صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: توزیع اعلامیه مضره

تاریخ سند: 10 مرداد 1357


موضوع: توزیع اعلامیه مضره


متن سند:

سند شماره (505)
به: 312 تاریخ وقوع: 5 /5 /37
از: 2 ه‍ 1 0510 تاریخ گزارش: 10 /5 /37
موضوع: توزیع اعلامیه مضره شماره گزارش: 2192 /2 ه‍ 1
اخیرا اعلامیه مضره‌اى به امضاء انقلاب مستضعفین (خلق ستمدیده) ایران که به صورت استنسیل شده در مسجد جامع سارى پخش گردیده [است] در این اعلامیه قید شده که در چهارم خرداد سال 51 شاهد شهادت انقلابیون بزرگ، بنیانگذاران سازمان اسلامى مجاهدین خلق ایران محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، عبدالرسول مشکین‌فام1، على‌اصغر بدیع‌زادگان2 و محمود عسگرى‌زاده3 15 خرداد سال 42 شاهد شهادت 15 هزار نفر از خلق ستمدیده ایران، در 26 خرداد 52 شاهد شهادت رضا رضائى عضو کادر رهبرى سازمان اسلامى مجاهدین خلق ایران بدست رژیم هستیم در این اعلامیه ضمن اشاره به روز 24 خرداد سارى جارى که تظاهراتى از جانب عده‌اى از دانشجویان مدرسه عالى بابلسر و کشته شدن ایوب معادى4 و نیز زخمى شدن افسر و پاسبان شهربانى از تظاهرکنندگان طرفدارى گردید ضمناً در پایان اعلامیه فوق اضافه شده [است] (بلافاصله بعد از تظاهرات از جانب عناصر فرصت‌طلب اعلامیه‌اى تحت‌عنوان زحمتکشان مبارز ایران، اعلامیه درباره تظاهرات مزبور پخش شد که در آن به تحلیل و توضیح تظاهرات پرداختند که از جانب این عناصر نبوده و محتوى تظاهرات را به شکل دور از حقیقت نشان دادند بدینوسیله ما مسلمانان مبارز که عمل خود را به پشتیبانى از خلق ستمدیده انجام داده‌ایم این عمل فرصت‌طلبانه را به عنوان عمل ضدانقلابى و ضدمردمى افشاء و محکوم مى‌کنیم.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: خبر مورد تأیید است یک برگ فتوکپى اعلامیه موصوف به پیوست تقدیم مى‌گردد.5
در مورد شناسایى عاملین توزیع اقدام شده است. هوشمند
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
آقاى قاسم‌پى عاملین شناسائى شوند. 17 /5[ /37]

توضیحات سند:

