صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

بسم اللّه الرحمن الرحیم خیلی متأسفم از اینکه مباحثه را در حالی شروع میکنیم که حضرت آیت الله خمینی در قم تشریف ندارند و آزاد نیستند.
مشاهده جای خالی ایشان در منبری که ایشان و ما از آن استفاده میکردیم، خیلی برای ما ناگوار است از آنجا که گرفتاری ایشان مربوط بموضوعات عمومی و مسائل دینی و اهداف مشترک است، لذا خیلی تاثرآور است اگر مصالح دیگری ایجاب نمیکرد مادام که ایشان ممنوعند بنده هم شروع به مباحثه نمیکردم.
ما برای اینکه مصالح حوزه را حفظ کنیم مباحثه را شروع میکنیم و بوظائف دیگری هم که داریم عمل میکنیم.
امیدواریم عنقریب ایشان آزاد شوند و تشریف بیاورند و باز هم در وقت خودشان مباحثه کنند و آقایان استفاده برند و ما هم البته وقت ایشان را برای خودشان محفوظ میداریم.
موقعی که تهران رفتیم امروز عده ای از آقایان تذکر دادند قدری صحبت کنم و گزارش مختصر مسافرت اخیر را باطلاع آقایان برسانیم البته جریاناتی که در عرض چهار ماه جریان داشته است نمیتوانم در یک ساعت و یک مجلس بیان کنم.
مقداری که ممکن است همان فهرست مطالب است ؛ و البته آقایان هم در این تقاضا ذی حقند.
زیرا در این هدف مقدس آقایان فضلا و متدینین عموما پشتیبان ما و مثل ما متاثر بودند، اگرچه احتمال میدهم بیشتر مطالب را آقایان اجمالاً شنیده اند.
در عین حال برای مزید توضیح تا آنجا که وقت اجازه میدهد مختصری را باطلاع آقایان میرسانم.
بعد از گرفتاری جناب آقای خمینی که در 12 محرم اتفاق افتاد ؛ مقارن آن حادثه در شهرستانهای دیگری هم حوادث مشابهی اتفاق افتاد مثلاً در شیراز علمای مبارز و مجاهد بزرگ مثل حضرت آقای محلاتی و عده ای دیگر را گرفتند.
در مشهد حضرت آقای حاج آقا حسن قمی را گرفتند و بتهران آوردند و عده زیادی از وعاظ و گویندگان حتی مثل جناب آقای فلسفی را هم گرفتند.
بطوری که مشهور بود در حدود هزار نفر در زندانها گرفتار بودند.
البته عده ای از اهل علم و معممین و عده زیادی هم از سایر طبقات از تهران و قم و سایر شهرستانهای مملکت گرفتار بودند.
اتفاقا بیشتر گرفتارها هم از همان جوانها و متدینین و آنهائی بودند که واقعا با خلوص نیت و با شهامت و بی غرض بودند و جز احیای معالم دینی نظری نداشتند ما هم که گرفتار نشدیم وضعمان مشابه وضع آنها بود.
یعنی آزاد مطلق نبودیم در منزلمان تحت مراقبت بودیم.
در همین جا (قم) منزل ما را دوبار محاصره کردند ولی بعللی رفع شد.
ما فکر کردیم آیا در قم باشیم و اقداماتی که ممکن است از همینجا شروع کنیم و یا برویم در مرکز و اقدامات لازم را آنجا شروع نمائیم.
چون البته خلاف اصل است که در این موارد زعماء حوزه علمیه مسافرت کنند و بمرکز بروند.
سابقا رسم بود که اگر اتفاقی میافتاد دیگران بقم میآمدند البته این کار بجهت شرف مکان بود و از اینجا مطالبشان را بدولت ابلاغ می کردند.
حتی بعد از تشکیل حوزه علمیه در زمان مرحوم آیت الله حائری اعلی اللّه مقامه، موضوعی ایجاب کرد که آقایان با دولت مذاکره کنند و در قم اجتماع کنند اینجا را مرکز قرار دهند و نمایندگان دولت را بخواهند.
