تاریخ سند: 10 مرداد 1357
موضوع : عزیمت به انارک نائین و یزد
متن سند:
از : 10 ﻫ تاریخ : 10 /5 /2537[] 0510
به : 312 شماره : 9519 /10 ﻫ 1
موضوع : عزیمت به انارک نائین و یزد
صبح روز 9 /5 /37 شش نفر از جوانان همایونشهر برای دیدار ناصر مکارم شیرازی و سایر تبعید شدگان به انارک نائین عزیمت نمودند. در انارک تنها ناصر مکارم در محل بود و وی درباره سایر تبعید شدگان اظهار داشته : طی احضاریهای که برایشان رسیده بود بایستی در دادگاهی که برای رسیدگی به وضع اتهامی آنان در تهران تشکیل میشود حاضر شوند ولی آنها بدون اینکه به پاسگاه بگویند شبانه حرکت کرده و ابتدا برای گرفتن وکیل به قم و از آنجا به تهران خواهند رفت و هنگامی که رئیس پاسگاه از خروج آنها مطلع شده بود فوقالعاده ناراحت و عصبانی شده و بلافاصله با ژاندارمری نائین ارتباط برقرار و متوجه شده که آنان از حوزه استحفاظی نائین خارج گردیده اند.1 ناصر مکارم اضافه کرده من چند روز قبل تلگرافاتی به آیتاله گلپایگانی و شریعتمداری ارسال نمودم مبنی براینکه ما را بیجهت در اینجا نگه داشتهاند و برای رسیدگی به کار ما تا کنون دادگاهی تشکیل نشده، لذا دستور فرمائید تا ما به قم حرکت کنیم و جواب تلگراف من دیروز (8 /5 /37) از آقایان گلپایگانی و شریعتمداری رسیده است. (ناصر مکارم در اینجا شروع به خواندن متن تلگراف جوابیه آیتاله گلپایگانی نمود و در خاتمه نوشته شده بود امیدوارم خداوند دست این حکومت جبار و ظالم را از سر ما کوتاه نموده و آن را سرنگون سازد.)
6 نفر مذکور سپس با ناصر مکارم خداحافظی نموده و در ساعت 2210 به قصد عزیمت به یزد از خانه ناصر مکارم خارج شدند. آنان در یزد به مسجد جامعی که آیتاله صدوقی در آنجا نماز جماعت اقامه میکند وارد شده و در مسجد متوجه اعلامیههای مضره و گوناگونی که بر درب و دیوارها چسبانیده شده بود گردیدند. (این اعلامیهها مربوط به حوادث اخیر رفسنجان . زندانیان اصفهان و قم و مشهد . عکسهائی از خمینی . عکسهائی از کشتهشدگان حوادث اخیر در شهرهای مختلف بود.) یادشدگان سپس به منزل آیتاله صدوقی رفتند. یکی از آنها به نام علی شیرازی بین راه اظهار داشته فردی که در تاریخ جمعه 6 /5 /37 در مسجد سید اصفهان سخنرانی تحریکآمیز نموده حتماً با دولت و شاه پدرکشتگی داشته و به طوری که شنیدهام پدر او را دولت در زندان کشته است. (علی شیرازی در اینجا ﻫویت واقعی او را روشن نکرد لیکن موقعی که به منزل آیتاله صدوقی رسیدیم شیرازی اظهار داشته روز جمعه 6 /5 /37 فرزند آیتاله غفاری در مسجد سید سخنرانی تحریکآمیزی نموده و بعد از آن تظاهرات شده و منجر به شکستن و آتش زدن بانکها شده است.) آیتاله صدوقی در پاسخ علی شیرازی اظهار داشته آیا منظور شما هادی غفاری2 است و شیرازی پاسخ داده بلی و صدوقی گفته است هادی غفاری حق دارد این کارها را بکند و او تا کنون گویا در زنجان و مشهد نیز سخنرانی نموده و متواری شده است. او کسی است که هیچ وقت در کنار زن و فرزندش نیست و اکثراً در گوشه و کنار ایران چنین برنامههائی را اجرا کرده و بعد متواری شده است. انشاءاله خدا کمکش کند. در این موقع علی شیرازی از کارهای شیخ عبدالجواد جبل عاملی3 انتقاد و شکایت نمود و اظهار داشته ایشان اجازه تظاهرات و فعالیت به ما نمیدهد. در این موقع صدوقی نامهای برای شیخ عبدالجواد جبل عاملی نوشته و در آن قید شده که چرا شما در این نهضت شرکت نمیکنید و چرا مهر سکوت بر لب زدهاید. لطفاً علت این سکوت را اعلام دارید شما باید مردم را برای مبارزه با حکومت جبار تشویق کنید. علی شیرازی در این موقع اظهار داشته قرار است آقای حلبی4 برای سخنرانی از یزد به همایونشهر بیاید و صدوقی پاسخ داده شما نباید بگذارید او به همایونشهر بیاید و سخنرانی کند و اگر هم آمد او را سوار ماشین کنید و ببرید در بیابانها رها کنید. اگر شما واعظی را خواستید بیاورید باید از حاج آقا جلال طاهری اجازه بگیرید که مبادا از دستگاه باشد. ضمناً این نامه را ابتدا به آقای طاهری بدهید اگر ایشان تائید کرد آن را به جبل عاملی بدهید.
