صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تظاهرات روز 19/10/2536 قم

تاریخ سند: 20 دی 1356


موضوع: تظاهرات روز 19/10/2536 قم


متن سند:

به: 312 تاریخ: 20 /10 /2536[1356]
از: 21 ﻫ شماره: 8003 /21
موضوع: تظاهرات روز 19 /10 /2536 قم

روز 19 /10 /2536 هم مانند روز هجدهم به عنوان اعتراض نسبت به مقاله روزنامه اطلاعات که به خمینى اهانت کرده بود درسهاى حوزه علمیه قم تعطیل بود و همچنین بازار قم و مغازه‌هاى اطراف بازار و اکثر مغازه‌هاى خیابانها تعطیل بودند. ساعت حدود ده صبح طلبه‌ها که در مسجد اعظم و مدرسه خان1 و صحنین اجتماع کرده بودند بطور دسته جمعى به منزل شیخ هاشم آملى2 رفتند. آملى خیلى مختصر و در چند کلمه گفت ما این اهانت را محکوم مى‌کنیم و ساکت نمى‌نشینیم. من پیشقدم شده با آیات و مراجع دور هم مى‌نشینیم و تصمیم مى‌گیریم که چه باید بکنیم. حرفهایى داریم که در اینجا صلاح نیست بگویم. ما کارهاى شما را تحسین مى‌کنیم. همه شما را دوست داریم. به خاطر شماها ما را مى‌شناسند. شما هم متحد باشید. پس از سخنرانى آملى طلاب به منزل علامه طباطبایى رفتند و علامه طى چند کلمه برنامه دولت را در این مورد محکوم کرد. سپس شیخ محمد یزدى رشته صحبت را بدست گرفته و گفت چرا احساسات مردم را ندیده مى‌گیرند آیا نمى‌دانند مردم بیدار هستند.
یک نفر مجهول‌الهویه مقاله‌اى در روزنامه این مملکت مى‌نویسد و یا در روزنامه‌هاى قبل اهانت می‌کردند اینها به ضرر خودشان است. پس از سخنرانى یزدى طلاب از منزل علامه به مدرسه امیرالمومنین رفتند و در آنجا آقاى ناصر مکارم شیرازى3 سخنرانى کرده و اظهار داشت بدانید که در صدر اسلام تاکنون برنامه همینطور بوده به پیغمبران اهانت مى‌کردند تا این زمان که برمى‌دارد در یک کاغذ پاره به مرجع بزرگ توهین مى‌کند. یکى از مراجع مى‌گفت در اینجا به آقاى خمینى توهین نشده چون ایشان را همه مى‌شناسند به مراجع دیگر توهین شده زیرا غیر از ایشان سایرین را جزو خودشان مى‌دانند پس به ما توهین شده. و اضافه کرد بیایید متحد باشیم و دست بدست هم بدهیم اگر قرار باشد بمیریم همه با هم بمیریم و اگر هم زنده باشیم با هم زنده باشیم. و سپس نوشته روزنامه را محکوم کرد. بعد از سخنرانى مکارم طلاب به منزل وحید خراسانى4 رفتند. در آنجا ابتدا هادى مروى،5 داماد خزعلى صحبت کرده و از مقامات دولت خواست نویسنده مقاله را محاکمه کنند بعد وحید خراسانى شروع به صحبت کرده و در ضمن صحبت خمینى را تشبیه به نور کرد که اگر کسى پا روى نور بگذارد نور خاموش نمى‌شود و سپس شعرى خواند که مفهومش این بود که آب دریا به دهان سگ نجس نمى‌شود و در حالى که روى سخنش با نویسنده مقاله بود گفت اى احمق تو به شخصى توهین کردى که معرفه است در حالى که تمام بندگان نکره هستند ولى وقتى به خدا نزدیک شدند معرفه مى‌شوند. پس از سخنرانى وحید طلاب از منزل وى بیرون آمده به طرف بازار حرکت کردند و چون ظهر شده بود و مأمورین هم بازار را محاصره کرده بودند عده‌اى داخل بازار شدند و از درب دیگر بیرون آمدند و عده‌اى هم داخل بازار نرفتند و در خیابان پراکنده شدند. ساعت چهار بعدازظهر طلاب که مجدداً در مسجد اعظم و مدرسه خان اجتماع کرده بودند به طرف خیابان ارم و صفائیه حرکت کرده و به منزل حسین نورى6 رفتند.