تاریخ سند: 12 مرداد 1351
موضوع: سخنرانی مکارم شیرازی در مسجد ارک
متن سند:
به: 312 شماره: 13453 /20 ه 12
از: 20 ه 12
جلسه سخنرانی ناصر مکارم شیرازی از ساعت 2030 الی 2130 روز 4 /5 /51 با حضور حدود 900 نفر در مسجد ارک تشکیل گردید که وی ضمن سخنرانی از مارکسیست ها و مادیون انتقاد و اظهار داشت گفته شده ادیان مردم را از دخالت در سیاست منع کرده و در صورتیکه منع دخالت در سیاست مربوط به مذهب ضاله بهائی1 است نه اسلام و اعتقاد به صبر و تقدیر که نتیجهاش کمک به استعمار و مبارزه نکردن با آن است را از ناحیه نژادپرستی یهود و مذهب مسیحیت دانست و گفت اینکه لنین2 گفته دین مخدر ملتها است منظورش دین اسلام نبوده بلکه در همه دینهای صحیح مبارزه با استعمار و فرعون و نمرودها و حامی تودههای پایین اجتماع میباشد و در این مورد آیاتی از قرآن نیز خواند و جلسه ختم شد.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: نظری ندارد.
بیدار
نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
پاد
دایره عملیات: ضمن مراقبت از نامبرده سعی شود که اظهارات وی روی نوار ضبط گردد ضمناً به طوری که فحوای اظهارات وی استنباط میگردد این شخص با گروههای مخرب ارتباط دارد.
وضع وی از این نظر روشن گردد.
فردوست3 15 /5
فیش بررسی و ارائه فرمایند 27 /5 /51
توضیحات سند:
1ـ عدم دخالت در سیاست یکی از ارکان اعتقادات بهائیان است و همه رهبران بهایی پیروان خود را به آن توصیه کردهاند و بهائیان نیز از زمان پیدایش آن تاکنون به آن اذعان و اعتراف دارند هرچند در عمل همواره در جهت مطامع سیاسی و منافع اقتصادی استعمارگران ایفای نقش نمودهاند.
عبدالبهاء، در رسالۀ سیاسیه مینویسد: « انجمن انسانی را تربیت و عنایت مربی حقیقی لازم، و نفوس بشری را ضابط و رابط و مانع و رادع و مشوق و سائق و جاذب واجب، ...
.
و این رادع و مانع، و این ضابط و رابط، و این قائد و سائق، به دو قسم منقسم؛ حافظ و رادع اول قوۀ سیاسیه است که متعلق به عالم جسمانی و مورث سعادت خارجۀ عالم انسانی است و سبب محافظۀ جان و مال و ناموس بشری و علت عزت و علوّ منقبت هیئت جامعۀ این نوع جلیل است.
و مرکز رتق و فتق این قوای سیاسیه، و محور دایرۀ این موهبت ربانیه، خسروان عادل و امنای کامل و وزرای عاقل و سران لشکر باسل هستند.
و مربی و ضابط ثانی عالم انسانی، قوۀ قدسیۀ روحانیه و کتب منزلۀ سمائیه و انبیای الهی و نفوس رحمانی و علمای ربانی ...
.
.
بنیان این وظایف مقدسه بر امور روحانی رحمانی و حقایق وجدانی است، تعلقی به شئون جسمانی و امور سیاسی و شئون دنیوی نداشته ...
.
.
مدخلی در امور حکومت و رعیت و سائس و مسوس نداشته و ندارند ...
.
چه که امور سیاست و حکومت و مملکت و رعیت را مرجع محترمی است و مصدر معین، و هدایت و دیانت و معرفت و تربیت و ترویج خصائل و فضائل انسانیت را مرکز مقدسی و منبع مشخصی، این نفوس تعلقی به امور سیاسی ندارند و مداخله نخواهند ...
.
این مسأله چون بنیان مرصوص، در کتاب الهی منصوص است.
