تاریخ سند: 8 اردیبهشت 1342
موضوع: مجالس سوگواری و سخنرانیهای بعضی از وعاظ شهر
متن سند:
از: ساواک قزوین تاریخ:8 /2 /2134
به: مدیریت کل اداره سوم شماره: 181/ ق ز
موضوع: مجالس سوگواری و سخنرانیهای بعضی از وعاظ شهر
از لیله جمعه اول سال جاری مجالس سوگواری امام جعفرصادق (ع) در مساجد این شهرستان از طرف اهالی شهر منعقد گردید ابتدا آقای حاج سیدرحیم سیاهپوش صبح روز 2 /1 /42 ضمن سخنرانی مذهبی اظهار داشته ما نه قلم آزاد داریم نه زبان آزاد و ما عید نداشته1 و عید ما مبدل به عزا شده و آینده خوبی نیز نداریم بعد از آن آقای سیدمحمدشهاب 2 در مسجد آقا سیدعلی3 بالای منبر رفته و بیان داشته اگر آن بالا(صدر) عوام فریبی نکند امور مملکت اصلاح خواهد شد و اضافه نمود که ما آزاد نیستیم نه قلم آزاد داریم و نه زبان آزاد در اینصورت عید هم نداریم سپس آقای سیدجعفر ادیب مجابی در ساعت 20 روز 3 /1 /42 در مسجد سلطان سیدمحمد به منبر رفته پس از سخنرانی مذهبی و اشاره به خلافت منصور دوانقی 4 و گذاشتن سادات در زیر ساختمان بیاناتی ایراد که نامبردگان احضار و مجدداً تذکرات مؤکد داده شده که در مساجد مطالب دیگری که برخلاف مصالح کشور است مطرح ننماید ضمناً آقای حاج سید محمدباقر محمدی به اتهام اظهارات تحریک آمیز در مسجد جامع دستگیر و با پرونده متشکله جهت تعقیب قانونی به تیپ 5 قزوین اعزام و معرفی گردید که مراتب طی گزارش شماره 66/ق ز ـ 6 /1 /42 به استحضار رسیده است.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قزوین. نادور5
توضیحات سند:
1. امام خمینی(ره) و سایر علمای قم به دلیل سیاستهای ضد مذهبی رژیم پهلوی ازجمله انجام برنامههای موسوم به انقلاب سفید که در دی ماه 1341 به رفراندوم عمومی گذاشته شده بود، نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام کردند. همانگونه که در این سند آمده است، مردم و روحانیون قزوین به این ندای مراجع پاسخ داده و مراسم عید نوروز را برگزار نکرده اند. برای آگاهی بیشتر از مواضع و دیدگاههای امام(ره) و سایر علماء ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد1،تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1378
2. حجتالاسلام سیدمحمد حیاتی (معروف به شهاب)، فرزند احمد در سال 1302ﻫ ش در خانوادهای روحانی در قزوین به دنیا آمد. در مدرسه التفاتیه قزوین از محضر اساتیدی چون: آیتالله رفیعی قزوینی(ره) بهره بود و در جریان فعالیتهای خویش، تحت نظارت میرزا نصرالله شهیدی قرارداشت. ایشان در سال 1332 به عنوان دبیر پیمانی در آموزش و پرورش استخدام و در طول دوران خدمت، در کنار تدریس، مدیریت دبستانهای فرهنگ و رضوان قزوین را نیز از سال 1335 به بعد، عهدهدار شد. در سال 1340 به عضویت کمیته مبارزه با بیسوادی درآمد. او که در کنار فعالیتهای شغلی، اهل منبر و خطابه نیز بود، در جریان نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341، به حمایت از امام(ره) پرداخت که به همین علت به ساواک احضار و مورد تذکر قرار گرفت. در سال 1342مجدداً به علت منبرهای انتقادی، به ساواک احضار و به مدت 2 ماه ممنوع المنبر شد. در همین موقع در راستای کنترل و فشار بر وی، تصمیم به انتقال ایشان به شیراز گرفته شد که این ترفند تا حدودی مؤثر واقع شده و ایشان مجبور به دادنِ تعهد گردید. به رغم این تعهد وی به مدت یک سال به تهران فرستاده شد. پیگیریهای او برای بازگشت به قزوین، که حتی ملاقات با محمد درخشش و سناتور رضا جعفری را به دنبال داشت، مؤثر واقع شده و وی در دی ماه سال 1343 به قزوین بازگشت؛ ولی