در آنجا نورى سخنرانى کرده و گفت اگر در جراید این قبیل حرفها تکرار شود مراجع تصمیم جدى خواهند گرفت. و مقدارى در این زمینه صحبت کرد. پس از سخنرانى نورى مردم از منزل وى بیرون آمده و در خیابان شروع به راه‌پیمایى کردند. نزدیک چهار راه ارم که رسیدند چند نفر شروع کردند به شکستن شیشه‌هاى بانک صادرات و حمله کردند به حزب رستاخیز و اتومبیل هائى که جلو حزب پارک شده بود و اتومبیل پلیس که جلو کلانترى یک ایستاده بود و آنها را با سنگ و چوب شکستند. در این وقت مأمورین به جمعیت حمله کردند7 و مردم هم مقاومت کرده با سنگ به مأمورین حمله کردند. مأمورین ناچار شدند که تیراندازى کنند. با اینکه مأمورین مرتب تیراندازى مى‌کردند ولى طلبه‌ها متفرق نمى‌شدند و همچنان شعار مى‌دادند و به طرف مدرسه خان مى‌آمدند. نزدیک چهارراه مدرسه خان ژاندارم‌ها رسیدند و با سنگ و چوب به طلاب‌ها حمله کردند. در اینجا طلاب شعار مرگ بر خاندان پهلوى را شروع کرده و از داخل گذر خان به طرف محلات داخل شهر رفته. در اینجا من از جمعیت جدا شدم و بین من با جمعیت فاصله شد و مأمورین نمى‌گذاشتند که به داخل گذرخان بروم. ضمناً شب گذشته هم عده‌اى شیشه بانک‌ها را شکستند.8
نظریه شنبه: اگر تظاهرات امروز کشته داشته باشد قم و حتى ایران به این زودى ساکت نخواهد شد. ضمناً در این گیر و دار ماشین آمبولانس بیمارستان سهامیه که متعلق به شریعتمدارى است مرتب آژیرکشان دور خیابانهاى قم مانور مى‌داد که یعنى ما مسئول بردن زخمى‌ها هستیم.
نظریه یکشنبه: مفاد گزارش صحیح است. همان طورى که طى تلفنگرام‌هاى قبلى به عرض رسیده این غائله شش کشته و 9 نفر تیر خورده و پنج نفر مصدوم وسیله سنگ و چوب داشت که در بیمارستان‌هاى نکوئى و کامکار و گلپایگانى بسترى بوده‌اند.9 ضمناً جمعیت متظاهرین بعد از ظهر را بیش از ده هزار نفر گزارش کرده‌اند. در این ماجرا یکى از افسران راهنمایى و رانندگى قم بنام سروان بهرامى و چهار نفر از مأمورین شهربانى نیز مصدوم و مجروح گردیده‌اند که در بیمارستان کامکار بسترى شدند. از مأمورین در حدود چهل نفر مصدوم شده‌اند که سرپایى معالجه گردیده‌اند. شراره
نظریه دوشنبه: با تایید نظریه یکشنبه به استحضار مى‌رساند که در بین مردم شایع شده که حدود یکصد نفر در تظاهرات کشته شده‌اند. ضمناً تظاهرات روز 19 /10 /2536 از یک رهبرى و تاکتیک مخصوصى برخوردار بوده است. پارسا
نظریه سه شنبه: با تایید نظرات داده شده و مفاد گزارش خبر ناصر مکارم شیرازى و شیخ محمد یزدى در کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى قم به سه سال تبعید در چاه بهار و بندر لنگه محکوم گردید و نیز بازار به حمایت از اخلالگران تعطیل نکرد بلکه از ترس آشوبگران تعطیل شده. رهبر

توضیحات سند:

1 . مدرسه خان: این مدرسه که به همت مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی باز‌سازی و تعمیر شد و به مدرسه‌ی آیت‌الله بروجردی تغییرنام یافت دارای ساختمانی سه طبقه و تعداد 59 حجره بود. این مدرسه که تولیت آن در دست حجت الاسلام سیدمحمدحسن طباطبائی فرزند آیت‌الله بروجردی(ره) بود، در دوران انقلاب اسلامی یکی از پایگاه های مهم مبارزه به شمار می رفت.