آنموقع وضع حکومت از یک لحاظ سخت تر از اینموقع بود معذالک رئیس الوزراء و وزیر دربار را خواستند و تذکرات لازم را باو دادند 5 روز در اینجا معطل شدند ولی در جریان فعلی نظر باهمیت قضیه و اینکه امکاناتی را که در مرکز بود داشت در اینجا فراهم نبود و اگر تأخیری میشد شاید کار ناگواری اتفاق میافتاد و موقع اقدامش میگذشت و بعد پشیمانی فائده ای نداشت ناچار بمسافرت شدیم البته چند روزی تردید کردیم و با عده ای مشورت نمودیم.
بعضیها موافق و بعضی مخالف بودند و البته عده مخالفین بیشتر بود ولی ما تشخیص دادیم که بهر صورت باید برویم تا اولاً رفتن ما دلیل باشد این وضع که پیش آمد کرده است وضع غیرعادی است و هم اینکه اقداماتی کنیم و در استخلاص آقایان سعی نمائیم و حدود چهار ماه در مرکز باتمام ناراحتی که داشتیم توقف کردیم.
حرکت به تهران آنموقع که ما خواستیم برویم دستگاه مطلع شد و با شرائط بسیار سختی خود را به تهران و حضرت عبدالعظیم رساندیم.
شب اول که حرکت کردیم مصادف با مانع شدیم و مراجعت کردیم تلگرافی از شهربانی کل رسیده بود که از قرار مسموع فلانی در فلان ساعت میخواهد حرکت کند و چون بنای استقبال عظیمی دارند.
و مخالف مقررات حکومت نظامی است، نباید حرکت کند گفتم نظر استقبال در کار نیست شب دوم ساعت ده و نیم یا 11 بود که حرکت کردیم و ساعت 1 بعد از نصف شب آخر وقت حکومت نظامی رسیدیم.
البته با موانعی هم مصادف شدیم و یقین هم نداشتیم بگذارند.
ولی فکر کردیم بالاخره این یک وظیفه شرعی است و باید باین تکلیف عمل کنیم.
اعم از اینکه نتیجه بدهد یا ندهد چون احتمال نتیجه در کار بود.
بهر وضعی بود رسیدیم.
مردم تهران انصافا افکار ما را عملاً با آمد و رفت فوق العاده خود ثابت کردند که با این حرکت، موافق هستند و پشتیبانند و آنرا قبول دارند و میخواهند.
دعوت از علمای شهرستانها به تهران بعد لازم دیدیم بآقایان شهرستانها اطلاع بدهیم که برای اهمیت دادن بموضوع تشریف بیاورند به بعضی فقط پیغام دادیم فقط اظهار نظر کردیم که این کار مفید است.
همه آقایان قبول نمودند ؛ زحمت کشیدند و آمدند جمعیت زیادی بودند.
حتی از حضرت آیت الله میلانی که خواهش کردیم اجابت فرمودند و تشریف آورد و اجتماعی فراهم شد که بمراتب مهمتر از اجتماعی بود که عرض کردم در زمان آیت الله حائری در قم تشکیل شد.
منطق ما وقتی بتهران رفتیم دیدیم آمدن ما بیش از آنچه تصور میکردیم لازم بوده است و اگر خدای نکرده نمیرفتیم و مذاکراتی نمیکردیم و تعقیب نمیشد، محتمل بود که خدای نکرده اتفاقاتی ناگواری روی بدهد موقعی که ما وارد شدیم، نظر داشتند آقایان را محاکمه و حتی محکوم کنند چون گمان میکردند آیت الله خمینی با آقایان دیگر در این مبارزه مقدس تنها هستند.
یکی از رجال بزرگ دولت وقتی پیش ما آمد از باب اعتراض گفتم : این حرفها چیست که روزنامه ها مینویسند؟ چرا شما اجازه میدهید این دروغها را بنویسند.
گفت مگر چه نوشته اند؟ گفتم : نوشته اند عده ای از آقایان محاکمه و محکوم بمرگ میشوند گفت این درست است، دروغ نیست، حقیقت دارد، خواهد شد! این آقایان باشد مجازات محکوم میشوند! بله مطلب در این مرحله بود صحبت محاکمه و تشکیل محکمه بود ؛ چون تصور میکردند آقایان تنها هستند.