و به این نص قاطع و برهان لامع کل، باید اوامر حکومت را خاضع و خاشع، و پایه سریر سلطنت را منقاد و طائع باشند.
یعنی در اطاعت و عبودیت شهریاران، رعیت صادق و بندۀ موافق باشند.
»
بخشهایی از اظهارات «شوقی افندی» که پس از عبدالبهاء زمام رهبری این فرقه را به دست گرفت، نیز مناسب به نظر میرسد.
او در نامهای در 17 دسامبر 1935 خطاب به یکی از پیروان فرقه مینویسد: «هیچ بهایی مؤمنی نباید تحت هیچگونه شرایطی خود را نسبت به برنامههای سیاسی و یا سیاستهای هر حزب سیاسی متعهد سازد، زیرا وابستگی به چنین حزبی ضرورتاً متضمن انکار بعضی از اصول و تعالیم امر مبارک و یا به منزلۀ پذیرش ناقص بعضی از حقایق اساسیه آن میباشد.
بنابراین احباء باید خود را از فعالیتهای حزبی و سیاسی برکنار نگاه دارند و نیز آنچه آنان باید به طور اصولی تحت همه شرایط از آن اجتناب کنند، تحزبگرایی و طرفداری سیاسی در تمام اشکال آن است.
»
همو در نامۀ دیگری به یکی دیگر از پیروان در 2 مارس 1934 در تأکید بر این دیدگاه مینویسد: «اصل عدم مداخله در امور سیاسیه، نباید چنین تعبیر شود که فقط باید از سیاستهای فاسد و سیاستهای فرقهای و حزبی اجتناب شود، بلکه از هر سخنی دربارۀ هر یک از سیستمهای حاکم سیاسی مرتبط با هر یک از دولتها باید دوری جست.
نه فقط ما باید از جانبداری از احزاب، گروهها و سیستمهای حاکم پرهیز کنیم، بلکه باید خود را از متعهد ساختن به هرگونه اظهاراتی که ممکن است به عنوان طرفداری و یا مخالفت با هر یک از فلسفهها و یا تشکیلات سیاسی موجود تلقی شود،امتناع نماییم.
موضع اهل بهاء باید دوری و کنارهگیری تام باشد.
»
(رک: مقاله بهاییت و سیاست عدم مداخله در سیاست، سید مصطفی تقوی، فصلنامه مطالعات تاریخی ویژه نامه بهاییت، سال چهارم، شماره 17، تابستان 1386، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
2ـ ولادیمیرایلیچ لنین، نام خانوادگی واقعی وی یولیانوو بود اما هنگام شرکت در فعالیتهای محرمانه سیاسی در سال 1901 میلادی نام مستعار لنین را برگزید و از آن پس نیز همین نام بر روی او باقی ماند.
او در 22 آوریل سال 1870 میلادی در سیمبریک، که بعداً به افتخار او یولیانووسک نام گرفت، به دنیا آمد.
در سال 1887 برادر بزرگش به اتهام شرکت در توطئه قتل علیه تزار روسیه دستگیر و اعدام شد.
در آن زمان بنا به علل سیاسی و اختلاف طبقاتی شدید و عدم وجود حقوق اساسی برای شهروندان، بیشتر مردم از حکومت وقت ناراضی بودند و اعضای جوانتر طبقه متوسط، که لنین هم جزو آنها بود، با تشکیل گروههای سیاسی سعی داشتند تغییراتی در جامعه به وجود آورند.
لنین خود به مطالعه دقیق آثار «کارل مارکس» از بنیانگذاران نظریه کمونیسم پرداخت.
مارکس معتقد بود که مردم نباید دارای مغازه، کارخانه، زمین و املاک دیگر به صورت شخصی باشند و طبقه کارگر بایستی طی انقلابی این داراییها را تصرف کرده و در اختیار عموم مردم قرار دهد.
