متن سند:
«بنام خدا»
چهل روز از رحلت پیشوای عالیقدر شیعیان میگذرد جهان اسلام عموما و
مردم شیعه خصوصا در فقدان مقام پر ارجش عزا دار و مویه کنان اشگ
حسرت فرو میریزند و بدانجهت که عالم پر ارج و مرجع بزرگواری را از
دست داده اند با تشکیل مجالس یادبود و عزا تسلی بخش قلبهای افسرده و
ارواح متأثر یکدیگرند اجتماع عظیم امروز ما نیز نمودار چنین تأثر و
تاسفی است و چهره های
غمزده و در هم رفته ما نشانه
عمق و عظمت این مصیبت
است.
ما به نمایندگی از
جانب همه دانشجویان و
انجمنهای اسلامی دانشجویان
خواسته ایم در این اجتماع
عظیم بمردم مسلمان و
شیعیان ایران تسلیت بگوئیم
و در حالیکه تاثرات فوق
العاده طبقه جوان ودانشگاهی
کشورمان را منعکس کنیم از
چنین فرصتی که بلحاظ
کمیت و کیفیت کم نظیر و
نادر است استفاده نموده و از
همه رهبران و مراجع مذهبی
و مردم مسلمان و معتقد بخواهیم که در امر برگزیدن مرجع و در نحوه ارتباط و
رجوع و در چون چند فلسفه اداره امور مسلمین به نکات اصولی و مبانی عقیدتی
و حقایق حکومتی اسلام توجه نموده و هم چنان که در طول دو قرن گذشته نشان
داده اند برهبری همه جانبه و بررسی و اظهارنظر در همه شئون گذران مردم
مسلمان بیندیشند و در امر بزرگی که اکنون مورد بحث و مطالعه رهبران مذهبی ما
است به پدیده های تازه جهان اسلام و روی آوریهای بقات جوان و دانشجویان
کشور و بخصوص احتیاجات فوری و ضروری کشور ما نظر صائب و غوری
عمیق نمایند، شاید اگر بسان گذشته میکردیم و اندیشه ها در حول و هوش
مسائل حیات مادی و معنوی در چهارچوب محدود افکار قرون وسطائی
چرخ میزد احتیاج طرح و بحث این تذکر نبود.
ولی امروز که در جهات علم و
عمل پیشرفتهای شگرف و وسیع ایجاد گشته درباره نظام اجتماع و پی بردن
بچگونگی آن نیز نتایجی حاصل گشته برای بیشتر مردم دردها و اضطرابهائی
ناشی از این احساس و درک بوجود آمده و شاید بعلت وجود همین احساس و
روح اجتماعـی است که بهر نظـم جمعـی متوجـه میشونـد و بدستجات و
احزاب روی میآورند و در
راه بررسی و ایجاد نظم
دلخواه.
کتاب مینویسند.
تبلیـغ میکنند، و قربانـی
میدهند.
ما از میان چنین
اجتماع و جمع جوانانی که
زرق و برق تهران و تجملات
جدید قدرت فریب و حتی
ارضای نیروی حق طلبی و
عدالتخواهی آنها را نداشته
است برخواسته ایم.
و حالا
که بخاطر تعظیم شعائر دینی
و بزرگ داشت ارجهای فقیه
سعید گرد هم حلقه زده ایم
یکپارچگی و همرنگی ما از
جوان و پیر.
زن مرد، استاد و
شاگرد و همه صنوف اجتماع نشانه درک واقعیات و روح اسلام است موقع را
مغتنم شمرده و خواسته های دانشگاهیان را که در طول سنوات اخیر نشان
داده اند برخلاف تبلیغات سوء دیگران نه تنها از دین و مذهب سر بر نتافته اند بلکه
با شرکت در این مراسم و کوشش در همه جهات ممکنه ثابت کرده اند که براه و
روش دین و مذهبشان سخت پای بند و مومن هستند بیان میکنیم.
ولی در قبال
این درک صحیح و فداکاری و انجام وظیفه مشکلاتی پیش راه ما است که برای
بیان رئوس آن جائی بهتر از این اجتماع بزرگ نیست.
ما در محیطی زندگی
میکنیم که از آمار و عدد و قانون و روابط علمی صحبت میشود و جزء منطق، و
اسلحه دانش دلیل دیگری را نمیتوان عرضه کرد.
در چنین محیطی و در برابر
انواع مسلکها و مرامها از ما میپرسند این دینیکه برای همه چیز کوچک و بزرگ
قانون و حکم دارد چگونه از جهت حکومت وظیفه روشنی را شخصی نکرده و
دلیل انتقاد و خودباختگی خود را بروشهای اجتماعی دیگران همین تاریکی و
ابهام معرفی می کنند و تازه آندسته دیگر که خود را ارشادتر میدانند و پایه ایمانی
دارند میکوشند تا هر مسلک اجتماعی را با اسلام تطبیق دهند و بخیال خود از
این راه بدین خدمت کنند و
می پندارند که اسلام همانند
موات بی حسابی است که هر
کس حق دارد در آن نقشه
هائی طرح نماید.
