات و نظریات افراد وجود ندارد، فعالیت حزبی از امضاء انکت تجاوز نکرده است.
رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده حزب ملیون بایگانی است.
به پرونده اللهیار صالح ضمیمه و بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. عباس شاهنده، فرزند احمد (صفاء السلطان) در سال 1292ﻫ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در دبستان خاقانى و متوسطه را در دبیرستان شرف تهران گذراند و پس از آن به دانشسرا رفت و بعد از اتمام دورهی مربوطه و گرفتن دیپلم به عنوان آموزگار در خدمت وزارت معارف قرار گرفت و به تدریس در دبیرستانهاى تهران مشغول شد. پس از استخدام در دولت با سازماندهى اولین جوخهها و گروههاى پیشاهنگى شروع به خودنمایى کرد. خدمات او در این عرصه آنقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر معارف وقت نامبرده را به عنوان اولین رئیس پیشاهنگى تهران منصوب کرد. شاهنده در سالهاى اولیه پس از شهریور 1320 ظاهرا جانب مردم را گرفت و خود را طرفدار آزادى و حقوق انسانى جا زد و براى بهرهبردارى از این وضعیت جدید به فعالیت مطبوعاتى رو کرد و روزنامهی فرمان را با حمایت سرویسهاى اطلاعاتى انگلیس انتشار داد. اولین شمارهی فرمان در روز 15 خرداد 1322 روانهی پیشخوان روزنامهفروشىها شد.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگرى، عباس شاهنده جانب حزب توده را گرفت و روزنامهی فرمان را کاملاً در اختیار جریان کمونیستى ایران گذاشت، ولیکن این حمایت از حزب توده مدت زیادى طول نکشید و زمانى که قوامالسلطنه بر مسند وزارت تکیه زد، دست از پشتیبانى حزب توده برداشت و این تغییر خط مشى را در 24 دى ماه 1324 علنى کرد و به صف حامیان قوام و محمدرضا پهلوى پیوست.
زمانى که حزب دموکرات تشکیل شد، عباس شاهنده سردستگى اراذل و اوباش هوادار قوام را بر عهده داشت و گروهى را بهنام گارد احترام و تشریفات حزب دموکرات به وجود آورد. پس از جدایى شاهنده از حزب توده، قوامالسلطنه او را مورد عنایت و توجه قرار داد و در اسفند 1324 طى فرمانى ویژه وى را از وزارت فرهنگ به نخستوزیرى منتقل و مامور سازماندهى اتحادیهی سندیکاهاى کارگرى ایران کرد و او با بهرهگیرى از این مقام در آذرماه 1325 نام روزنامهی فرمان را به فرمان کارگران تغییر داد.
پس از ختم غائله آذربایجان و کردستان، شاهنده از نخستوزیرى به تشکیلات شهردارى تهران انتقال یافت و در سال 1326 به سمت مدیر کل خواربار شهر تهران منصوب شد. شاهنده پس از برکنارى از مقام مدیریت خواربار شهر تهران به مقام مدیریت کل بازرسى شهردارى رسید و در زمان نخستوزیرى حاجعلى رزمآرا با حفظ سمت به مقام معاونت شهردارى تهران نیز دست یافت. وى مدعى بود که در جریان کودتاى 28 مرداد 1332 جزو اولین کسانى بوده است که به همراه سرهنگ پهلوان، مهدى میراشرافى و احمد فرامرزى و گروهى از اراذل و اوباش نظیر شعبان بى مخ و هفت کچلان به فرستندهی رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام داشته است.
او در اکثر سفرهاى خارجى محمدرضا پهلوى و همسرش ثریا و مسافرتهاى حسین علاء و منوچهر اقبال به عنوان عضو ثابت و اکثرا به عنوان رئیس هیأت مطبوعاتى به همراه آنان بود. یکى از مهمترین سفرهاى شاهنده، سفر به کشور عراق در آبان 1334 به منظور شرکت در کنفرانس بغداد بود. این کنفرانس منتج به امضاى پیمان بغداد میان کشورهاى ایران، عراق، ترکیه، پاکستان و انگلستان شد. سمت شاهنده در این کنفرانس ریاست هیأت مطبوعاتى همراه حسین علاء، نخستوزیر وقت بود. او پیمان بغداد را متمم کودتاى 28 مرداد 1332 معرفى کرد.