لنین شدیداً تحتتأثیر این افکار قرار گرفت و بر آن شد که در روسیه انقلابی کمونیستی به راه اندازد.
وی ابتدا به عنوان وکیل مشغول به کار شد.
سپس در 1893 به سنپترزبورگ رفت و رهبری انقلابیون را به دست گرفت.
او دو سال بعد دستگیر و به سیبری تبعید شد و در آنجا ازدواج کرد.
در سال 1900، پس از اتمام دوران تبعیدش، به شهرهای مختلف اروپایی، منجمله لندن سفر کرد و در آنجا روزنامهای انقلابی منتشر ساخت که به طور مخفیانه به روسیه میفرستاد.
سه سال بعد، یکی از احزاب انقلابی روسیه موسوم به حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه در لندن جلسهای تشکیل داد که لنین نقش بسیار مهمی در تشکیل و روند آن به عهده گرفت.
این حزب خود به دو شاخه تجزیه شد: گروه اکثریت یا بلشویک به رهبری لنین و گروه اقلیت یا منشویک.
لنین در سال 1905 به علت بروز یک سری شورشهای انقلابی در روسیه، به کشورش بازگشت و فعالیتهای سیاسی خود را در خفا از سرگرفت.
دو سال بعد به کشور سوئیس گریخت و تا سال 1917 در خارج از کشور باقی ماند، ولی به رهبری فعالیت های انقلابی ادامه داد.
در فوریه 1917 که دولتهای روسیه و آلمان در حال جنگ بودند انقلاب در سن پترزبورگ، مسکو و سایر شهرهای بزرگ آغاز شد.
تزار از رأس قدرت برکنار گشت و حکومتی موقت بر روی کار آمد.
در این میان لنین در آوریل 1917 با کمک حکومت آلمان وارد روسیه شد و بلافاصله رهبری مبارزات برای دستیابی بلشویکها به قدرت را به دست گرفت.
وی در نوامبر همان سال به قدرت رسید و رئیس حکومت جدید روسیه شد، و بدین ترتیب اولین حکومت کمونیستی در جهان به وجود آمد.
لنین در سال 1924 چشم از جهان فرو بست و جسدش جهت نگهداری مومیایی گردید و در مقبرهای مرمرین در مسکو در معرض نمایش گذاشته شد.
(ر.ک: دائرهالمعارف بزرگ زرین، جلد 2، صفحه 1427 و 1428)
3ـ تیمسار حسین فردوست: در سال 1296 ه.
ش در یک خانواده فقیر متولد شد.
وی از دوران کودکی به عنوان دانشآموز نظام وارد کلاس مخصوصی شد که رضاخان برای ولیعهد خود محمدرضا پهلوی ترتیب داده بود، لذا فردوست، دوست صمیمی و نزدیکترین محرم اسرار وی گردید.
با عزیمت محمدرضا به سوئیس فردوست نیز همراهش حرکت کرد.
با صعود محمدرضا به سلطنت از ابتدای دهه بیست، فردوست از مشاوران شاه گردید، بدان حد که گوش و چشم شاه قلمداد میشد و در رأس مهمترین سازمان اطلاعاتی رژیم ـ دفتر ویژه اطلاعات ـ قرار گرفت.
او بر ساواک نظارت داشت و رابط شخصی شاه با سیستم اطلاعاتی کشور بود.
برخی وی را «مغز» و «حافظه» شاه دانسته و تصمیمات محمدرضا را عصاره مشورت با فردوست دانستهاند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فردوست دستگیر شد و پس از یک بازجوئی مفصل، بیش از 1500 صفحه خاطرات نگاشت و پرده از برخی از اسرار رژیم برداشت.
این خاطرات در بین سالهای 1363 لغایت 1366 به صورت کتبی و شفاهی پخش گردید که بخش زیادی از آن تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» در دو جلد منتشر شد و امروز جزء منابع تاریخ عصر پهلوی است.
فردوست در سال 1366 در اثر سکته درگذشت.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 445