البته ما بیشتر از راه دلیل و منطق و اعتراضات قانونی وارد میشدیم و گفتیم هیچ محکمه ای حق ندارد مجتهدین را محاکمه کند.
گفتند : قوانین شامل حال همه است.
من گفتم: این قضاتی که شما دارید صلاحیت این کار را ندارند.
چون اولاً آقایان کوچکترین قدمی برخلاف قانون برنداشته اند و بفرض اینکه چنین چیزی باشد ؛ تخلف مجتهدین از این قوانین بعنوان وظیفه شرعی است.
نه از لحاظ شخصی است.
مثلاً اگر مجتهد تشخیص دهد این قانون برخلاف شرع است حق دارد آنرا رد کند، چون در قانون اساسی مجتهدین حق رد یا امضای قوانینی که مخالف شرع باشد دارند.
بنابراین اگر شما نظر مجتهدین را در این باب رعایت نکنید، این قانون قانونیت ندارد و اهمیت نخواهد داشت.
برای اینکه نظر آقایان مجتهدین طبق قانون اساسی مافوق این قوانین میباشد.
چون این مطلب حسابی بود و نمیتوانستند جواب بدهند، حتی اگر این مطلب به مجامع بین المللی هم میرفت دولت محکوم میشد.
از این جهت و جهات دیگر آن گفتگوها رفع شد و موضوع محاکمه و موضوعهای دیگر هم از بین رفت در نتیجه بسیاری از بزرگان علما و رجال دیگر و مؤمنین و وعاظ محترم که در حدود 50 / 60 نفر از گویندگان و مبارزین و آنها که واقعا هر کدام واحد کالالف بودند و بعضی را میخواستند بدروغهائی متهم کنند و کار بعضی دیگر هم خیلی مشکل بود آزاد شدند.
وضع آقایان پیش از اجتماع علماء در تهران اگر چه اینقسمتها معلول این مبارزات بود، نه علت مبارزات، و هدف غیر از اینها بود ولی پیشآمد سوئی بود که اگر غفلت میشد و فرصت از دست میرفت و بموقع اقدام نمیشد و دولت را متنبه نمیکردیم؛ و از مفاسد و عواقب این کار برحذر نمیداشتیم.
محتمل بود که خدای نکرده اتفاقاتی بیافتد چنانکه علما و بزرگان نجف اشرف وقتی از رادیوهای عربی شنیده بودند آقایان را میخواهند محاکمه کنند و میدانستند که این محاکمه بچه صورت انجام خواهد گرفت بقدری ناراحت شده بودند که تا صبح نخوابیدند! البته بعد هم اقداماتی کردند.
مقصود اینکه بعد از رفتن به تهران معلوم شد این کار، خدائی بوده.
با وجود اینکه تردید داشتیم؛ و خودمان هم نیمه گرفتار و نیمه محبوس بودیم و آزاد نبودیم، ولی بفضل الهی اقداماتی که باتفاق سایر آقایان بعمل آمد نتیجه داد.
مبارزات ما یک مبارزه منطقی بود و هیچوقت مغلوب آنها نشدیم و همه وقت آنها را محکوم کردیم.
سیاست از دین جدا نیست مقصد ما وظیفه دینی است.
برنامه ما قرآن و حدیث است.
اگر در امور عرفی مداخله میکنیم بعنوان موضوع شرعی است و اینکه بیخود مشهور کرده اند که بقول مستعمرین «سیاست از دیانت جداست» اگر سیاست بمعنی تقلب و تزویر و پشت هم اندازی است؛ البته ضد دین و مخالف دین است.
ولی اگر سیاست بمعنی تدبیر امور و دخالت در مصالح مردم باشد؛ در جائیکه گفته اند: «مجاری الامور بیدالعلماء باللّه الامناء علی حرامه و حلاله» تمام جریان روز بدست علما است؛ اگر کسی بمذهب شیعه و اسلام عقیده داشته باشد باید یقین کند که مجاری امور دست علما و مجتهدین است.
مذهب ما مثل مذهب مسیحین نیست که بگوید کار قیصر را بقیصر واگذارید و کاری بامور دیگر نداشته باشید چون آن مقداری که از احکام آنها در دست است خیلی محدود است.