2. آیت‌الله میرزا هاشم آملی، فرزند محمد در سال 1282 ﻫ ش متولد شد. پس از تکمیل مقدمات علوم دینی در آمل، در سال 1296 ش عازم تهران گردید. پس از ده سال اقامت در تهران، فلسفه و فقه و اصول منطق و ادبیات و بخشی از خارج فقه را در محضر اساتیدی چون حسن نوایی، محمد تنکابنی، میرزا یدالله نظرپاک، شیخ حسین آملی، میرزا طاهر تنکابنی، شیخ محمد علی لواسانی، میرزا عبدالله غروی آملی و میرزا محمدرضا فقیه آملی آموخت. در سال 1306 ش به قم رفت و پنج سال در خدمت اساتیدی چون شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید محمد حجت کوه کمری، میرسید علی یثربی و میرزا محمدعلی شاه‌آبادی به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و «افادات» شیخ عبدالکریم حائری درباره‌ی «صلوۀ» را تقریر کرد و از وی درجه‌ی اجتهاد گرفت.(شفیعی،6)
آملی سپس روانه نجف شد و بیش از سی سال را در آن شهر گذراند و از محضر عالمانی چون سید ابوالحسن اصفهانی، ضیاءالدین عراقی و محمد حسین نائینی بهره‌مند شد. آیت‌الله میرزا هاشم آملی نزدیک بیست سال به تدریس چهار دوره‌ی اصول و چهارده دوره‌ی «مکاسب» شیخ انصاری پرداخت(شریف رازی، 2 /53). در سال 1340 ش پس از فوت آیت‌الله سید حسین بروجردی به قصد معالجه به ایران بازگشت و حوزه‌ی درس خارج فقه و اصول را در مسجد فاطمیه و مدرسه‌ی خان قم دایر کرد.
پس از تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 ش توسط دولت علم و فراخوانی امام خمینی از علمای وقت برای تبادل نظر درباره‌ی این لایحه، آملی از علمایی بود که با این لایحه مخالفت کرد و به اتفاق هشت نفر از فقهای حوزه‌ی علمیه‌ی قم، اعلامیه‌ای در مخالفت با آن لایحه منتشر ساخت.
هنگامی که رژیم پهلوی، آیت‌الله سید مصطفی خمینی را در آبان 1343 به اتهام تحریک مردم و بازاریان علیه رژیم و شوراندن مردم به سبب بازداشت امام خمینی دستگیر کرد، آیت‌الله آملی نامه‌ای به آیت‌الله گلپایگانی نوشت و از وی خواست که برای آزادی امام خمینی اقدام کند. پس از نشر مقاله‌ی توهین‌آمیز روزنامه‌ی اطلاعات در هفده دی 1356 نسبت به امام خمینی، طلاب معترض در خانه‌ی آیت‌الله آملی گرد آمدند و وی در آن تجمع، سخنان افشاگرانه‌ای علیه رژیم ایراد نمود. در بهمن 1356ش، همراه با شیخ مرتضی حائری، با انتشار اعلامیه‌ای نسبت به مندرجات توهین‌آمیز روزنامه‌ی اطلاعات و اقدام رژیم در کشتار معترضان ابراز انزجار کردند. او پیش از انتشار اعلامیه، نامه‌ای به سید احمد خوانساری نوشت و از او خواست تا برای جلوگیری از تکرار چنین اهانت‌هایی اقدام کند. در پی سرکوب مبارزات مردم در آغاز انقلاب، وی با انتشار اعلامیه‌ای اعمال وحشیانه‌ی رژیم را در سرکوبی مردم به شدت محکوم کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره از انقلاب اسلامی حمایت می‌نمود و به مناسبت‌های مختلف با صدور اعلامیه، حمایت خود را از نظام سیاسی اعلام می‌کرد. پس از رحلت امام خمینی و جانشینی آیت‌الله خامنه‌ای، برای حمایت از رهبری و بیعت با ایشان رهسپار تهران گردید.
آیت‌الله میرزا هاشم آملی در روز جمعه، هفتم اسفند 1371، پس از طی یک دوره‌ی طولانی بیماری درگذشت و در جوار مرقد حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
از وی آثاری بر جای مانده است که از آن جمله می‌توان به بدایع الافکار فی الاصول، رساله‌ی عملیه‌ی فارسی و تقریر بر آثار عده‌ای از مراجع اشاره کرد. برادران لاریجانی (محمد جواد، علی، صادق، باقر و فاضل) فرزندان او هستند.