1. عبدالرسول مشکین فام در سال 1324 در شیراز متولد شد. دوره متوسطه را در زادگاه خویش گذراند و سپس وارد دانشکده کشاورزى کرج شد. در سال دوم دانشکده، پس از درخواستى که براى بورسیه دانشگاه «پاتریس لومومبا» در مسکو کرد، به شهربانى احضار شد که مشکل مزبور پس از توضیح و انصراف وى رفع شد. در سال 1344 در نمازخانه دانشکده با حسین روحانى آشنا شد؛ به واسطه همین شخص به جلسات سعید محسن راه یافت و از این طریق به سازمان مجاهدین خلق پیوست. پس از پایان تحصیل، در سال 1346 براى خدمت وظیفه به کردستان رفت و در طول مدتى که در آنجا بود، تحقیقاتى در زمینه‌هاى روستایى و تبعات اصلاحات ارضى انجام داد که بعدها در سازمان تدوین و منتشر شد. در اوایل سال 1349، بنا به تصمیم مرکزیت سازمان، مشکین‌فام به همراه فتح‌اللّه‌ ارژنگ خامنه‌اى و تراب حق‌شناس، براى ایجاد زمینه مناسب جهت اعزام اعضاى سازمان به خارج از کشور، به طور قاچاق، به دوبى رفت؛ و از آنجا با پاسپورت جعلى به امّان عزیمت کرد. در این اثنا از دستگیرى شش تن از اعضا در دوبى مطّلع شد و به آنجا بازگشت. وى و حسین روحانى و سید محمد (صادق) سادات دربندى در تاریخ 18 آبان ماه 1349 هواپیماى حامل زندانیان را، که عازم ایران و تحویل زندانیان به رژیم بود، ربودند و به عراق هدایت کردند. این 9 تن در عراق به زندان افتادند و پس از تحمل شکنجه و استنکاف از همکارى با رژیم بعثى، با اعلام حمایت «الفتح» از زندان آزاد شدند و به سوریه رفتند. مشکین‌فام در دو پایگاه در اردن و سوریه دوره آموزشى نظامى چریکى را طى کرد و پس از مدتى، از طریق ترکیه، به ایران بازگشت. در پى دستگیرى جمعى از اعضا در شهریور ماه 1350 و فاش شدن اسامى برخى از دیگر افراد سازمان، با همراهى حنیف نژاد و بدیع‌زادگان و سیدى کاشانى در طرح ناموفق ربودن شهرام ـ پسر اشرف پهلوى ـ شرکت کرد و به مضروب کردن یک نفر متهم شد. سرانجام در مهر ماه همان سال دستگیر، بازجویى و شکنجه شد و طبق حکم دادگاه نظامى شاه، در چهارم خرداد ماه 1351 اعدام گردید. سازمان مجاهدین خلق، جلد اول (تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسى، چاپ سوم، 1386)، ص 445 و 446.
2. اصغر بدیع‌زادگان‌در سال 1319 در اصفهان، در یک خانواده متوسط شهرى، متولد شد. دوره تحصیلات ابتدایى را در اصفهان و کرج و دوره دبیرستان را در تهران گذراند. از سال 1337 در رشته مهندسى شیمى دانشکده فنى دانشگاه تهران آغاز به تحصیل کرد. وى، که از دوران دبیرستان با مسائل سیاسى مأنوس بود، از بدو ورود به دانشگاه به فعالیت‌هاى سیاسى منظم کشیده شد. دوران تحصیل دانشگاهى بدیع‌زادگان با آغاز فعالیت‌هاى جبهه ملى دوم و نهضت آزادى مقارن بود. وى ضمن شرکت در میتینگ‌هاى جبهه ملى و فعالیت در بخش دانشجویى آن، به طور منظم در جلسات «مسجد هدایت» شرکت مى‌کرد و از شنوندگان تفسیرها و سخنرانى‌هاى آیه‌اللّه‌ طالقانى بود؛ و همزمان در جلسات سخنرانى مهندس بازرگان نیز حاضر مى‌شد. آشنایى وى با محمد حنیف نژاد و سعید محسن در همین دوران پیش آمد. پس از پایان دوره دانشکده، در اواخر سال 1341، براى خدمت وظیفه به پادگان سلطنت‌آباد ـ کارخانجات مهمّات سازى ارتش ـ رفت و در همانجا نیز استخدام شد. پس از آن، در سال 43، پس از 8 ماه اشتغال در کارخانه‌اى دیگر، به عنوان استادیار شیمى به استخدام دانشکده فنى دانشگاه تهران درآمد. در حدود سال 1345 از سوى سعید محسن به همکارى با گروه دعوت شد و بدین ترتیب در ارتباط تشکیلاتى با سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت. وى از نخستین کسانى بود که به سازمان پیوست ولى برخلاف آنچه در مدارک و نوشته‌هاى سازمان ذکر شده، از بنیانگذاران نبود. فعالیت‌هاى نخستین وى بیشتر مطالعاتى