اما عقیده ما اینست که هیچ واقعه ای نیست مگر اینکه خداوند در آن واقعه حکمی دارد و یک مطلب مسکوت عنه نداریم؛ بنابراین اگر سیاست بمعنی تدبیر امور و مصالح مملکت و مسلمین است علما از هر کسی اولی هستند که در این قبیل مصالح مداخله کنند.
در جائیکه به یکنفر دهاتی بی سواد که میگویند امضای خودش را بلد نبوده و سه چهار روز مشق امضاء باو میدادند بگویند بیائید و در مصالح مملکت دخالت کنید: با چه دولتی صلح و با چه دولتی جنگ کنیم در جائیکه اینها حق دارند در مهام امور مملکت که نه موضوعش را میفهمد و نه محمولش را میداند و پنجاه سال دیگر هم اگر برود نخواهد فهمید، چگونه ممکن است مجتهدین بزرگ که در راه اسلام سالیان دراز تحصیل کردند و سرد و گرم دنیا را دیده اند اگر یک کلمه بگویند دخالت در سیاست است ؟! وضع علمای مهاجرین در هر صورت معلوم شد که بحمداللّه تعالی این مسافرت ضرورت داشته است همینکه آقایان شهرستانها آمدند و تایید کردند و مطلب را اهمیت فوق العاده دادند؛ دلیل بر ضرورت آنست ولو اینکه آنها در زحمت بودند، بعضیها از لحاظ منزل ناراحت بعد هم از طرف دولت تعقیب شدند حتی چند نفر میهمان بزرگوار از علمای آذربایجان داشتیم؛ همینکه از در باغ ملک بیرون رفتند ماشین حاضر کردند و سوار کرده و بدون اختیار مراجعت دادند و یکی از علمای محترم لنگرود را در خیابان گرفته و سوار کرده جبرا بردند؛ ولی با این همه صدمه مقاومت کردند؛ چند بار منزل عوض کردند و جلسات را تشکیل دادند.
و آنچه در قدرت بود و امکان داشت مضایقه نشد که البته اینجا مجال تفصیلش نیست.
انتخابات آزاد نبود یکی دیگر از نتایجی که گرفته شد مسئله انتخابات بود آقایان تشخیص دادند که انتخابات آزاد نیست ؛ و چون آزاد نیست وکلایی که منتخب مردم نباشند قهرا مصالح مردم و اسلام را مراعات نخواهند کرد و البته مفهوم انتخابات اینست که اجباری نباشد، لذا آقایان انتخابات را تحریم کردند و این تحریم اثر کرد و چنانکه اطلاع دارید در تمام ولایات اغلب و اکثر مردم شرکت نکردند.
آنهایی هم که شرکت کردند باجبار بوده یا جیره خور دولت بودند که تفصیلش طولانی است و شاید بیشتر آقایان اطلاع داشته باشند.
آقایان اهل علم باید متوجه باشند مقصود اینست که آقایان باید مطلع باشند.
البته منت بر کسی نداریم.
وظیفه شرعی است اگر ما قصور میکردیم در پیشگاه خداوند متعال مسئول بودیم.
ما از کسی توقع نداریم که از ما تعریف یا مدح کند.
چون وظیفه الهی و تکلیف شرعی است.
همانطور که نماز میخوانیم و روزه میگیریم وظایف دیگری هم داریم که باید انجام دهیم ولی برای اطلاع آقایان عرض میکنم تا آنجا که امکان داشت هیچ فرصتی را از دست ندادیم.
از هیچ موضوعی غفلت نکردیم.
هیچ مطلبی را بدون مشورت و دقت کامل اقدام نکردیم.
و بعقیده ما نتایج فراوانی گرفته شده است فعلاً تا اندازه ای معلوم است و بعدا هم بیشتر معلوم خواهد شد.
فقط باید آقایان چند چیز را متوجه باشند اول اینکه چون این کار یک مبارزه مقدس دینی است بعضیها تصور کنند بضرر آنهاست و در مقام مخالفت و تهمت گویی برآیند.
شاید بعضی از حاضرین متوجه شدند که مطلب از کجاست و با آنها همصدا شوند اگر چه این کارها تأثیری ندارد.