نکته مورد
نظر ما همین جا است که چرا
نباید نظام اجتماعی اسلام
واضح و روشن بیان شود، تا
مسلمانان و بخصوص طبقه
جوان و دانشجو که در معرض
امواج مسلکها و مرامهای
اجتماعی و رنگهای جور
واجور حکومتهاقرارمیگیرند
میزانی داشته باشند و وظیفه
خود را با آن معیار بسنجند و
در راه تحقق هدف و مقصد
دین و قرآن قاطعیت و صراحت نشان دهند.
شاید بنظر عده ای از انبوه حضار در چنین زمان و مکانی طرح این مسئله که خود
بعنوان مشتی از خروار است بی جا و بی مورد باشد ولی اگر متوجه باشیم که
محیط خفقان زده و محدود زندگی ما اجازه نمیدهد که حتی در این مورد با
مسئولین امر و زعمای مذهبی صحت بداریم خودبخود اشکال منتفی خواهد شد
ما شاید خجالت بکشیم از اینکه نمونه ای از طرز رفتار عمال حاکم بر دانشگاه و
سایر ارگانهای مملکت را ذکر کنیم ولی بعنوان نمونه باید عرض کنم که ما که
سمبل طرز فکر اسلامی دانشگاه تهران هستیم و در برابر سیل افکار ماده پرستی
و بی دینی 16 سال مبارزه کرده ایم برای برگزاری جشن سالانه عید بعثت
پیشوای بزرگوار اسلام اجازه ندادند و ما برای تعظیم شعائر مذهبی و بیان حقایق
قیام محمدی مجبور شدیم از اطاق درس مدرسه ای بجای سالنهای متعدد
دانشگاه استفاده کنیم.
وقتی کار بدینجا بکشد و بجوانان مسلمان و فرزندان
متدین شما اجازه بحث و فحص امور مذهبی را ندهند دیگر از سایر موارد چه
توقعی میتوان داشت ما ضمن آنکه شدیدا از فقدان مرجع پر ارج عالم تشیع ابراز
تأثر میکنیم خواهانیم که صدای ما را حداقل رهبران و پیشوایان مذهبی بشنوند،
و در چنین حال و احوالی که دانشگاه های کشور چشم امید بدانشگاه روحانی و
مذهبی قم دوخته اند و همه جا و همه کس در انتظار مرجع صالح تازه هستند
میخواهیم این الفـت و همبستگی را که شعار دیرینه اسلام است بیشتر از پیش
تحقق بخشیم و بکمک همه مردم مومن و متدین شیوه موثری را بنیان گذاریم که
جوابگوی همه احتیاجات جامعه اسلامی باشد و ثابت کنیم که ایمان و اعتقاد
قلبی و درونی باید با عمل توام و بمصنه ظهور برسد وگرنه صرفا همه احکام و
دستورات را در عبادات خلاصه کردن و در برابر از هر کس و ناکس پیروی کردن
و سر تسلیم در برابر هر حکومت ظالم و غیر صالح فرود آوردن شیوه پیغمبر
اسلام و قرآن نیست اگر غیر از این بود تاریخ دین شاهد مبارزه همیشگی و ستیز
مداوم زورمندان و مستبدان با پیامبران نبود.
چون در صورتیکه معتقد بحد و
مرزی برای رهبری شیعه و اسلام گردیم و بقول پاره ای معدود در موقع عبادت
بخدا روی آوریم و در هنگام حکومت از حکام موجود پیروی کنیم در حقیقت
زندگی پیام و ائمه اطهار را فراموش کرده ایم بدانجهت که لازمه این طرز تفکر آن
است که حکام باید بر مال و جان و افکار مردم بی مانع حکومت نمایند و پیامبران
و ائمه و جانشینان آنها در میان دیوار کنائس و مساجد بمؤمنین که بحسب اختیار
وارده روی آورده اند نماز خواندن و نیکی نمودن و احکام و وظایف فردی را
بیاموزند آنوقت در این صورت تاریخ مذاهب هم دگرگون میشود.
دیگر نه نمرود
ابراهیم را بآتش می افکند و نه فرعون با موسی بکشمکش برمیخیزد، نه پادشاه
روم برای کشتن عیسی اقدام مینماید و نه نرون مسیحیان را با آتش میسوزاند و نه
کسری و قیصر با اسلام می ستیزند.
ما در این وقت محدود و موقعیت نامساعد جواز بحث بیشتر را نداریم و با اشاره
به شیوه فکری طبقه جوان خواستیم از خدای بزرگ بخواهیم که درود بی پایان ما
را بروح جاوید حضرت آیت الله بروجردی برساند و علماء و پیشوایان شیعه را در
راه حل مشکل عظیم رهبری بر وفق مصالح مذهبی یاری کند.
انجمن اسلامی دانشجویان
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 1 صفحه 311