نظریه شنبه . علت اصلی عزیمت ما به یزد و انارک دیدار با تبعیدشدگان و استمالت آنها و شکایت از اعمال شیخ عبدالجواد جبل عاملی که همواره اهالی را به سکوت و آرامش دعوت نموده و حتی اجازه نمیدهد ما با سایر شهرستانها هماهنگی نشان دهیم و از مساجد برای برگزاری تظاهرات و یا مجالس ختم و هفته شهدا استفاده کنیم. در این ملاقاتها مشخص شد تبعید شدگان به انارک نائین افراد ناراحتی هستند که در صورت تمایل میتوانند نارضایتی عمومی را در منطقه دامن زده و حتی شهر را به اعتصاب و آشوب بکشانند. ضمناً در این ملاقاتها متوجه آشنائی قبلی علی شیرازی و برادرش علی محمد و سایر همایونشهریها با ناصر مکارم و آیتاله صدوقی شدم.
نظریه یکشنبه . متن خبر و نظریه شنبه مورد تائید است. ضمناً به نظر میرسد ژاندارمری محل کنترل دقیق و مستمری از اعمال و رفتار تبعید شدگان ندارد. دادار
نظریه چهارشنبه . ضمن تائید نظریه یکشنبه اضافه مینماید سه نفر از تبعیدیها توسط دادگاه بخش 2 تهران جهت تعیین وکیل احضار و در نتیجه به علت مسامحه و تعلل پاسگاه ژاندارمری از منطقه خارج شدهاند. تکاپو
نظریه جمعه . نظریه یکشنبه و چهارشنبه مورد تائید است. امنیت داخلی 13 /6
نظریه 10 ﻫ . نظریات سلسله مراتب عملیاتی مورد تائید است. در پرونده روحانیون بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. ساواک یزد پس از دریافت این گزارش، طی نامهای به شماره 3820 /26 ﻫ – 10 /5 /37 به شهربانی استان یزد نوشته است: « ... دستور فرمائید چنانچه افراد تبعیدی در حوزه استحفاظی اقامت دارند به شدت از آنان مراقبت و از خروج این قبیل افراد از منطقه جلوگیری به عملآید و چنانچه احیاناً از منطقه خارج گردیدند بلافاصله بازداشت شوند.» بخش ضمائم
2. حجتالاسلام هادی غفاری فرزند حسین در سال 1329 ش در یکی از روستاهای آذرشهر آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته فقه و مبانی حقوق فارغ التحصیل شد. در ضمن دروس دانشگاهی، علوم دینی را نیز پی گرفت و همزمان تحصیلات حوزوی خود را نیز ادامه داد. فعالیت ﻫای سیاسی او از اوان جوانی آغاز شد، زیرا پدرش آیتالله حسین غفاری از یاران حضرت امام خمینی(ره) بود که همزمان با قیام سال 1342 با رهبری نهضت همراه شد و بعدها نیز در زندان رژیم شاه به شهادت رسید. وی یک بار در سال 1352 و بار دیگر در سال 1356 دستگیر شد و به زندان افتاد. همچنین در سال 1357 به تبعید محکوم شد. حجتالاسلام ﻫادی غفاری در ادامه راه پدر در سال های 56 و 57 نقش مؤثری در به حرکت درآوردن مردم و پیوستن آنها به نهضت اسلامی ایفا کرد. وی پس انقلاب اسلامی به نمایندگی از طرف مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
3. آیتالله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی در سال 1332ق، در شهرستان خمینی شهر، در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در محل تولد سپری نمود و دروس حوزوی را در نزد اساتیدی چون آیات عظام: حاج رحیم ارباب(ره) . شیخ عبدالکریم حائری(ره) . حاج آقاحسین بروجردی(ره) و .... در حوزهی علمیه شهرهای اصفهان و قم فراگرفت و به درجهی اجتهاد رسید و در سنگر تدریس نیز استاد بزرگانی چون: آیتالله مهدوی کنی . امام موسی صدر . شهید مصطفی خمینی و... بود.
ایشان در اسفندماه سال 1367ش، دیده از جهان فرو بست و در جنب مصلای نماز جمعه خمینی شهر به خاک سپرده شد.
4. شیخ محمود ذاکرزاده تولائی معروف به حلبی در سال 1279ش به دنیا آمد. در حوزه علمیه مشهد تحصیل کرد و سالها در همان حوزه به تدریس فلسفه پرداخت؛ ولی با حضور در درس آیتالله میرزامحمدمهدی اصفهانی، تحت تأثیر ایشان قرار گرفت و به جمع مخالفان فلسفه و عرفان پیوست.
او که از سال 1328 تا 1332ش، از همراهان آیتالله کاشانی(ره) در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و به نمایندگی از ایشان به شهرهای مختلفی نیز سفر کرده بود، پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت و جدایی دین از سیاست را سرلوحهی فعالیتهای خویش قرار داد و به فعالیت علیه بهائیان مشغول شد و انجمنی را تحت عنوان «نقد بهائیت» پایهریزی نمود که همین انجمن، بعدها به «انجمن حجتیه مهدویه» تغییر نام داد، که این حرکت، مورد حمایت رژیم شاهنشاهی و ساواک قرار گرفت.
ایشان در دی ماه سال 1376ش از دنیا رفت و در ابن بابویه شهرری مدفون شد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 3 صفحه 456