خداوند خودش کمک خواهد کرد.
تهمتهائی که بما میزنند! این مردم این جمعیت بی اسلحه و بی پناه با اعتمادی که بخداوند دارند و با ایمانی که بدرستی و متانت راهشان دارند اقدام کردند و به نتیجه رسیدند.
کارهای زیادی انجام شده ولی البته راه تهمت هم باز است.
یکوقتی بما تهمت میزدند که آقایان از مالکین پول گرفته اند و بنفع آنها صحبت میکنند.
بعدها خودشان فهمیدند که این حرف تا چه اندازه دروغ و مفتضحانه است چه تهمت ناجوانمردانه است خودشان حرفشان را پس گرفتند.
یک وقتی میگفتند آقایان غصه اوقاف را میخورند و از این جهت است که این همه جنب و جوش میکنند.
عجب است اوقافی که در دست خودشان بود و حیف و میلی که خودشان میکردند .
کارهائی که خودشان عامل آن بودند و هستند بحساب آقایان میگذاشتند.
شما همه میدانید که از بدو تأسیس حوزه علمیه ده ریال از موقوفه اینجا صرف نشده است بعدها دیدند این هم نگرفت.
بعد حرف دیگر زدند و کارهائی که خودشان در رأس آن بودند و سالهای سال این مملکت را در فساد و منجلاب نگاه داشتند، بحساب آقایان آوردند.
پیشرو این کارها شما بودید، قدرت دست شما بود.
آقایان در گوشه مدرسه ها بودند و عملاً کاری باین کارها نداشتند.
موقع انتخابات یکی از رجال عالیرتبه دولت ما را تهدید کرد که انتخابات تحریم شود چنان و چنین خواهد شد ولی عقیده ما این بود که اگر انتخابات آزاد است مردم آزادی دارند و اگر آزاد نیست، این تحریم هم وضعی است و هم تکلیفی معنایش اینست که این مجلس محصول انتخابات آزاد نبوده، و مصوبات آن مال ملت نیست، منتجنات این مجلس مال مسلمانها نیست هر کاری که این مجلس انجام میدهد؛ مربوط بما نیست.
ما این را گفته ایم و میگوئیم و خواهیم گفت.
نشریه حوزه علمیه توقیف است مقصود اینست که در حرفها تحقیق کنید، دقت نمائید و بدانید که مطلب با این اهمیت البته مخالفینی هم دارد، مغرضینی هم دارد.
البته دستگاه مایل نیست و حتی المقدور میخواهد امر را مشتبه کنند.
چنانکه گفتیم کارهائی که انجام گرفته است مجال نیست که شرح دهیم فقط دو مطلب را عرض میکنم.
یکی مسئله مجله مکتب اسلام است.
اهمیتی که ما بمکتب اسلام میدهیم از این نظر است که غالب مطبوعات بطوریکه اطلاع دارید غرض و مشی آنها غیر از مشی دینی است.
اغلب آنها مضر است، چه عکسهائی و چه اعلانهائی و چه حرفهای نامربوطی که منتشر نمی سازند فقط یک نشریه که مربوط باسلام و حوزه علمیه است و مال حوزه است؛ هیچ غرضی در این نشریه نیست؛ بیشتر برای جوانان این مملکت است که احتیاج بیشتری باین نوع نشریات و تبلیغات دارند؛ با چه زحماتی تأسیس شده و با چه خساراتی پیشرفت کرده است.
با چه ملاحظاتی مرغوب و مطلوب شده، و مورد استقبال عموم طبقات واقع شد.
ولی این نشریه را توقیف کرده اند و از نظر اینکه آنرا لسان حوزه و زبان اسلام میدانند، جلوگیری و توقیف میکنند.
لزوم حفظ حوزه علمیه و تصفیه آن مطلب دیگر راجع به نظام وظیفه است اینطور میگفتند دستور داده شده، دیگر تعقیب نکنند تا بعد امتحان برقرار شود.
منتها در شرائط امتحان اختلاف داریم.
