تاریخ سند: 9 آذر 1357
1620 اجتماعی در شهر جهت سخنرانی آقای سید ابراهیم سعیدی در مسجد اعظم بوده که خلاصه سخنرانی آن به شرح زیر میباشد
متن سند:
9 /9 /1357
1620 اجتماعی در شهر جهت سخنرانی آقای سید ابراهیم سعیدی در مسجد اعظم بوده که خلاصه سخنرانی آن به شرح زیر میباشد:
حضرت رسول وقتی که جهاد اعلام کرد متوجه شد که تمام زنان، دختران و بیوه زنان هر چه پول یا زیورآلاتی که داشتند پیش وی آورده اظهار داشتند که با این پولها و زیورآلات اسلحه تهیه کن و در اختیار جهادکنندگان بگذار و در ضمن وقتی که به جنگ با کفار حاضر شدند حضرت رسول دید که جوانان کم سن و سال هم میخواهند به جنگ بروند از رفتن یکی از آنها جلوگیری کرده فرمود که جهاد از تو ساقط است آن جوان عرض کرد یا رسولالله شما به کم سنی من نگاه نکن فکر من از آنهایی که در جنگ شرکت میکند بلندتر است حضرت رسول چون جواب قانعکنندهای شنید مانع رفتن وی نشد. یکی دیگر پیش حضرت آمد و گفت حالا که او هم رفت من هم میروم چون در جهاد زور و بازو دارم که من دارم. یکی دیگر از جوانان که خیلی ضعیفالجثه بود حضرت خواست که از شرکت وی در جهاد ممانعت کند ایشان عرض کرد به ضعیفی من نگاه نکنید من سنم از آنهاییکه رفتند زیادتر است. مشوق تمام اینها مادرانشان بودند وای به حال مادران امروزی که حتی به فرزندانشان اجازه نمیدهند در مساجد و تظاهرات شرکت کنند، روی آنها سیاه باد. نهضتی که امام خمینی رهبری آنرا به عهده دارد صددرصد پیروز است تمام دشمنان دین و ایران ترسشان از اتحاد ماست. چرا عراق نتوانست از امام خمینی در خاک خود نگهداری کند چون کارترها و نوکران کارترها نگذاشت و صدام حسین اظهار داشت که اگر ایران یک خمینی داشته باشد من صد تا خمینی دارم. در صورتیکه اگر یک خمینی داشت حال و وضع وی این چنین نشده بود و صدام حسین1 در بین نبود روزی که ناصرالدین شاه مهمان انگلستان بود ملکه الیزابت2 برای نشان دادن قوای ارتش خود از صبح تا ظهر نیروهای مسلحش را در مقابل ناصرالدین شاه به رژه واداشت نزدیکی ظهر بود ملکه الیزابت از ناصرالدین شاه پرسید آیا شما هم به همین اندازه تجهیزات و قشون دارید. ناصرالدین شاه جواب داد من اینقدر قشون و تجهیزات را میخواهم چه کار که مالیات و خون مردم را غارت کرده و به سربازان بدهم ما یک مجتهد داریم که از تمام این اسلحه و افسران و سربازان بهتر است زیرا اگر او دستور دهد از کوچک و بزرگ و حتی خودش لباسشان را کنار گذاشته و با یک لباس سربازی به دشمن حمله میکنیم. شکارچیان میمونها مثل مزدوران و خائنان امروزی برای شکار کردن میمون به جنگل میروند ظرفی را پر از سریش کرده در گوشه جنگل میگذارند و در ظرف دیگر آب ریخته به فاصله معین از آن ظرف قرار میدهند و مینشینند و منتظر میمونها میشوند. وقتی میمونها میآیند این شکارچیان دستهایشان را به ظرف آب برده دست و صورت خود میمالند چون عادت میمونها تقلید است آنها3 هم به ظرفی که سریش در آن ریخته شده نزدیک شده دستهایشان را به سریش آغشته کرده به سر و صورت خود میمالند بعد از کمی که سریش سفت میشود دیگر میمونهای بیچاره نمیتوانند پلکهای خود را باز کنند و شکارچیان آنها را میگیرند و این صیادان جبار و سفاک3 مثل آقای ازهاری هم کار شکارچیان را انجام میدهد و اسم شهیدان حق را وطن فروش و خائن قلمداد میکند. روزی که یکی از رؤسای جمهوری فرانسه که در حال مرگ به کسی که بعد از وی قرار بود زمام امور را به دست بگیرد گفت حالا که تعداد بیشماری از مردم در سیاه چالها و تبعیدگاهها4 و از مملکت خود فراری هستند و من هر یک از آنها را به نحوی محکوم کردهام بعد از مرگ من آنها را آزاد کنید. چون آنها وطن فروش نبودند خائن مملکت نبودند بلکه مرا نمیخواستند و با رژیم مخالف بودند سخنرانی تمام نشده بعد از اتمام سخنرانی تعداد بیست نفر مشغول گفتن شعار ضدملی شدند و در میان سخنرانی [صدای] دختری که همیشه شعار ضد رژیم میدهد به گوش رسیده و در ضمن [روی] در و دیوارهای مسجد عکسهایی از کشتهشدگان حوادث اخیر که از سردخانه گرفته شده به چشم میخورد و شعری به عنوان شاه خائن در بیست یا بیست و پنج بیت نوشته بودند شاید این شعر در مجموعههای چاپ شده پیدا شود که سمت چپ منبر چسبانیده بودند و مارک تلویزیون را بر کاغذی کشیده و به دست شیرها مارک تفنگ داده بودند و نوشته بودند، همشهری به ما دستور خفه شو داده و نمی توانیم حقایق را بیان کنیم در هنگام خروج از مسجد تعداد 10 نفر که سوژههای عملیاتی سابق بودند شعارهای به لهجه ترکی نان خانه آزادی میدادند.