3. آیت‌الله‌‌العظمی ناصر مکارم شیرازى، فرزند حاج محمد در بهمن ماه سال 1305 ﻫ ش در شیراز دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در شیراز گذرانید و پس از شهریور 1320 به فراگیرى مقدمات و سطح در مدرسه علمیه آقابابا خان در آن شهر پرداخت. در سال 1324 به قم عزیمت نمود و طى اقامت پنج ساله در آنجا، از محضر آیات عظام: بروجردى حجت کوه‌کمرى بهره‌مند گردید. وى در سال 1329 جهت ادامه تحصیل، راهى نجف اشرف شد و موفق به کسب اجازه اجتهاد از علماى آن سامان گردید. در سال 1330 به قم بازگشت و مجدداً در درس آیت‌الله‌ بروجردى شرکت نمود. او فلسفه را نزد علامه طباطبایى (ره) خواند و به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول شد. در دهه 30 شمسى به منظور مقابله با تبلیغات الحادى، با همکارى گروهى از همفکرانش، مبادرت به تشکل جلسات بحث علمى و فلسفى کرد. در آن جلسات، کلیه اصول فلسفى مکتب هاى مادى را مطرح و در نتیجه کتاب «فیلسوف نماها» را تألیف نمود. این کتاب با استقبال جوانان و روشنفکران روبرو شد و در سال 1333 به عنوان بهترین کتاب سال، بزرگترین جایزه علمى را به خود اختصاص داد. نگارش قریب 50 عنوان کتاب درباره فقه، اقتصاد، فلسفه، کلام و تفسیر از جمله «تفسیر نمونه» در 27 جلد، از جمله اقدامات علمى ایشان است. وى در سال 1337 اقدام به نشر مجله ماهانه «درسهایى از مکتب اسلام» نمود. فعالیت و مبارزه سیاسى ایشان با اوج‌گیرى نهضت اسلامى در سال 1342 شهرت یافت. او با ایراد سخنان انتقادى و اعتراض‌آمیز در مجامع علمى و مذهبى و نیز نگارش مقالات انتقادآمیز در نشریه مکتب اسلام، توجه ساواک را به خود جلب کرد. بعد از قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و بازداشت شد. پس از آن نیز بارها به شهربانى احضار و مورد تذکر قرار گرفت. به دنبال قیام مردم قم در آذر و دى 1356، ایشان به سه سال اقامت اجبارى در چابهار محکوم شد و پس از مدتى محل تبعید وى به مهاباد و سپس مرودشت تغییر یافت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى و بازگشت از تبعید، در قم مستقر شد و همچون گذشته به تدریس و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت. آیت‌الله‌ مکارم شیرازى، پس از رحلت آیت‌الله‌العظمى حاج شیخ محمدعلى اراکى، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکى از مراجع تقلید معرفى گردید. ایشان در دوره اول و دوم مجلس خبرگان، به نمایندگى از طرف مردم انتخاب شد.
4. آیت‌الله العظمی حسین وحید خراسانی در سال 1300 ﻫ ش در مشهد متولد شد. پس از فراگیری ادبیات و سطوح عالی نزد اساتید بزرگ مشهد چون حاج شیخ محمد نهاوندی، در درس خارج و فلسفه و حکمت آیات میرزا مهدی اصفهانی و آشتیانی حاضر شد و پس از دریافت اجازه اجتهاد از بزرگان حوزه در 27 سالگی به نجف اشرف مهاجرت کرد. وی در درس خارج فقه و اصول آیات عظام عبدالهادی شیرازی و خویی شرکت کرد و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و بعد از 12 سال به ایران مراجعت و در قم ساکن شد. ایشان یکی از مراجع تقلید میباشد و دارای تألیفاتی در فقه و اصول و از جمله حواشی بر کفایۀ و مکاسب و شرح بر شرایعالاسلام است.
5. حجت‌الاسلام محمدهادی مروی، فرزند شیخ یحیی در سال 1325 ش در مشهد مقدس به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی رسمی، به دروس حوزوی روی آورد و پس از چندی، در سال 1343ش در 18 سالگی راهی قم شد.
در دوران جوانی با نهضت امام خمینی (ره) وارد مبارزات سیاسی شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی این راه را ادامه داد و در این مسیر چند بار دستگیر و زندانی گردید.
حجت‌الاسلام مروی که با صبیه آیت‌الله خزعلی (ره) وصلت نموده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در سنگرهای مختلفی به خدمت پرداخت که از آن جمله است: نماینده امام خمینی در مسجد سلیمان و بهبهان، سال 1358. معاونت سازمان بازرسی کل کشور، سال 1360 . ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات 1362 تا 1386. معاونت اول قوه قضاییه سال 1378 تا 1383. ریاست کمیسیون نقل و انتقالات قضات سال 1362 تا 1383. حجت‌الاسلام مروی در شهریور 1386 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
6. آیت‌الله العظمی حسین نوری همدانی، فرزند ابراهیم در سال 1304 ﻫ ش در خانواده‌ای مذهبی و روحانی، در شهر همدان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در محضر پدرش آغاز کرد و در هجده سالگی راهی حوزه‌ی علمیه‌ی قم شد. در قم به مدت پانزده سال در درس آیت‌الله العظمی بروجردی حضور داشت و محضر آیت‌الله سید محمد داماد و حضرت امام خمینی (ره) را درک کرد.