هنوز آن شرائط را قبول نکرده ایم و امیدواری هست که درست شود آقایان بیش از دیگران آگاهند باحکام شرعی بنابراین وظیفه شرعی ماست که حوزه علمیه را که مرکز فعالیتهای دینی است حفظ کنیم و بهر وسیله که باشد در حفظ آن سعی کنیم البته حفظ حوزه باین نیست که عدد آن زیاد شود.
امروز پنج هزار نفر است سعی کنیم شش هفت هزار نفر شود.
باید به کیفیت بیش از کمیت اهمیت بدهیم این وضع دنیا و محدودیت دنیا و تهدید و شکنجه و آنهم مال آخرت و خدا و پیغمبر هیچ صلاح نیست ما که در این شرائط هستیم در نیت و اخلاص عمل خود تجدید نظر نکنیم، اگر کردیم خداوند متعال ما را مخذول و مغلوب خواهد کرد.
پس باید تکان بخوریم؛ متوجه باشیم.
البته ممکن است در میان این همه آقایان طلاب که اغلبشان خوبند چند نفر پیدا شوند که یا مغرضند و یا جاهلند آقایان باید مواظب این افراد باشند.
اگر خدای نکرده قابل هدایت نباشند، آنها را طرد کنند.
اخیرا در جاهای دیگر منتشر شده است که در حوزه علمیه ورقه ای منتشر میشود بنام «هیئت مصلحین حوزه علمیه قم.
» ما میدانیم که در قم چنین هیئتی نیست؛ و میدانیم که هر کس هست مصلح نیست مفسد است واذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون.
الا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون شاید از یکنفر تجاوز نکند.
رئیس و مرئوس و جمعیت همه یک نفر است؟! شاید کسانی باشند که گول خورده باشند و شاید اغلب آقایان بدانند منشاء این طلاب کجاست و این اوراق از کجا منتشر میشود.
گرچه اینها کوچکتر از آن هستند که درباره آنها صحبت شود.
ولی چون مأموریتی دارند و دستهائی پشت سر آنها است که در شرایط فعلی خرابکاری کنند؛ بآقایان تهمت بزنند، اوراق پخش کنند و اذهان مردم را نسبت بمبارزاتی که شروع شده و مبارزین و مجاهدیت این راه، مشوب کنند، لذا میخواهم متوجه این حرکات مخفی کنم.
در موقعیکه آیت الله خمینی را با آن وضعیت بگیرند و توقیف کنند و موقعیکه احتمال خطراتی درباره ایشان میرود؛ با چنین ورق پاره هائی، آن تهمتها را بایشان میزنند.
و آن توهینها میکنند این برای حوزه قابل تحمل نیست.
البته حوزه اجازه نخواهد داد، چنین اشخاص نمو و تکون پیدا کنند.
بنابراین اگر بدانیم کسانی دستورات شرع را مراعات نمیکنند و باین نوع اشاعات کمک میکنند.
البته شهریه آنها قطع خواهد شد و از مزایای حوزه بکلی محروم خواهند شد، و به شهرهای آنها نوشته میشود که اینها صلاحیت دخالت در امور شرعی را نخواهند داشت.
ولی اگر توبه کنند همانطور که خداوند توبه را قبول کرده است ما هم قبول میکنیم.
ما میدانیم مأموریت از کجاست، جیره از کجاست، تحقیق کرده ایم و اطلاع داریم.
البته من شما را منع میکنم که تشنجی ایجاد کنید ولی همینقدر اگر شخصی را دیدید مرتکب اینگونه کارها میشود لااقل قطع رابطه کنید «حتی یفی ء الی امراللّه » مگر اینکه برگردد و بخطای خود اعتراف کند و مثل سایرین باشد.
در این جریانات ما فهمیدیم هرگونه ناراحتی و ضعف و فتوری برای ما پیش آمد؛ از خود ماست؛ از نواقصی است که ما داریم، از قصورهائی است که ما داریم.
اگر خواسته باشیم بهمین وضع باقی بمانیم محو خواهیم شد هم اسلام را از بین میبریم و هم خودمان از بین خواهیم رفت! لذا لازم است در حوزه تحولی ایجاد شود تجدید نظری شود اول باید ایمان و تقوای ما محکم باشد هیچ کاری بدون تقوی و ایمان صورت نخواهد گرفت.
