تاریخ سند: 23 دی 1344
متن سند:
شماره: 18473 /20 الف
موضوع : اجتماع در منزل دکتر مظفر بقائی
روز دوشنبه 20 /10 /44 از ساعت 18 به
ترتیب اسماعیل یزدپور، منوچهر آزمون،
غلامحسین خواجه نصیری، محمدعلی
غلامی، مهندس سیدابوالحسن کاشانی، امیر
ناصر قندی، جواد تهرانی، مهندس محمد
تقی نورائی، سید محمد صادق هاشمی،
سیدحسین رضوی سرمست، محمد غلامعلی
بیگ، مهدی سعیدیان، محمد رنجبر و جواد
صاحب اختیاری به منزل دکتر بقائی آمدند و
با دکتر ملاقات نمودند، ابتدا آقای اسماعیل
یزدپور بازپرس دادگستری درباره قانون
اصلاحات ارضی که با قانون اسلام مطابقت
ندارد، اظهار کرد: با یکی از قضات دادگستری صحبت کردم ایشان و چند نفر دیگر هم، عقیده
داشتند که این قانون فعلی اصلاحات ارضی، در مملکت اسلامی ما که مشغول اجرای آن
هستند، بر خلاف شرع مقدس اسلام است.
دکتر بقائی اظهار داشت دولت، اعلام نکرد که قانون اصلاحات ارضی باید طبق موازین اسلام
اجرا شود، اضافه نمود اصلاحات ارضی که عبدالکریم قاسم در عراق نمود، هم مالکین راضی
بودند و هم رعیت.
اصلاحات ارضی که در عراق به این خوبی انجام شد ولی در ایران مثل آن نشد.
سپس غلام حسین خواجه نصیری درباره محکومیت احمد آرامش در دادرسی ارتش به ده سال
حبس،1 با دکتر بقائی صحبت کرد در پایان سخنان خود اظهار داشت بنده که وکیل دادگستری
هستم، هر چه از نظر قانون مطالعه کردم، دیدم آقای احمد آرامش، کار مهمی نکرده که مستحق
ده سال حبس باشد، این رأیی که درباره ایشان صادر گردیده است، واقعا ظالمانه بوده، دکتر
بقائی در جواب گفت آقای احمد آرامش چوب قوم خویشی آقای دکتر علی امینی2 را می خورد
و الا چند ورق نامه نوشتن ده سال حبس ندارد.
ساعت 20 دکتر بقائی به اتفاق مهندس نورائی با
اجازه از حاضرین به منزل آقای رهنما واقع در خیابان عین الدوله خیابان سقاباشی رفتند و کلیه
حاضرین هم منزل دکتر بقائی را ترک نمودند.
توضیحات سند:
1ـ در روز 18 دی ماه 1344 دادگاه شماره 3 عادی دادرسی ارتش به پرونده احمد آرامش، وزیر پیشین کار و تبلیغات
و مشاور را پایان داد و حکم خود را صادر کرد.
به موجب حکم صادره، آرامش به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به ده سال
زندان محکوم و دکتر معصومیان و فتحی، همکاران آرامش هر کدام به 3 سال حبس مجرد محکوم شدند.
2ـ علی امینی از سرشناس ترین چهره های تاریخ سلطنت محمدرضا پهلوی است که نام او بویژه با دوران پر هیاهوی
5 /1 ساله صدارتش و آغاز رفرمهای آمریکایی در ساختار اقتصادی و فرهنگی ایران در دهه 1340 گره خورده است.
پدر
امینی، محسن خان امین الدوله، پسر میرزا علی خان امین الدوله ـ صدراعظم قاجار (1314ـ1316 ق)، بود.
علی امینی در
سال 1284 ش در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رشدیه و تحصیلات متوسطه را در «دارالفنون» به
پایان رسانید و در سال 1305 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت.
امینی پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه گرونوبل،
در سال 1310 دکترای اقتصاد را از دانشگاه پاریس دریافت داشت و در بازگشت به ایران توسط داور، وزیر دادگستری
وقت، به استخدام وزارت دادگستری درآمد.
او در سال 1312 با بتول وثوق، دختر وثوق الدوله (برادر احمد قوام)، ازدواج
کرد.
حاصل این ازدواج یک پسر به نام ایرج است.
در سال 1314، که داور وزیر دارایی شد، امینی را نیز با خود به وزارت
دارائی برد.
او پس از 6 ماه معاون اداره انحصار تریاک گردید که ریاست آن با اللهیار صالح بود.
در این سالها امینی در
وزارت دارائی به مشاغلی چون ریاست گمرک و مدیرکلی اقتصاد و غیره رسید.
با سقوط دیکتاتوری رضاشاه، احمد قوام
در سال 1321 به نخست وزیری رسید و امینی 37 ساله را به معاونت خود برگزید.
در سال 1325 که آمریکا در چار چوب
«دکترین ترومن» وام 250 میلیون دلاری خود را به ایران پرداخت کرد تا براساس آن سازمان برنامه 7 ساله عمرانی
تشکیل شود، امینی ـ رئیس بانک صنعتی ـ را مطمئن ترین فرد برای اجرای این طرح تشخیص داد.
بدین ترتیب،
سازمان برنامه به ریاست عالیه عبدالرضا پهلوی و مدیریت مستقیم علی امینی تأسیس شد.