از جمله دوستان تحصیل آیت‌الله نوری همدانی می‌توان به: شهید آیت‌الله دکتر مفتح، آیت‌الله حاج سید مهدی روحانی، آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی ایزدی نجف‌آبادی و امام موسی صدر اشاره کرد.
آیت‌الله نوری همدانی آغاز آشنایی خود با حضرت امام (ره) را سال 1322 می‌داند و از همان زمان همواره با بذل جان و مال در خدمت اهداف سیاسی و مذهبی ایشان قرار گرفت. آیت‌الله نوری همدانی مهم‌ترین ویژه‌گی عالم دینی را براساس آیات و روایات، زمان شناسی و آگاه بودن به زمانه می‌داند و امام خمینی (ره) را بهترین و شایسته‌ترین مصداق آن معرفی می‌کند. وی از آغاز نهضت حضرت امام (ره) در کنار ایشان قرار گرفت و با سخنرانی‌های خود به افشای ماهیت رژیم پهلوی پرداخت. منزل این بزرگوار در 19 دی 1356 کانون اجتماع تضاهرکنندگان بود و ایشان در سخنانی تند و انقلابی ضمن حمله به سیاست‌های رژیم با تجلیل از قیام امام (ره) بر ادامه مبارزه تأکید کرد. پس از این سخنرانی تظاهرات مردمی به خیابان‌های اطراف کشیده شد و در نتیجه رژیم بسیاری از مردم را به شهادت رساند. آیت‌الله نوری همدانی پس از این ماجرا دستگیر و به شهر خلخال تبعید گردید.
ایشان به سبب مبارزه پی‌گیر خود بارها مورد بازجویی و تعقیب قرار گرفت و به زندان افتاد که در یک مورد سه ماه در سلول انفرادی قزل‌قلعه محبوس بود. وی از وعاظ ممنوع‌المنبر نیز بود. آیت‌الله نوری همدانی پس از رهایی از آخرین تبعیدگاهش در سفر کردستان برای دیدار امام(ره) به پاریس شتافت. ایشان پس از انقلاب مأموریت‌های بسیاری را با فرمان امام(ره) در کشورهای مختلف انجام داد. آیت‌الله نوری همدانی همواره از یاران امام(ره) و مدافع ارزش‌های انقلاب بوده و در سالیان اخیز از مقام معظم رهبری حمایت فراوانی کرده است. ایشان هم‌اکنون از مراجع معظم تقلید می‌باشد و به دو زبان انگلیسی و عربی تسلط کامل دارد. از جمله تألیفات ایشان: شگفتی‌های آفرینش، دانش عصر فضا، رساله‌ی عملیه ـ جمهوری اسلامی، اجتهاد و تقلید، جایگاه بانوان در اسلام و ... اشاره کرد.
(آیت‌الله العظمی نوری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
7. در اسناد ساواک همیشه مردم به عنوان اولین کسانى که درگیرى را آغاز مى‌کنند مطرح مى‌شوند. در حالى که «مردم مجبور بودند از پیاده رو به طرف خیابان حجت و از آنجا به خیابان بهار بروند. اما قبل از این که جمعیت به آنجا برسد، سخنگوى پلیس با بلندگو فریاد زد: سد معبر حرام است، از پیاده‌رو بروید. جمعیت چاره‌اى جز حرکت از پیاده‌رو نداشت. همه پیش خود مى‌گفتند: شما سد معبر مى‌کنید. به هر حال در این موقع یک ساواکى پایش را محکم به شیشه بانک صادرات کوبید و در همان وقت یک ساواکى دیگر با لباس شخصى و یک پاسبان با لباس رسمى که در کامیون نشسته بودند با هم هر کدام سنگى به طرف شیشه بانک پرتاب کردند. به دنبال این صحنه‌سازى فرمانده گارد و پاسبانها و مأمورین ساواک اول به جمعیت به عنوان اعتراض گفتند: چرا شیشه بانک را شکستید و بعد به جلادان گفتند که: این پدرسوخته‌ها را بزنیدو حمله شروع مى‌شود.» (پاسدار اسلام، ش 61، صص 42 و 43) با ورود مردم به خیابان صفائیه پلیس مانع حرکت آنها در خیابان شد و گفت از پیاده‌رو بروید. در این جا دو تن از مأموران ساواک براى دادن بهانه به دست مزدوران رژیم در حمله به مردم اقدام به شکستن شیشه بانکهاى خیابان کردند. پلیس در پاسخ به این عمل ابتدا با باتون حمله کرد. سپس تیر هوایى شلیک کرد و سپس علنا مردم را مورد هدف قرار داد و بر زمین انداخت. (کیهان، ش 11480، ص 11) مأموران با چماق و باتون و تفنگ حمله کردند و طلاب هم اول با مشت و لگد مقابله کردند و بعد شاخه‌هاى درخت هاى اطراف را شکستند و با چوب‌هاى آن به مأموران شاه حمله کردند.به هر حال معامله مشت و درفش بود. (روزنامه جمهورى اسلامى ،ش2792، ص 4)
8. خبر کشتار قم که با یک لحن و آهنگ در همه روزنامه‌هاى کثیرالانتشار وقت منتشر شد، به وسیله ساواک تنظیم گردید و در اختیار مسوولین جراید گذاشته شد.
