تاریخ سند: 22 تیر 1353
موضوع: تشکیل جلسات تعلیم قرآن و اصول عقاید
متن سند:
از: 14 /4 ﻫ تاریخ:22 /4 /1353
به: 312 شماره: 1109 /14 ﻫ
موضوع: تشکیل جلسات تعلیم قرآن و اصول عقاید
جلسات تعلیم قرآن و اصول عقاید به طور مرتب در مسجد صاحبالزمان واقع در کوی سعیدیه تشکیل و به طور مرتب آقای سید اسماعیل رسولزاده ـ شیخ هاشم و غفاری حضور مییابند افرادی که تاکنون ثبت نام نمودهاند بیش از 150 نفر میباشد به همین جهت قرار است کلاس بزرگسالان و خردسالان تفکیک شود آقای غفاری در مورد تشکیل جلسات اظهار میدارند این جلسات به دستور آیتالله شریعتمداری1 در سراسر ایران تشکیل و برنامههای آن فشرده و یک ماهه تمام میشود و در صورت بودن متقاضی مدت آن یک ماه دیگر تمدید میگردد. غفاری پس از تدریس آیهها در تخته سیاه نوشته و قرائت میکند و سپس دانشآموزان چندین دفعه جمعاً آیه را میخوانند و سپس غفاری ترجمه میکند.
نظریه شنبه 1ـ صحت گزارش مورد تأیید است ترجمه آیه طوری است که به چندین معنی تفسیر میگردد مثلاً ترجمه یک آیه اینطور بوده «هر کس به کارهای ظالم رضایت دهد خود نیز میسوزد» 2ـ این جلسات در ظاهر امر تبلیغ دین است ولی با گذشت زمان و آماده نمودن افکار میتوان در سایر جهات ضد دولتی باشد استفاده نمود مدرسینی که بدین طریق در شهرهای کشور پراکنده شدهاند از مطالبشان نیز قبلاً یادگیری شده چنانچه از سپاهیان دین2 انتخاب میشدند و به آنان تفهیم میشد که مسائل دینی را با مسایل ملی و میهنی توأم میساختند نتایج بسیار خوبی گرفته میشد متأسفانه به طوریکه مشاهده میگردد این روش اتخاذ نگردیده و چنانچه عوامل و عناصر ناپاکی در میان مبلغین فوق باشد با سادگی افکار محصلین را در پناه و پوشش تبلیغ اسلامی منحرف خواهند ساخت.
نظریه یکشنبه: مفاد گزارش به احتمال قوی صحت دارد نظریه شنبه نیز در خور بررسی میباشد اعمال و رفتار و گفتار مبلغین مذکور تحت کنترل میباشد. جاهد
نظریه : 14 /4 ﻫ ـ تشکیل جلسات قرآن وسیله آقای غفاری که از حوزه علمیه قم به این شهرستان وارد شده مورد تأیید میباشد و مراقبتهای لازم انجام که نتایج حاصله مرتباً گزارش خواهد شد.
بایگانی شود
قبلاً دستورالعمل مذکور ابلاغ شده
______________________
1. سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزهی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
وی بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازهی اجتهاد یافت و در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود و در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسهی طالبیهی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفتهایی نیز با اقدامات رژیم مینمود. موسسهی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه میدانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه میداد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیتالله شریعتمداری را قبول داشت. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیههای شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانهی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم طی اعلامیهای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعتها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. پس از دستگیری توطئهگران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیتالله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار دادهاند و وی ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطبزاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