بعد باید طرقی که ما را بمطلب میرساند تشخیص داده و از آن طرق وارد شویم باید در وضع تحصیلات وضع اخلاق؛ و رفتار خود تجدید نظر کنیم درست است فضلائی داریم که از هر جهت کامل هستند ولی حوزه باید طوری باشد که اشخاص فاسد؛ آنجا راه پیدا نکند مگر اینکه اصلاح شود.
اهمیت حوزه علمیه بهر صورت در تصفیه حوزه و تطهیر و اصلاح حوزه باید با ما شرکت کنید و همقدم باشید این را بدانید اگر اشخاص ناصالحی در حوزه راه پیدا کند، حوزه ضربت میخورد.
باید باین حوزه بآن نظر نگاه کنیم که بامکنه مقدسه نگاه میکنیم چون تقدس مکه معظمه و اعتاب مقدسه و مساجد همه از لحاظ انتسابی است که بدین دارند و خدمتی است که نسبت باسلام انجام میدهند.
این علما و آیات اللّه که می بینید بچه های این حوزه ها بوده اند، عنایات خداوند شامل حال آنها شد، تربیت شدند؛ زحمت کشیدند و بمقامی رسیدند و مرجع مسلمین شدند.
مراجع و گویندگان و مجاهدین اسلام، باید از این حوزه ها بیرون بیایند پس باید این حوزه ها را پاک نگاه داریم.
باید منزه باشد.
البته مادیات برای حوزه لازم است.
ولی در درجه دوم واقع است.
فقر اخلاقی و ایمانی بالاتر از فقر مالی است.
بیشتر فقرهای مالی مولود فقر اخلاقی و ایمانی است مملکت ما که تا این اندازه عقب افتادگی دارد و اوضاعش مختل و اقتصادش باین حال است بیشترش معلول فقر اخلاقی است!؟ کارکنان این مملکت آن اخلاقی که باید داشته باشند ندارند.
اگر اخلاق شرعی داشتند اگر طمع نداشتند و برای خدا کار میکردند وضع این مملکت از نظر مادی هم از بسیاری از ممالک بهتر بود آنها با وجود اینکه مسلمان نیستند ولی بعضی از دستورات اسلام از قبیل راستی و درستی و امانت و غیره را بیش از مسلمانها عمل میکنند.
بهر صورت توصیه بنده اینست که باید در حفظ حوزه و تطهیر و تصفیه آن بکوشیم و غیر از این هم چاره ای نداریم.
هدف ما چیست؟ چون ما دیدیم که گرفتاری ما از همین چیزهاست، ما اگر خواسته باشیم در خارج قدرت و قوت داشته باشیم، باید داخله مان قوی باشد؛ داخله صالح باشد و اما راجع بکارهائی که باید بعد از اینها باید ادامه بدهیم، شاید آقایان بدانند که بنده از اول این مبارزه فکر و وضعی داشتم و فعلاً هم همان وضع را دارم و خواهم داشت.
بنده مانند همه آقایان عقیده دارم که ایجاد تشنج بصلاح اسلام و مملکت نیست، و نباید کاری کنیم که خدای نکرده تشنجی ایجاد کنند و آنرا بما نسبت دهند، از اینها که بگذریم ما یک برنامه و وظایف دینی داریم و مبارزات تحت آن برنامه ها ادامه خواهیم داد.
و بعون اللّه تعالی امیدواریم غلبه با مسلمانان باشد.
ما هیچ غرض شخصی نداریم.
مقصود ما اینست که قوانین اسلام در مملکت اجرا شود و هیچ قانونی بر خلاف قانون اسلام در این مملکت رسمیت پیدا نکند.
اگر امروز حرف ما را گوش نکردند و مطالبی را انجام دادند بزودی باشتباه خود واقف خواهند شد اگر مسلمانها همان طور که هستند بیشتر از آن آماده شوند، البته غلبه با مسلمانان خواهد بود.
