صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

سپهبد پرویز خسروانی

سپهبد پرویز خسروانی


متن سند:

شرم دارم از اینکه ترا سپهبد بخوانم زیرا کسی که قادر نباشد یک گروه 13 نفری را اداره کند حالا سپهبد باشد و سراسر سینه اش پر از نشان جنگ آوران باشد (نه بر مرده بر زنده باید گریست) من برای تو به اندازه یک سرجوخه ایرانی ارزش قائل نیستم حال تو چگونه سپهبد شدی و این همه نشانها را از کجا گرفتی بماند خودت بهتر میدانی مثلی یادم آمد می گویند مرحوم ناصرالدینشاه بالای شمس العماره ایستاده بود و به اطراف نظاره می کرد چشمش در خیابان مقابل به دکان پاره دوزی افتاد که با زحمت بسیار مشغول کاریست دوربین خواست و خوب به نظاره ایستاد مشاهده کرد که پاره دوز (پیش شما جسارت نیست چون چشم شما زیاد از این چیزها دیده است) و سعی می کند به...
خود برساند؛ ناصرالدینشاه چون مرد شوخ طبعی بود و سرسره های معروف از کارهای ابتکار اوست (ممکن است از خانم والده تان سئوال کنید) پینه دوز را احضار کرد و علت و چگونگی را سئوال نمود پینه دوز امان خواست تا جریان را مشروحا بیان کند.
شاه امان داد پینه دوز بعرض رسانید که قربان تمام این وزراء و سالارانی که در محضر مبارک شرفیابند همه از زیر تیغ بی دریغ احلیل بنده گذشته اند و همه به مقام وزارت و سرداری و سالاری رسیده اند ولی چاکر جان نثار هنوز از مقام پینه دوزی به بالاتر ارتقاء نیافته ام امروز تصمیم گرفتم خودم با خودم عملی انجام دهم شاید به مقامی برسم که مراتب بنظر شاهنشاه رسید و امر به احضارم فرمودید شاه را از این حرف مردک خنده درگرفت و مقررداشت که یک کیسه اشرفی به او پاداش دهند پینه دوز تا این مژده را شنید به پای شاه افتاد و گفت ملاحظه فرمودید قربان چه عرض کردم...
را باطراف...
یک کیسه اشرفی گرفتم اگر موفق می شدم...
یقینا (مانند مقام سپهبد خسروانی امروزی) را احراز می کردم؟ یاد هر دو بخیر ما که این مثال را شنیده بودیم آن را قصه تصور می کردیم ولی دیدیم تاریخ تکرار شد عین ماجرا منتها در زمانی دیگر و به نفع شما تکرار شد.
یاد آقای شعبان دوچرخه ساز و دوچرخه کرایه بده خیابان امیریه بخیر که تو...
او را می خوردی زیرا او بودکه بتو دوچرخه سواری آموخت و تو را قهرمان دوچرخه کرد و تو را امروز به این مقام رسانید اگر او عمل پینه دوز را با خودش تکرار کند مسلما و اقلاً سهمیه ای هم به او خواهد رسید هنوز اکثر کسانی که در آب منگل خیابان پهلوی و نهر کرج در باغ اخوی گرام و بزرگ خانواده شما جناب آقای شهاب خسروانی خانم می بردند دو تومان و سه تومانی به ایشان میدادند که تا ایشان ضمن کسب حلال مخارج شما و سایر اخوان خوش سیرت و با معرفت شما راتأمین کند زنده اند و فراموش نکرده اند و در دفترچه حساب شما بنام (پول فقیر سه تومان) این خاطرات باقیست که البته جمع این پولها بعدها به ثروت هنگفتی مبدل شد من این مطلب را از اکثر آنها شنیدم؛ تو باصطلاح افسر جان باز کشور آنقدر پفیوز و بی شخصیت بودی که به محض اینکه مصدق آن عمل بی شرمانه را نسبت به اعلیحضرت کرد فورا باشگاه خودت را بنام باشگاه مصدق نام گذاشتی و در زندان چند روزه به دریوزگی و جاکشی افتادی؛ قربان یک جو رو؛ آن هم روئی که با آستر پاره شده باشد؛ مثل روی تو که به محض برگشتن ورق خودت را به آنجایی که مبداء ایرانیان پاک نهاد بوده چسبانیدی همه را عقب زدی و خودنمایی کردی و باصطلاح بمشروطه خودت هم رسیدی؛ تو مانند کفتار مرده خواری هستی که از باقیمانده لاشه شیران ارتزاق می کنند و با دزدیدن ورزشکاران باشگاه های منحل کرده مانند شاهین ـ دارائی ـ طوفان ـ تهران جوان و غیره و غیره باشگاه تاج امروز را ساختی که بگوئی باشگاه بی نظیری ترتیب داده ای میخواهی بیلان بدهی ببینم قبل از انحلال باشگاه های ورزشی که بدست تو انجام پذیرفته تو و دستگاه با عظمت باشگاهت چه گهی