امینی در مجلس پانزدهم
به کمک قوام نماینده تهران شد، در سال 1329 در کابینه علی منصور وزیر اقتصاد ملی گردید و در سال 1330 در کابینه
اول مصدق نیز مجددا در رأس وزارتخانه فوق قرار گرفت.
در زندگینامه سیاسی علی امینی آلوده ترین برگی که او را برای
همیشه بد نام ساخت و مهر وابستگی به غرب را بر پیشانی اش حک نمود، نقش وی در انعقاد قرارداد نفت با کنسرسیوم
معروف به قرارداد امینی ـ پیچ، است.
شاید بتوان گفت که اگر این بدنامی وجود نداشت، امینی بعدها، در دهه 1340
می توانست بازیگر موفق تری از آب درآید.
با پیروزی کودتای انگلیسی ـ آمریکایی و صهیونیستی 28 مرداد 1332، در
دولت سپهبد فضل اللّه زاهدی، علی امینی به عنوان کاندید آمریکا بر مسند وزارت دارائی قرار گرفت.
او در این سمت
حسّاس وظیفه داشت که اهداف کودتا را تحقّق بخشد و منافع کمپانیهای معظم نفتی رقیب را، که اکنون هر یک بر
ویرانه های امپراتوری «شرکت نفت انگلیس و ایران» چنگ انداخته و حصه خود را می طلبیدند، تأمین کند.
در تاریخ
20 /3 /1334 شاه موفق شد امینی را از پست کلیدی وزارت دارائی دور کند و او را در موقعیت نازلتری، در رأس وزارت
دادگستری، قرار دهد.
دکتر علی امینی در تاریخ 17 اردیبهشت 1340 به قدرت رسید.
دوران 5 /1 ساله صدارت امینی از
پرهیاهوترین مقاطع تاریخ ایران است.
او در این دوران به اقدامات نمایشی فراوانی دست زد، که شاید جنجالی ترین آن
بازداشت کوتاه مدت عده ای از «رجال» پهلوی به جرم فساد مالی باشد.
صدارت امینی دیری نپایید و محمدرضا پهلوی با
وساطت اسداللّه علم و «دوستان» بریتانیایی و صهیونیست خود موفق شد موافقت کندی را با عزل امینی جلب کند.
در
نتیجه مقامات آمریکایی به امینی دستور دادند که استعفا دهد و وی در 27 تیرماه 1341 داوطلبانه از قدرت کناره گرفت.
سقوط دولت امینی، هر چند پایان اوج زندگی سیاسی اوست، معهذا نقش وی در دیپلماسی آمریکا به پایان نرسید و
امینی تا سال 1347 به حیاتی بی رمق ادامه داد.
در این سالها امینی به عنوان یک چهره ذخیره و یک آلترناتیو برای
شرایط اضطراری و محلل و به عنوان محوری برای حفظ نیروهای سیاسی «ملی گرا» و لیبرال در مدار سیاست خارجی
آمریکا محفوظ ماند.
این نقش امینی با سقوط دولت «دمکرات» لیندون جانسون و صعود ریچارد نیکسون در آبان 1347 به پایان رسید و از
آن پس امینی چهره ای «مرده» و «فراموش شده» تلقی گردید.
طی این سالها نقش امینی به عنوان یک مهره ذخیره در
دیپلماسی آمریکا برای شاه کاملاً شناخته شده بود و لذا او تا سال 1350 با دلهره و وسواس کم نظیری زندگی سیاسی و
خصوصی امینی را زیر ذره بین ساواک قرار داد.
در پرونده قطور امینی دستورالعملها و طرحهای عملیاتی متعددی
موجود است که طبق دستور موکد شاه برای کنترل کامل امینی و کشف ارتباطات وی با مأمورین ویژه آمریکا اجرا
می گردید و «گوش»های ساواک به خصوصی ترین زوایای زندگی امینی رسوخ داشتند و تلفن وی تا اوائل سال 1350 به
طور دائم کنترل و ضبط می شد.
با صعود مجدد «دمکرات»ها به ریاست جمهوری آمریکا در آبان 1355 و آغاز «فضای باز
سیاسی» کارتر، امینی 70 ساله کوشید تا دگربار خود را وارد صحنه سیاست کند.
او در اوایل سال 1356 وارد تهران شد و
به گفته فردوست در ماههای اوج گیری انقلاب به مشاور دائمی محمدرضا پهلوی بدل گردید.
این بار شاه مغرور و کینه
توز حاضر بود که دولت و حتی سلطنت خود را به این رقیب دیرین بسپرد.
ولی امینی زیرک تر از آن بود که پایان راه را
نبیند و لذا از پذیرش کاخی که پایه های آن در حال فرو ریختن بود خودداری کرد.
او تنها به ارائه تجربیات خود بسنده
نمود، ولی این تجارب که در کوران شعبده بازیها و افسونگریهای سیاسی اندوخته شده بود، در برابر امواج توفنده
اصیل ترین و مردمی ترین انقلاب تاریخ کاربُردی نداشت.
امینی پیر، خردمندتر از بختیار سودا زده بود.
او به فرانسه
بازگشت تا در آخرین سالهای عمر در محفل «رجالی» که اکنون به تاریخ تعلق داشتند سرگرمی مطبوعی برای خود
تدارک بیند و از خرمن هدایای سرویسهای توطئه گر غرب خوشه ای بچیند...
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 267