خبرگزارى پارس حادثه قم را چنین گزارش کرد: «گزارشهاى رسیده از قم حاکى است که در روزهاى 17 و 19 دى ماه که مصادف با روزهاى آزادى زنان و اصلاحات ارضى بوده در شهرستان قم تظاهراتى بر پا شد. در این تظاهرات جمعى از طلاب اخلالگر پس از تظاهرات در روز 17 دى، روز 19 دى ماه نیز مجددا گرد هم آمده و در نقاط مختلف شهر به آشوب و بلوا دست زدند و بر ضد منافع و مصالح ملّى شعار دادند. تظاهر کنندگان با چوب و سنگ و میله‌هاى آهنى به شکستن شیشه‌هاى مغازه‌ها و بانکها پرداختند و پس از خرابکارى در محل حزب رستاخیز به طور جمعى به سوى کلانترى یک شهرستان قم حمله ور شدند.»(رستاخیز، ش 814، ص 2) در این خبر تحریف شده هیچ اشاره‌اى به توهین روزنامه اطلاعات به ساحت حضرت امام خمینى و تلاش طلاب علوم دینى براى اعاده حیثیت از رهبر نهضت اسلامى نشده است. با این حال منبع ساواک تحت عنوان «نظریه شنبه» در سندهاى آتى به حقیقت این امر اشاره مى‌کند و مى‌نویسد: «مقاله روزنامه مانند جرقه‌اى در انبار باروت انفجار داشت...»
9. آیت‌الله یزدی درباره چهره و فضای شهر قم در 19 دی ماه چنین می‌نویسد: در آن روز، بعضی از آقایان، درس خود را شروع کردند؛ اما وقتی با اجتماع طلاب روبه رو شدند، به ناچار درس را تعطیل کرده و در نهایت تمام دروس حوزه همان روز تعطیل شد. عده‌ای از بازاریان روز قبل با فضلای آن زمان که در حقیقت رهبری حرکت را به عهده داشتند، ‌وارد مذاکره شدند و قرار بر این شد تا روز نوزدهم دی ماه بازار نیز تعطیل شود. در آن روز ‌بازاریان از ساعت 8 صبح به صفوف طلاب پیوستند و بدین سان موجی از اقشار مختلف مردم در مقابل مدرسه خان و میدان آستانه تجمع کردند و شهر قم حالت روز عاشورا به خود گرفت. طلاب و تظاهرکنندگان، ‌شروع به رفتن به در منازل بزرگان حوزه نمودند. مقصد و منزل اول، منزل آیت‌الله میرزاهاشم آملی (ره) بود. وقتی که تظاهرکنندگان به مقابل منزل ایشان رسیدند،‌ آیت‌الله آملی طی سخنانی به بیان عظمت و شخصیت فوق‌العاده امام خمینی پرداخت و هیئت حاکمه و رژیم پهلوی را مورد نفرت روحانیت و ملت قلمداد نمود. سپس طلاب و مردم خشمگین در مقابل منزل علامه طباطبایی تجمع کردند، ولی به علت کسالت علامه، آیت‌الله محمد یزدی که همسایه علامه بود، به نمایندگی از طرف وی، راجع به شخصیت امام خمینی و مبارزات ایشان و محکومت رژیم پهلوی در اهانت به امام و روحانیت سخنانی ایراد کرد. تظاهرکنندگان آنگاه در منزل و مدرسه آیت‌الله مکارم شیرازی تجمع نمودند و وی طی سخنانی گفت: ((مسئله، مسئله هتاکی نسبت به آیت‌الله العظمی آقای خمینی نیست، این در واقع هتاکی به تمام مقدسات و به همه ماست... طلاب نباید از همدیگر جدا شوند و باید وحدت داشته باشند. اگر بناست زنده بمانیم همه باید زنده بمانیم،‌ و اگر بناست بمیریم،‌همه باید بمیریم، جدایی بین ما نخواهد بود.)) سپس طلاب به منزل آیت‌الله وحید خراسانی رفتند،‌وی در اجتماع طلاب و تظاهرکنندگان درباره مسئله آزادی زن و جایگاه آن در اجتماع از نظر اسلام به سخنرانی پرداخت . حرکت طلاب و تظاهرکنندگان ادامه یافت، تا اینکه هنگام ظهر جمعیت پراکنده شدند و برای ساعت 3 بعدازظهر قرار گذاشتند که به منزل آیت‌الله حسین نوری بروند و اظهار تظلم کنند.