یداللّه مع الجماعه بیداری مسلمانان و وظیفه ما میدانید که تا یکسال قبل مسلمانها در حال غفلت و رکود بودند؛ اغلب خیال میکردند تقوی و احتیاط در اینست که انسان با هیچ کار نداشته باشد، بعضی میگفتند فقط باید مشغول نماز و دروس بود البته در بعضی از شرایط شاید اینطور باشد، ولی در عصری که مستعمرات یکی پس از دیگری از چنگ دول غاصب آزاد میشوند، در زمانی که میگویند حق و عدالت و قانون باید در تمام عالم برقرار باشد؛ در زمانی که حتی بدترین کار را بنام آزادی انجام میدهند و میگویند مردم آزاد بودند و با کمال میل و رغبت در انتخابات شرکت کردند، در این چنین موقعیتی چطور میشود ما کار باین کارها نداشته باشیم و دست از مبارزه برداریم؟! اگر آزادی اینست چرا نمیگذارید اعلامیه ما بدست مردم برسد چرا اعلامیه ما را قاچاق و قدغن میکنند ولی مال «هیئت مصلحین!» که باشاره خود شماست همه جا میفرستید.
اگر آزادی است، مگر ما اهل این مملکت نیستیم؟ چرا نمیگذارید حرفمان را بزنیم؟ آقایان باید وضع ما و طرف را بدانید که ما در مقابل سرنیزه هستیم؛ در مقابل قدرت و پول کامل قرار گرفته ایم.
در مقابل آن ما فقط حرف میزنیم، و حرفهای ما را هم نمیگذارند بگوش مردم برسد! در چنین شرایطی ما کار میکنیم؛ در آینده هم مبارزات ما ادامه دارد ؛ ولی ادامه آن باید با شرایط محیط تطبیق کند نباید کاری کنیم که این مبارزات ریشه را خراب کند ما باید نحوه ای راه برویم که هم مقصود را تدریجا پیش ببریم و هم برخورد با مانع نکنیم و ابدا نمی توانیم ساکت باشیم.
اگر دزدی وارد خانه شما شود و تمام اموال خانه را غارت کند و شما بگوئید من کاری باین کارها ندارم؛ این عقلائی نیست! البته اگر دیدید چنانچه با دزد طرف شوید تلف میشوید؛ آن موقع وضع دیگری دارد.
بالاخره سکوت و جحود خلاف وظیفه شرع است.
مراجعت اجباری ما از تهران این نکته را هم باید عرض کنم که در آخر که همه مسبوق هستید با حضرت آقای میلانی صحبت میکردیم، و راجع باینکه چکار کنیم برگردیم یا بمانیم مشورت میکردیم.
چون عرضکردم اگر مثل سابق میتوانستیم کاری انجام دهیم لازم بود باز هم بمانیم، ولی بعد دیدیم فعلاً هر کاری بخواهیم در تهران انجام دهیم، در قم هم میسر است و چون احتمال خطراتی برای حوزه میدادیم و لازم بود مصالح حوزه را حفظ کنیم خیال میکردیم مراجعت ما خوب است مصلحت است.
البته راجع بحضرت آقای خمینی همان طور که عرض کردم اقدامات زیادی شد، و زمینه داشت مساعد و نتیجه نزدیک میشد، ولی بعد سوء تفاهمی پیش آمد کرد بوسیله یکی از مأمورین که آن رشته را موقتا قطع کرد، ولی امیدواریم که ایشان هم عنقریب آزاد شوند و مراجعت کنند و ما هم همانطور که در تهران در خصوص ایشان اقدامات میکردیم اینجا هم ادامه خواهد داشت و هیچ فرقی با آنجا ندارد، و تا پایان نتیجه وظیفه شرعی را دنبال میکنم.
یکشب با حضرت آقای میلانی در این فکر بودیم که از مقامات بالا بما گفته شد که فردا صبح باید بروید.
و ما با ایشان مشاوره کردیم که آیا این اخطار را قبول کنیم یا امتناع نمائیم در شور بنظر رسید که باید قبول کرد و طور دیگر هم صلاح نیست.
صبح عده ای مأمورین رفتند سراغ آقای میلانی و عده ای هم بمنزل ما آمدند و همانطور که اطلاع دارید ایشانرا اجبارا بمشهد و ما را مجبورا به قم آوردند.

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 4 صفحه 149








صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.