بود. تا اوایل سال 1347، که بدیع‌زادگان به جمع مرکزى سازمان پیوست، در چند نوبت عهده‌دار کلاس‌هاى تعلیماتى شد. از جمله افرادى که در این کلاس‌ها تحت مسئولیت و آموزش وى قرار داشتند، محمد سیدى کاشانى بابا، عبدالصّمد ساجدیان و نصراللّه‌ اسماعیل‌زاده بودند. با ورود بدیع‌زادگان به مرکزیت سازمان، وى در کنار محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، بهمن بازرگانى و على باکرى قرار گرفت. در اواخر سال 1348، کادر رهبرى به دنبال بحث‌ها و تبادل نظرهاى متوالى، تصمیم به اعزام تعدادى از اعضا به خارج از کشور، جهت آموزش و طى دوره چریکى گرفت. در مرداد ماه 1349، بدیع‌زادگان با گرفتن مرخصى از دانشکده به پاریس رفت و تا پایان خرداد ماه 1350 که به ایران بازگشت، مسئولیت فعالیت‌ها و هماهنگى‌هاى سازمان در خارج از کشور (فرانسه، لبنان، اردن) را به عهده داشت. وى در آغاز، پس از دو ماه توقف در پاریس، به بیروت و سپس امّان رفت. بدیع‌زادگان، در پى اطلاع از دستگیرى شش تن از اعضا در دوبى، عبدالرّسول مشکین‌فام را جهت ایجاد ارتباط و کسب آگاهى بیشتر به دوبى فرستاد، که ماجراى «هواپیماربایى» را به دنبال داشت. در جریان تعلیم افراد اعزامى توسط «الفتح» محدودیت امکانات و مشکلات دیگرى بروز کرد که بدیع‌زادگان را واداشت به دنبال منابع آموزشى و پایگاه‌هاى دیگرى باشد؛ از این رو در اواخر پاییز 1349 به همراه على باکرى به فرانسه رفت تا همکارى چین و الجزایر را جلب کند. سفر مزبور ثمرى نداشت و این دو تن در اواخر اسفند همان سال به سوریه بازگشتند و زمینه تمرکز افراد اعزامى را در اردوگاه‌هاى آموزشى «الفتح» در سوریه فراهم کردند. در همین زمان، وى دوره‌هاى تعلیماتى تیراندازى و ساختن مواد منفجره را گذراند. وى در اوایل تیر ماه 1350 به ایران بازگشت و چند قبضه اسلحه و مقدارى فشنگ نیز با خود آورد؛ ضمناً از بدو ورود، «گروه شیمى» سازمان را با همفکرى على باکرى به راه انداخت. چندى نگذشت که سازمان ضربه خورد و دستگیرى‌هاى وسیع شهریور 50 پیش آمد. در پى این حادثه، مسئولیت‌هاى سنگینى بر دوش حنیف‌نژاد و بدیع‌زادگان ـ رهبران بازداشت نشده ـ قرار گرفت. مسئولیت ارتباط با خارج از کشور و انعکاس دستگیرى‌ها و تلاش‌هاى تبلیغاتى براى اقدام سازمان‌هاى حقوقى بین‌المللى، به دوش بدیع‌زادگان بود. در رهبرى سازمان، به منظور آزاد ساختن دستگیرشدگان، طرح ربودن «شهرام پهلوى‌نیا» فرزند اشرف پهلوى در دستور کار قرار گرفت. عملیات این طرح به طور ناموفق اجرا شد؛ بدیع‌زادگان وظیفه کرایه اتومبیل عملیات و رانندگى آن را به عهده داشت و دیگر افراد مجرى طرح عبارت بودند از: حنیف نژاد، مشکین‌فام و سیدى کاشانى. قبلاً بدیع‌زادگان لیست اسامى حدود 50 نفر زندانى که شامل سى و چند نفر مجاهد و چند تن از چریک‌هاى فدایى مى‌شد به بیروت فرستاده بود تا در صورت موفقیت عملیات گروگانگیرى شهرام، کادر رهبرى خارج از کشور نیز براى آزاد کردن زندانیان هماهنگ عمل کند. در درگیرى ماجراى ربودن شهرام، از طریق اتومبیلى که توسط بدیع‌زادگان کرایه شده بود، وى در پنجم مهر ماه 1350 توسط اطلاعات شهربانى دستگیر شد و زیر شکنجه‌هاى شدیدى قرار گرفت؛ در حدى که در اثر سوزاندن بدنش، حالت نیمه‌فلج پیدا کرد. پس از تحویل به ساواک، در دادگاه نظامى رژیم به اعدام محکوم گردید و حکم مزبور در چهارم خرداد 1351 در میدان تیر چیتگر به اجرا درآمد. سازمان مجاهدین خلق، (تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسى، چاپ سوم، جلد اول، 1386)، صص 435 ـ 437.