تظاهرات عظیم و گسترده طلاب و تعطیلی بازار،‌ چنان اثر مثبت و عمیقی در مردم قم گذاشت که حتی صاحبان مغازه‌های اطراف حرم حضرت معصومه که جز در ایام عاشورا، 21 رمضان و 28 صفر تعطیل نمی‌کردند، همگی مغازه‌های خود را بستند. در بین مردم همه جا بحث و گفت و گو درباره مقاله روزنامه اطلاعات بود. زن و مرد، بچه و بزرگ از اهانت رژیم سخن به میان آورده و نفرت و انزجار خود را از رژیم سفاک پهلوی و تهیه‌کنندگان مقاله اعلام می‌کردند.
هر کس به میزان آشنایی‌اش با مسائل سیاسی و اجتماعی در این باره به صحبت می‌پرداخت. عده‌ای از رواج بی‌عفتی‌ها سخن گفتند و عده‌ای از نابود شدن فرهنگ اسلامی. آریریشه درخت اسلام را افعی گزیده بود و با زهر دندانش،‌دیگر شاخساران سبز نمی‌شدند مگر اینکه نسیمی ملکوتی نوازشش دهد و نهالی به بار نشاند، تا عاشقانی درخت اسلام را با نثار خون پاکشان سیراب سازند،‌ چگونه می‌توان پادزهری بر آن جست؟!
طلاب و مردم ساعت 15 /3 روز دوشنبه، نوزدهم دی در میدان آستانه و مقابل مدرسه خان جمع شدند و به سوی منزل آیت‌الله حسین نوری حرکت کردند. به مرور به علت کم شدن ترس و وحشت و همین طور عادی شدن مسئله،‌جمعیت بیشتری از طبقات مختلف مردم وارد تظاهرات می‌شدند. کماندوهای زبده و مأمورین انتظامی و نظامی در سه راه موزه و چهار راه بیمارستان و خیابان ارم ‌با آمادگی کامل می‌ایستادند.
جمعیت انبوه تظاهر کننده به منزل آیت‌الله حسین نوری در خیابان صفائیه و کوچه بیگدلی رسیدند؛ انبوه جمعیت به گونه‌ای بود که اتاقها و حیاط منزل ایشان و کوچه بیگدلی تا خیابان صفائیه مملو از جمعیت شده بود. در منزل آیت‌الله نوری ابتدا حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی تبریزی سخنرانی کرد. وی در سخنان خود به مسئله امامت و رهبری امام خمینی و همین طور حکومت اسلامی و وظیفه مردم در قبال مسئله اهانت روزنامه اطلاعات اشاره کرد،‌سپس آیت‌الله نوری برای مردم خشمگین چنین گفت: ((هر کجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده،‌ روحانیت راستین اسلام در پیشاپیش آن نهضتها در حرکت بوده و رهبری نهضت به دست آنان هدایت می‌شده،‌روحانیت در حرکت جامعه نقش مؤثر و خلاقی داشته است و مردم مسلمان با روحانیت اصیل هستند و روحانیت اصیل با آیت‌الله العظمی آقای خمینی و در پشت سر ایشان و مبارزه دستگاه طاغوتی با اسلام و رهبری آیت‌الله خمینی به جایی نخواهد رسید.)) آیت‌الله نوری خطاب به شاه و مقایسه کارهای امام با شاه،‌این شعر را خواند:
چون تو خفاشان بسی بیند به خواب این جهان ماند یتیم از آفتاب
مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر طینت خود می‌تند
جمعیت پس از استماع سخنان تند و صریح آیت‌الله نوری علیه رژیم شاه و در حمایت از امام خمینی و نهضت اسلام،‌ جری‌تر شده و با شعارهای تند علیه رژیم،‌ به حمایت از امام خمینی پرداختند و حرکت خود را به طرف خیابان صفائیه ادامه دادند. در میان تظاهر کنندگان، زنان، کارگران، کسبه، دانشجویان و کودکان مدرسه‌ای مشاهده می‌شدند. تا آنجایی که حرکت جمعیت بلامانع بود و آنها بدون اینکه مشکل اساسی برایشان به وجود آید به محکوم کردن عمل ننگین رژیم در اهانت به امام و روحانیت پرداختند.