2. سپاه دین: سازمان اوقاف در زمان رژیم شاه از جمله سازمانهایی بود که اغلب به بدی از آن یاد میشد. این سازمان تدارک کننده مراسمهای فرمایشی شکرگزاری برای پادشاه بود. مسوولیت مسافرتهای زیارتی نیز به عهده سازمان اوقاف بود که مفاسد بسیاری در این راه مرتکب شد. این سازمان بعدها «سپاه دین» را تشکیل داد که رژیم بتواند خارج از شبکه سنتی روحانیت به امر تبلیغ دین بپردازد اما در این برنامه شکست خورد. روحانیان وابسته به دربار ـ هم آنان که به جان شاه و خاندان او دعا میکردند ـ از حقوق بگیران این سازمان بودند. یکی از آخرین توطئه های رژیم شاه برای مبارزه با دین، در سال 1350 صدور فرمان تشکیل «سپاه دین» بود. مقرر شد این سپاه زیر نظر سازمان اوقاف تشکیل و اداره شود. امام خمینی در 21 آبان 1350 هـ. ش که در آن زمان نیز ماه مبارک رمضان با آبان ماه مطابق شده بود، علیه تصمیم رژیم شاه افشاگری فرمود و ابعاد این طرح استعماری روشن کرد. امام خمینی در پیامی که به مناسبت توطئه جدید رژیم شاه، به ملت مسلمان ایران فرستاد، ابتدا به استعماری بودن و اهداف ضددینی طرح تشکیل سپاه دین اشاره کرد و سپس فریبکاری رژیم شاه در این باره را توضیح داد: نغمه «سپاه دین» در شرایطی ساز میشود که دستگاه جبار هر روز ضربه های پیگیری به پیکره اسلام وارد میکند، و دست جنایتکار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران بازگذاشته است. بسیاری از علمای اعلام، خطبای عظام، محصلین علوم اسلامی و ملت شریف ایران در زندان، تبعید و تحت شکنجه به سر میبرند، و جوانان غیور وطنخواه، اعدام و تیرباران میشوند و یا مقدمات محاکمه و اعدام آنها فراهم میشود. (صحیفه امام، ج 2، ص 396) امام خمینی در بخش دیگر پیام خود، درباره عواقب خطرناک تشکیل سپاه دین، چنین توضیح دادند: اینجانب به ملت محترم ایران اعلام خطر میکنم که اگر خدای نخواسته، ایادی اجانب و دشمنان اسلام در این مقصد شوم و کمرشکن توفیق پیدا کنند، اولا علمای اعلام و وعاظ و مروجین اسلام را کنار زده، و ثانیا اسلام و احکام آسمانی آن را محو و نابود مینمایند. خطر این سپاه نامیمون که باید در خدمت استعمار، جمیع حقایق اسلام را به نفع آنها توجیه و تاویل کند، بزرگترین خطری است که مسلمین و در راس آنها علمای اعلام با آن مواجه شدهاند. آنها در تجربه های طولانی خود فهمیدند که علمای معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدات پیگیر خود ملتها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هیچ گاه با تهدید و تطمیع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمی برنداشتهاند و با کمال قدرت پستهای خود را حفظ کرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن کریم و اسلام عزیز در دست دارند، و اگر چند نفر معمم بی حیثیت و از خدا بیخبر به نفع دستگاه جبار قدمی بردارد، مطرود جامعه علمیه و جوامع اسلامی است. لهذا این نقشه خطرناک را کشیده اند تا به خیال باطل خود دست علمای اعلام و مبلغین را کوتاه کرده و اسلام را به وسیله عمال خود بازیچه قرار دهند و اساس دیانت را برچینند تا به مقصد خود که قبضه کردن تمام ذخایر کشور است برسند، و ملت مسلم را عقب مانده و استعمارزده نگه دارند. (صحیفه امام، ج 2، ص 397)امام خمینی در این پیام، علاوه بر روشنگری و تشریح پیامدهای خطرناک تشکیل سپاه دین توسط رژیم، به مردم و جوانان، راه مقابله با این موضوع را نیز نشان دادند و فرمودند: اینک بر مسلمین غیور و خصوص نسل جوان روشنفکر است که با کمال جدیت از این نغمه ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر کنند و مساجد و محافل دینی را هرچه بیشتر گرم کنند و علاقه خود را به اسلام و علمای اعلام و وعاظ و خطبای محترم ـ دامت برکاتهم ـ بیش از پیش ابراز نمایند و با این اظهار علاقه مشتی محکم به دهان عمال استعمار ـ خذلهم الله ـ بکوبند. برکافه علمای اعلام وعاظ محترم است که اگر گلایه هایی از هم دارند، نادیده گرفته و خود را مجهز نموده صفوف خود را فشرده تر کرده و در صف واحد در این امر حیاتی چاره جویی کنند. و بر آنان و سایر دانشمندان و علاقه مندان به اسلام و استقلال کشور است که ملت مسلمان، خصوصا ساکنین قرا و قصبات را از این فکر شیطانی که با نام فریبنده «سپاه دین» میخواهند دین و استقلال کشور را پایمال کنند، آگاه سازند و با هر وسیله ممکن مفاسد این نغمه شوم را به مردم برسانند. (صحیفه امام، ج 2، ص 398)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد اول صفحه 70