توضیحات سند:
1. صدام حسین در 28 آوریل 1937/ 8 اردیبهشت 1316 در روستای العوجا در حومهی تکریت متولد شد. دوران کودکی او بسیار سخت سپری شد. وی تا 10 سالگی از رفتن به مدرسه محروم بود، در 20 سالگی هنگامی که سال چهارم دبیرستان را میگذراند، دایی خود را به قتل رساند و روانهی زندان شد، اما 6 ماه بعد از زندان آزاد شد. صدام در 1959 در شرایطی که 13 سال از تأسیس حزب بعث عراق توسط میشل عفلق میگذشت به عضویت این حزب درآمد و در همین سال در عملیات ترور ناموفق عبدالکریم قاسم شرکت کرد و به سوریه گریخت، اما سایر اعضای تیم ترور دستگیر شدند. صدام در سال 1960 عازم بیروت شد و علاوه بر همکاری با شاخهی لبنانی حزب بعث، تحصیلاتش را در موسسهی انگلیسی حملن به پایان رسانید و پس از سرنگونی عبدالکریم قاسم در فوریه 1963 به بغداد بازگشت، و سپس توسط حسن البکر به معاونت شورای فرماندهی حزب بعث برگزیده شد و به این ترتیب مرد شماره 2 عراق شد. صدام این سمت را تا ژوییه 1979 که حسن البکر را آرام از صحنهی سیاست کنار نهاد، حفظ کرد. در آن زمان تنها 5 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذشت. حسن البکر که انقلاب اسلامی را به رسمیت شناخته بود و قصد داشت رابطهی نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران برقرار کند، تحت فشار معاونش صدام مجبور به استعفا و کنارهگیری از قدرت شد. صدام در ماههای نخست حکومت خود تصفیههای خونین و بی سر و صدایی در عراق انجام داد که تعدادی از وزرای عراق نیز در میان آنان بودند. او پس از به دست گرفتن قدرت به سرعت به تسلیح ارتش عراق پرداخت و در 31 شهریور 1359 جنگ خونینی را که بیش از 8 سال ادامه یافت با کشورمان آغاز کرد. صدام در این جنگ از حمایت بیدریغ همه قدرتهای شرقی و غربی خصوصاً آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس برخوردار شد.
در این جنگ و پس از ارتکاب فجیعترین جنایات جنگی و بیحرمتی به تمامی قوانین شناخته شده بینالمللی مربوط به زمان جنگ، در 1988م /1367ش، از مرزهای ایران عقب نشینی کرد. وی 2 سال بعد با خیال مشابهی به همسایهی دیگرش کویت حمله کرد و این کشور را به اشغال خود درآورد. از همین لحظه، توسط رسانههای دمکراتیک، ناگهان صدام جنایتکار معرفی شد!! و همهی جهان علیه او بسیج شدند. به طوری که این اشغال 6 ماه بیشتر به طول نینجامید و با یورش سنگین زمینی، هوایی و دریایی آمریکا و متحدین غربی و منطقهایش شکست خورد و از کویت عقب نشینی کرد. عراق پس از جنگ به صورت یکی از کشورهای ضعیف عرب درآمد. صدام در طول حکومت خود چندین شبکهی بزرگ و کوچک کودتا علیه خود را کشف و عوامل آنها را اعدام کرد. وی بیش از سایر رهبران پیش از خود اقدام به تعویض دولت و جا به جایی مهرهها و برکناری دائمی مسئولان و فرماندهان حزب حاکم بعث کرد و در نهایت با خواری و ذلت به دست اربابان آمریکایی خود اسیر و در حقیرانهترین وضعیت سرنگون شد. وی در 19 دی ماه 1385ش /2007م اعدام شد.
2. اصل: آن
3. اصل: صفاک
4. اصل: تبعد
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد دوم صفحه 206