باز هم در منابر خویش، به سخنرانی انتقادی پرداخت. او که به علت مشهور بودن به «شهاب»، شهرت خود را به «شهاب زاده» تغییر داده بود، در سال 1351 به عضویت شورای آموزش و پرورش قزوین درآمد، ولی دست از سخنرانیهای انتقادی بر نداشت و همین مساله موجب احضار مجدد او در سال 1352 شد. شرایط شغلی و روابط اجتماعی او به گونهای بود که در شرایط موجود، رویهای دوگانه داشت، زمانی در مراسم نیایشهای دولتی شرکت میکرد و زمانی سخنرانی انتقادی داشت که این انتقادها، به رغم آنکه از دایرهی «علت» ، به «معلول» تنزل یافته بود، باز هم مورد حساسیت ساواک قرار داشت. حجت الاسلام شهاب، در سال 1368 دار فانی را وداع گفت. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
3. مسجد آقاسیدعلی: در قسمت شمالی خیابان امام و روبهروی بازار قزوین قرار دارد. در این مسجد چون آقاسیدعلی قوی میدانی مجتهد معروف زمان ناصرالدین شاه در آن مسجد نماز میگزارده، به مسجد سیدعلی معروف شده است. در دورهی پهلوی این مسجد از مساجد مهم بود و بیشتر مجالس ختم در آن برگزار میشده است. این مسجد در ایام محرم و صفر از اماکن اجتماع انقلابیون به حساب میآمد.
4. منصور دوانقی دومین خلیفه عباس بود که از (154 ـ 135 ق) سلطنت کرد. وی مرتکب جنایات بیشماری شد و بسیاری از علویان را به قتل رساند. وی حتی ابومسلم خراسانی را که در انتقال قدرت از امویان به عباسیان نقش مهمی داشت به قتل رساند. در زمان وی بغداد به عنوان خلافت عباسی ساخته و انتخاب شد.
5. احمد نادور (حامی دیندار)، فرزند ابوالقاسم در سال 1300ﻫ ش در رشت به دنیا آمد. پدرش در شهر رشت، رستوراندار بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان تربیت و سیکل اول دبیرستان را در دبیرستان اسلامی سپری کرد و در سال 1315 برای حضور در دبیرستان شبانه روزی نظام به کرمانشاه رفت و به مدت 3 سال در آنجا به سر برد. در سال 1318 دیپلم گرفت و به دانشکده افسری رفت و دورهی دو ساله آن دانشکده را گذراند و پس از آن در لشکرها و در ردههای مختلف در مناطق: گیلان، سنندج، اهواز، آبادان، زاهدان و... کار کرد و در طول خدمت، نشانهای مختلفی نیز دریافت کرد. او که همزمان با خدمت دوره دانشگاه نظامی و دانشگاه فرماندهی و ستاد را نیز طی کرده بود، در سال 1339، با معرفی مصطفی امجدی به ساواک آمد و ریاست ساواک قزوین را به عهده گرفت. احمد نادور، که از همان آغاز فعالیتهای نظامی، مغایرت آن را با دین و دینداری دریافته بود، پس از پایان دانشکده افسری، شهرت خود را که «حامی دیندار» بود، به نادور تغییر داد و در علت این تغییر نوشت: «نام فامیل اولیهام حامی دیندار بود. چون نام مزبور متجانس با یک نفر افسر نبود، درخواست شد که نام فامیلی را به نادور تغییر دهند.» در مدت زمانی که ریاست ساواک قزوین را عهدهدار بود، سوء استفادهها و زد و بندهای بسیاری از او گزارش شد و در همین ایام بود که معلوم شد در دورانی که در سمت فرماندهی یکی از مناطق بوده، به علت فروش جیره افراد به عشایر، به مدت 15 روز بازداشت شده است. سوءاستفادههای بسیار او، موجب شد تا در سال 1346 به تهران فراخوانده و به ارتش عودت داده شود. او که در دوران حضور در ساواک قزوین، رعب و وحشت زیادی ایجاد کرده بود، پس از بازگشت به ارتش، ارتقای درجه یافت و به سرتیپی رسید و در دوران انقلاب اسلامی نیز مدتی فرماندار نظامی جهرم بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و پس از مدتی حبس در سال 1360 از زندان آزاد شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک صفحه 3