تناول کرده بودید این جوانانی که در باشگاهت جان می کنند و تو استفاده مادی آنرا می بری قبلاً مال کدام باشگاه بودند؛ تو به ظاهر از روی دسیسه و تدلیس طرح امناء باشگاه تاج را تعبیه کردی و ولیعهد گران قدر و عزیز ایرانرا که ساحت مقدسش از تمام این حقه بازی های تو باید مبرا باشد بسمت ریاست افتخاری پیشنهاد کردی و وزیر دربار ایران را که روحش از این دزدی های تو بیخبر است به اتفاق چند مقام عالیرتبه ایران جزو امناء درگیر کردی و چه عکسی از کمیسیون آنها در روزنامه ها منعکس کردی و سرمایه باشگاه تاج را که چندین ملیون تومان خواندی ملی اعلام کردی که مردم را از ابراز هر نوع بیان حقایق بترسانی و صداها را با این خیمه شب بازی در حلقوم خفه کنی که این چند ملیون را از کجا آوردی؟ و ملیونهای بعدی چه شد؟ تو انحصارا خود را سرباز جان نثار شاه خواندی که مردم را ساکت کنی غافل از اینکه شاهنشاه آریامهر سربازان جان باز خود را که همه ملت ایران هستند بخوبی می شناسند و میدانند که جان نثاران و جان باز در راه او تمام مردم ایران هستند که عملاً در تمام ادوار تاریخ متشنج ایران ثابت کردند که تو دلقک مفعول که در موقع عمل رنگ عوض کردی و ماهیت خودت را نشان دادی و با منتهای وقاحت در پناه این حقه بازی ها و ظاهرسازیها باشگاهی با سرمایه سازمان برنامه ساختی و جنب اداره پلیس طهران در خیابان شاهرضا عمارت چند طبقه بنا کردی وهمه نوع وسایل ورزشی را با بخشودگی گمرکی وارد کردی و در انبارها مخفی کردی امروز محرمانه کفشهای فوتبال خارجی را با قیمت / 1500 ریال به بالا بفروش میرسانی.
پمپ بنزین بناکردی و زمین های زیادی چه با زر و چه با زور به نام خودت و اقوامت خریداری و تصرف کردی و امروز هم سپهبد شدی اما نمیدانم سپهبد کدام سپاه؟ ولی خودت را آماده عقوبتی سخت و جانفرسا کن زیرا سپهبد معدوم و منفور بختیار هم همان تظاهر و اعمالی را می کرد که تو می کنی و بالاخره ماهیت او همانطور که مال تو ظاهر خواهد شد متظاهر شد و بانجا رفت که باید برود.
تو چون از علی عبده مثل سگ میترسی چند نفر از فوتبالیست های او را بنام تیم ملی گذاشتی انتخاب کنند و در اینجا از تیم پاس و عقاب که یکی دو نفر انتخاب شدند برای خالی نبودن عریضه است.
اگر جرأت داری پایت را در کفش علی عبده بکن تا بتو بفهماند یک من ماست چقدرکره دارد چون زبان (خر) را خلج میداند اوست که فعلاً می تواند پرده ها را بالا بزند و ترا انطوریکه هستی مطرح کند؛ همین که نوشتم برای تو زیادی است زیرا حیف است که انسان کاغذ و قلم را برای آدم مفعول و بی شخصیت و بی اصل و نسبی مثل تو حرام کند.
ولی وای بحال ورزش کشور که اگر فعالیت اکثر رؤسای فدراسیونها و جوهر و ارزش فطری ورزشکاران نبود فاتحه ورزش کشور را باید خواند.
من فقط منتظر روزی هستم که آنچه که گفتم معلوم و آشکار شود و نزد تو بیایم و بگویم ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست ـ عرض خود میبری و زحمت ما پنداری خواهان موفقیت ورزشکاران تیمسار سپهبد نصیری ـ این ماری بودکه تو در آستین پروراندی چون گرم شد اول ترا زد و اکنون بجان مردم افتاده و مشغول زدن است.
این شخص که در زندگی بخودش رحم نکرده چگونه به دیگران رحم خواهد کرد.
شما او را مراقبت کنید قبل از اینکه یک بختیار دیگری شوداورا خفه کنید او پستان مادر خودش را گاز گرفته بیائید بمردم کشور به ورزشکاران کشور به جوانان کشور و به ارتش کشور رحم کنید.
این ژنرال سه ستاره را در عمل نظامی با یک گروهبان مقایسه کنید و آبروی ارتش ایران را نبرید او در یک واقعه ساخته مثل 28 مرداد ماهیت خود را نشان داد حال دیگر منتظر چه هستید او فقط برای اداره بخش 20 تهران لیاقت دارد نه سپهبدی کشور.

منبع:

کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 248





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.