وى همچنین در شهریور 1335 سفرى به اسرائیل داشت و در سفرنامهی خود اهمیت اسرائیل براى توازن روابط سیاسى ایران و اعراب را برشمرده است.
در سال 1342 وقتى محمدرضا پهلوى در جریان مراسم سلام نوروزى از طولانى بودن صف روزنامهنگاران گله کرد، جهانگیر تفضلى، مدیر روزنامهی ایران ما و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت تصمیم به کاستن از تعداد روزنامهها و مطبوعات گرفت و امتیاز 71 نشریه و روزنامه را لغو کرد که روزنامهی فرمان نیز یکى از آنها بود. امّا شاهنده در شمار روزنامهنگاران معمولى نبود که به آسانى تسلیم شود و تلاش براى راهاندازى مجدد روزنامهی فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغو شدهاش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجددا روزنامهی فرمان را انتشار داد و از آنجا که روزنامهی او تنها روزنامهاى بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت، مىتوان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت محمدرضاشاهى پى برد.
در طول مدتى که روزنامهی فرمان تعطیل بود، عباس شاهنده موافقت مقامات مسئول را براى نامزدى در انتخابات دورهی بیست و یکم مجلس شوراى ملى کسب کرد. در این انتخابات که در تاریخ 26 شهریور 1342 برگزار شد، شاهنده به عنوان نمایندهی شهرستان بیجار انتخاب گردید، امّا به دلایلى نامشخص اعتبارنامه او در صحن عمومى مجلس تصویب نشد و او این بار هم نتوانست بر کرسى نمایندگى مجلس تکیه بزند.
شاهنده در مراسم تاجگذارى و نیز در جشنهاى 2500 ساله تمام توان و قدرت خود را در خدمت دربار گذاشت و به همین سبب در اسفند ماه 1350 به خاطر خدماتش در جریان برگزارى این جشنها نشان «جشن شاهنشاهى» را دریافت کرد.
همچنین او عضویت شاخه مطبوعاتى حزب ایران نوین را نیز دارا بود و در آذرماه سال 1351 به عنوان نایب رئیس انجمنهاى شهر استان مرکزى برگزیده شد.
عباس شاهنده هنگام اوجگیرى انقلاب اسلامى فعال شد و کوشید با فریبکارى و نیرنگ یکبار دیگر خود را در عرصهی مطبوعات ایران جاى دهد و در اواخر سال 1357 مجددا فرمان را منتشر کرد و با فریب مردم انتقادات خود را متوجه هویدا نمود. با پیروزى انقلاب اسلامی، شاهنده کوشید از عملکرد ضدکمونیستى خود سود جوید و به این طریق خود را به حاکمیت و رهبران جمهوری اسلامی نزدیک سازد.
ساواک در سند بیوگرافى وى آورده است: «مشارالیه فردى زیرک، موقعشناس، پشتکاردار، فعال و پول پرست، رشوهگیر، کلاش، بند و بستچى مىباشد و نفوذ وى در اشخاص خوب است، وى استعداد زیادى در متشکل کردن دستههاى کارگرى و تشکیلات حزبى دارد.»
شاهنده فردى ابنالوقت و تابع منافع شخصى خود بود و در همین راستا در تشکلهاى مختلفى عضویت داشت. وى عضو «جمعیت یاران» دکتر منوچهر اقبال، عضو پروژهی مشترک «بدامن» که گروهى از نویسندگان و روزنامهنگاران و روشنفکران و دهها نشست و روزنامه را در خدمت منافع انگلیسى در ایران تعقیب مىکرد، بود. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 112