تاریخ سند: 11 فروردین 1344
موضوع: تحقیق در مورد اشخاص مشکوک جبهه ملی
متن سند:
شماره: 183 /16/ ﻫ تاریخ: 11 /1 /1344
موضوع: تحقیق در مورد اشخاص مشکوک جبهه ملی
چون منبع برای مرخصی ایام نوروز قصد عزیمت به برازجان را داشت بنابراین به نامبرده مأموریت داده شد که در مورد افراد مشروحه، شیخ جواد اعتصامی1، ماشاءاله کازرونی2، حاج سیدمحمود محمودی، تقیزاده و اسمعیل خیراندیش، احمد فخرائی که سابقاً جزء جبهه ملی برازجان بودهاند نسبت به عقاید و فعالیت آنان بررسی نماید. مشارالیه طی گزارشی با نامبردگان تماس حاصل کرده و بعضی از آنان را در منزل ملاقات نموده بطوری که افزوده است گویا نامبردگان فوق به منبع اظهار علاقه و محبت نمودهاند و تصور کردهاند وی نیز مخالف دستگاه و سلطنت میباشد. در ملاقاتی که منبع روز 9 /1 /44 با شیخ جواد اعتصامی جنب مسجد دلگشا در برازجان نموده است شیخ مزبور درباره اوضاع مملکت اظهار داشته است که دستگاه دولت کنونی خیلی خراب و درهم میباشد و تا یکی دو روز دیگر دولت آقای هویدا3 سقوط خواهد کرد. این ملاقات و بحث در حدود یک ربع به طول انجامیده در پایان موقع خداحافظی یک برگ اعلامیه که رونوشت آن به پیوست و مربوط به جبهه ملی میباشد شیخ جواد مذکور از جیب خود خارج و به منبع داده است. منبع میافزاید به طوری که تشخیص داده شده جبهه مزبور در برازجان به سرپرستی اشخاص فوقالذکر و همکاری افراد مشروحه زیر میباشد.
عباس رستمی رئیس دبیرستان فرخی برازجان، جهانخواه، فخرائی، حیدر عرفان، امیری دبیران دبیرستان فرخی و فردوسی نیز میباشند. ـ ح
نظریه ـ نظر به اینکه منبع متولد برازجان است و مدتی در اینجا خدمت کرده و برای دیدار فامیلش به آن شهر رفته کسی به او مظنون نبوده و توانسته است این اخبار را کسب و مورد استفاده قرار بدهد.
اقدام کننده آسفی بایگانی شود 12 /1 /44
گیرندگان: مدیریت کل اداره سوم 312 و 323 جهت استحضار
توضیحات سند:
1.محمدجواد (محمد) اعتصامی، فرزند عبدالحسین در سال 1301 ﻫ ش به دنیا آمد. وی روحانی و به وعظ و تبلیغ اشتغال داشت. ایشان سرپرست جلسه قرآن برازجان بود و در آن علیه بهاییان سخن میگفت، او همچنین از نبود آزادی در ایران و از ولخرجیها در جشن تاجگذاری شاه انتقاد میکرد. وی در تظاهرات سال 1357 نیز زخمی شده بود.
2. ماشاءالله کازرونی، فرزند شکرالله در سال 1315 ﻫ ش در برازجان به دنیا آمد. در گزارشهای ساواک آمده است که وی با تحریک مسئول حزب پانایرانیسم در تاریخ 1 /8 /1332 عکس شاه را پاره و به همین علت 2 ماه بازداشت شده است. وی عضو حزب پانایرانیسم بود و در جلسات حزب توده نیز شرکت میکرد.
وی در سال 1338 تقاضای تأسیس کتابخانه را ارائه داد که مورد قبول ساواک قرار نگرفت. در سال 1342 ریاست اداره تبلیغات و انتشارات برازجان را برعهده گرفت و یکسال بعد ساواک با تقاضای کارت خبرنگاری وی در روزنامه کیهان مخالفت کرد.کازرونی در سال 1344 به خاطر فعالیتهایی به نفع نهضت آزادی به زندان افتاد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
3. امیرعباس هویدا، فرزند حبیب الله (عین الملک) در سال 1298 ﻫ ش متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوی بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسی و اقتصاد درس خواند. در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسی خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلی منصور آشنا شد. در سال 1329 عبدالله انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد. در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیسار عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به مدت 5 سال مأمور خدمت در این سازمان شد. در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد. در سال 1336 عبدالله انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت شد و هویدا را به عضویت هیات مدیره شرکت نفت انتخاب کرد. هویدا در اوایل سال 1340 در زمره موسسان کانون مترقی به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور، درآمد. هویدا در سال 1342 در کابینه حسنعلی منصور به سمت وزارت دارایی برگزیده شد و به مدت 15 ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید. شاه برای جلب رضایت آمریکاییان، هویدا از همکاران نزدیک منصور را به جانشینی او انتخاب کرد. امیر عباس هویدا، کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضای کابینه منصور را در کابینه خود ابقا کرد. در فروردین سال 1346 امام خمینی (ره) از نجف نامه مفصلی به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان به ویژه آمریکا را گوشزد نمود. اما نامه امام بی جواب ماند ولی مسائلی که امام بیان کرده بودند دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهایی که در سالهای دهه 50 شکل گرفت را فراهم کرد. هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجی، امور اقتصادی و مسائل نظامی مسلوب الاختیار بود و فقط در صحنه سیاست داخلی و حضور در نمایشات انتخاباتی حضور داشت. هویدا رهبری حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالی را به مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد. دکتر کلالی حزب را به صورت احزاب چپ سازماندهی کرد و آن را گسترش داد و به کانون قدرت مستقلی تبدیل کرده کمکم خود شاه را به وحشت انداخت و خود هویدا دبیر کلی را به عهده گرفت و کنگره بزرگ حزبی را در دیماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد. علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب واحد رستاخیز را به شاه تلقین کرد. شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیر کلی حزب معرفی کرده و کم کم ستاره بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد استعفا دهد و او را به عنوان وزیر دربار به جای علم که در بستر بیماری بود، انتخاب کرد. ازهاری نخست وزیر وقت هویدا را مقصر همه فجایع کشور معرفی کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد. هویدا در یک خانواده بهائی به دنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و داعیان فرقه ضاله بهائیت به شمار میرفت. هرچند که هویدا میخواست به ظاهر بهائی قلمداد نشود، اما ارتباطات او با افراد فرقه بهایی قطعی بود. در مدتی که مأمور به کمیساریای عالی پناهندگان بود با سازمانهای فراماسونری ارتباط برقرار کرد و یکی از اعضاء برجستۀ فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود. ر.ک: رجال عصر پهلوی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر، کتاب 1 صفحه 4