3. محمد محمود عسکرى‌زاده در سال 1324، در یک خانواده مذهبى، در اراک متولد شد. دوره متوسطه را در دبیرستان مروى تهران گذراند. در مروى با ناصر صادق همکلاس بود. در سال 1343 درخواست تحصیل در دانشگاه «پاتریس لومومبا» در مسکو را داد اما در همان سال در مدرسه عالى بازرگانى تهران قبول شد و مشغول به تحصیل گردید. در اوایل ورود به دانشگاه، به علت فقر مادى، به کارهایى مانند تدریس ریاضیات یا ترجمه مقالاتى براى مجلات اقتصادى دست زد؛ چندى هم خبرنگار مجله «تهران اکونومیست» بود. از اواخر سال 1344 به مطالعات سیاسى علاقمند شد. در سال 1346 با ناصر صادق و سعید محسن آشنا و به پیشنهاد آنها وارد سازمان شد؛ و شروع به مطالعه در زمینه‌هاى سیاسى و عقیدتى نمود. از اواخر سال 1346 به مطالعه کتب اقتصادى کلاسیک و مارکسیستى و بعضا کتب فلسفى به خصوص در زمینه‌هاى ماتریالیسم دیالکتیک روى آورد. کتاب اقتصاد به زبان ساده را در سال 1348 و در ادامه این مطالعات نوشت. مدتى مسئول شاخه تبریز بود و از سال 1349 وارد مرکزیت سازمان شد. در همان سال به وسیله ساواک تبریز احضار شد و از وى در زمینه ارتباط با چند تن از اتباع خارجى روس‌ها در محل کارش ـ کارخانه ماشین‌سازى تبریز ـ و در خصوص درخواستش براى تحصیل در دانشگاهى در مسکو توضیحاتى خواسته شد؛ که او علت درخواست تحصیل را فقر مادى و رایگان بودن تحصیل در آنجا قید کرد. در این سال، وى مسئول «گروه اطلاعات» در سازمان شد و با همکارى افرادى نظیر لطف‌اللّه‌ میثمى، ناصر سماواتى، رضا باکرى و مهدى فیروزیان به کار گردآورى اطلاعات رسیده از سایر اعضاى سازمان پرداخت؛ این اطلاعات پیرامون اماکن مربوط به آمریکایى‌ها و اسرائیلى‌ها و اعضاى ساواک، سوءاستفاده‌هاى مالى گردانندگان رژیم و نیز اطلاعاتى در مورد بعضى شخصیت‌هاى سیاسى بود. وى در آغاز شهریور ماه 1350 در منزل محمد بازرگانى و به اتفاق موسى نصیر اوغلو خیابانى دستگیر شد. دادگاه نظامى رژیم، او را به اعدام محکوم کرد. حکم مزبور در چهارم خرداد ماه 1351 به مورد اجرا گذاشته شد.
سازمان مجاهدین خلق، جلد 1 (تهران: موسسه مطالعات و پژوهش هى سیاسى، چاپ سوم، 1386)، ص 443 و 444.
4. ایوب معادى: از جمله دانشجویان مسلمان و مبارز شهید ایوب معادى فرزند خطه دلاوران رشید اردبیل است. وى ضمن آنکه مبارزات اسلامى گسترده‌اى به همراه دوستان دانشجوى خود در مدرسه‌ى عالى بابلسر و شهر بابلسر و در شهرهاى اطراف آن داشت؛ شهادت وى نیز در گیلان، مازندران و زادگاهش اردبیل موج گسترده‌اى در تیر ماه 1357 ایجاد کرد. شهید ایوب معادى به دلیل فعالیت‌هاى مبارزاتى خود بارها مورد پیگرد شهربانى و ساواک واقع شده بود که در شهریور سال 1356 به دستگیرى 2 ماه و شکنجه و بازجویى مفصل وى در کمیته مشترک ضدخرابکارى تهران منجر شده بود. برپایى اولین تظاهرات انقلابى در بابلسر به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد توسط ایوب معادى و دوستانش که عده‌اى بعدا در دوران دفاع مقدس به فیض شهادت رسیدند موجب عکس‌العملى شدید در ساواک و شهربانى شد و در نتیجه‌ى تعقیب دست‌اندرکاران تظاهرات، ایوب معادى و یازده نفر دیگر دستگیر شدند که ایوب زیر شکنجه‌هاى وحشیانه مأمورین به شهادت رسید و على‌رغم مقاومت ساواک از تحویل جنازه شهید دانشجویان و خانواده وى پس از چند روز موفق شدند جنازه شهید را تحویل بگیرند و با ترتیب کاروانى از دانشجویان در حزن و اندوه جنازه دوست خود را تا زادگاهش اردبیل مشایعت کنند و در شهرهاى مسیر انتقال به توزیع اعلامیه‌هاى انقلابى به ابلاغ پیام خون شهید و اهداف انقلابى اسلامى بپردازند.
زندگى و مبارزات شهید ایوب معادى، على درازى، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى 1387، ص 11 و 12.
5. این اعلامیه در ضمیمه کتاب آمده است (ضمیمه شماره 33)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 382

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.