هنگام غروب روز دوشنبه نوزدهم دی ماه،‌ جمعیت تظاهرکننده خشمگین‌ از خیابان صفائیه به طرف چهار راه بیمارستان (چهار راه شهدا فعلی) حرکت کردند و قصدشان این بود که از طریق خیابان ساحلی به منازل آیت‌الله سلطانی طباطبایی و آیت‌الله مشکینی بروند و نزد آنها نیز اظهار تظلم نمایند. هنوز ده دقیقه از راهپیمایی نگذشته بود که یک مرتبه جمعیت با شتاب و فشار هر چه تمامتر به عقب برگشت. هر کس و هر گروهی به سمت و سویی رفت؛ چرا که در جلوی صف تظاهرات، ضحاکیان قد علم کرده بودند. گویا به دستور کامکار و محمدی که از رؤسای نیروهای امنیتی قم بودند، برای زمینه‌سازی حمله به تظاهرات مردمی که با گامهای آزاد و خاطری بی‌تشویش پیش می‌آمدند، اقدام به شکستن شیشه‌های بانک و مؤسسات واقع در میدان شهدا نمودند. پلیس با این بهانه با باتوم و چماق به طلاب و مردم حمله‌ور شد و سپس تیرهوایی شلیک کرد. بعد از آن به طور علنی مردم را مورد هدف قرار داد و بر زمین انداخت. سپس پیکار خونین آغاز شد و طلاب و جمعیت ابتدا با مشت و لگد به مقابله با مأموران پرداختند و سپس بلوط کهنسال در میدان نبرد حضور یافت و شاخه‌های خشکیده‌اش را به دستان آتشین سرسپردگان توحید نهاد. بدین صورت بعد از دو روز تظاهرات آرام تظاهرکنندگان علیه اهانت و بی‌حرمتی رژیم به مرجع عالیقدر جهان تشیع، بعدازظهر روز دوشنبه نوزدهم دی ماه به خاک و خون کشیده شدند. تظاهرکنندگان با دیدن اجساد چهار تن از شهدای این تظاهرات،‌ به آرامی آنان را به دوش گرفتند و با شعارهای "الله اکبر" و "لا اله الا الله" حرکت کردند و قصدشان بر این بود که شهدا را به منزل آیت‌الله نجفی مرعشی برسانند. در این زمان صدای رگبار گلوله از هر سو طنین‌انداز می‌شد و نشانگر آن بود که راهپیمایان در هر نقطه‌ای از شهر پراکنده شده‌اند. آتش دژخیم همچنان ادامه داشت، به طوری که به شهادت آمار، حدود پانزده نفر از اقشار مردم، در آن روز شهید و یا زخمی شدند.
واقع امر این بود که طلاب و راهپیمایان قصد داشتند به منزل علامه طباطبایی بروند. کوچه منتهی به منزل علامه که کوچه ما هم محسوب می‌شود، سرشار از جمعیت بود. بعد از آن افراد، دسته دسته به منزل علامه وارد شدند. در این حال بنده را صدا کردند تا در میان جمع به منزل علامه بروم. درب منزل مرحوم طباطبایی رو به خیابان ناصر که از خیابان صفائیه منشعب می‌شود، قرار داشت. وقتی من به اندرونی منزل آن مرحوم رسیدم، با فاصله کمی نسبت به ایشان نشستم. آنگاه به درخواست حضّار، مرحوم علامه چند دقیقه با زحمت شروع به صحبت کردند و بعد به بنده امر کردند که ادامه دهم. من هم بلندگو را به دست گرفتم و مقداری صحبت کردم. در ابتدا به لاطائلاتی که در جراید نوشته می‌شود، اشاره کردم و هدف از این قلمزنی‌های مشکوک و مسموم را زیر سوال بردم و ابراز کردم که عقول بیدار شده مردم ما به این هرز گویی‌ها دوباره به خواب نخواهد رفت و گردی به دامن شخصیتی که نه تنها در جهان اسلام بلکه در جهان بشریت دارای مقام و منزلت است، نخواهد نشست.
(خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، همان، ص 261 تا 264 )

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 340


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.