گزارش ویژه اطلاعات خارجی و فعالیت ایرانیان مقیم کشورهای خارج
متن سند:
پانزده روزه دوم شهریور ماه 1339
ج ـ سویس :
دکتر کشاورز در اوایل شهریور ماه جاری از عراق به ژنو مسافرت نموده تا با
خانواده خود که مقارن با همین ایام از پاریس به ژنو آمده بودند ملاقات نماید.
نامبرده در مسافرت اخیر با عده ای از ایرانیان مقیم سویس منجمله آقایان
ارسنجانی.
پوروالی.
پیراسته.
مجتبی مینوی (که
اخیرا در کنگره
خاورشناسان مسکو شرکت
کرده بود) ملاقات و آقای
پیراسته در مورد بازگشت
وی به ایران با او مذاکره و از
مشارالیه خواسته بود تا از
پیشگاه اعلیحضرت
همایونی تقاضای عفو او را
بنماید تا بتواند به کشور
ایران مراجعت کند.
لیکن
وی به این امر راضی نشده
است نامبرده از جریانات
اخیر حزبی منجمله
تصمیمات پلنوم ششم کاملاً
بی اطلاع بوده و از دکتر رادمنش که بی اندازه با وی صمیمی است تقاضا کرده بود
که وی را در جریان امر بگذارد.
دکتر کشاورز در مسافرت اخیر خود به ژنو با
گذرنامه عراقی و نام اصلی مسافرت نموده و قصد داشته با آقایان شمس الدین
امیر علائی (وزیر کابینه دکتر مصدق) و ناصر1 و خسرو قشقایی2 ملاقات نمایند
لیکن تا آنجا که اطلاع در درست است به این امر موفق نگردیده است.
3
توضیحات سند:
1ـ ناصر قشقایی : محمد ناصر
قشقائی فرزند اسماعیل خان
صولت الدوله در سال 1287
شمسی بدنیا آمد.
از کودکی به
امور ایلاتی پرداخت در جریان
جنگ جهانی اول و ابتدای
مقابله قشقائیها با بریتانیا به
نمایندگی از طرف پدرش به
مذاکره با آنان پرداخت.
پس از
شکست در جنگ نیز از جانب
صولت با انگلستان قرارداد صلح
امضائ نمود.
در دوره هشتم به
همراه پدرش به نمایندگی
مجلس انتخاب شد و با وی نیز
دستگیر گردید، وی مدتی پس
از مرگ صولت الدوله، از زندان
آزاد گردید (رهایی وی ظاهرا به
دلیل جشنهای ازدواج
محمدرضا پهلوی و ملکه فوزیه
بود).
پس از آزادی، ابتدا به
خراسان رفت.
سپس دوباره به
تهران بازگشت و در آدران
شهریار به کشاورزی مشغول
گردید و به دنبال حوادث
شهریور 1320 شمسی
خودسرانه به فارس و میان ایل
بازگشت.
محمدناصر قشقایی و
برادرانش از شروع نهضت ملی
شدن صنعت به یاری مصدق
شتافتند.
پس از کودتای 28
مرداد مدتی با عوامل رژیم
درگیر و در پی آن راهی خارج
از کشور شد.
ناصر قشقایی در
بهمن ماه 1362 در آمریکا در
گذشت.
ر.ک : سالهای بحران، خاطرات
روزانه ناصر قشقایی
2ـ خسرو قشقایی فرزند
صولت الدوله قشقایی و برادر
ناصر قشقایی از چهره های
سیاسی و جنجالی پس از
شهریور 1320
است.
صولت الدوله خود از
رهبران ایل و از مخالفان
رضا خان بود که به دست رضا خان کشته شد.
پس از شهریور 1320 برادران قشقایی وارد صحنه شدند.
در دولت مصدق ابتدا همکار مصدق بود.
در دورهای 16-17 به مجلس شورای ملی راه یافت.
مدتی با قوام السلطنه همکاری کرد.
پس از جریان 28 مرداد به خانه مصدق رفت و اعلام همکاری نمود.
به دکتر مصدق پناهندگی در ایل را پیشنهاد کرد.
پس از کودتای 28 مرداد مدتی با عوامل رژیم درگیر و با وساطت علی هیئت ماسون به برادران قشقایی پیشنهاد مهاجرت به خارج از کشور داده میشود و راهی آلمان میگردد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازمیگردد و قصد حرکتی ضد انقلابی مینماید.
به جبهه ملی نزدیک میگردد.
با مخافل آمریکای ها مرتبط و هر از چند گاهی در منطقه فارس - فیروز آباد مشکلاتی بوجود آورد.
پس از بدست آوردن اسناد و مدارکی دال بر همکاری وی با سازمان جاسوسی سیا، خسرو خان دستگیر و در خرداد سال 1361 اعدام میگردد.
وی از طرفداران سرسخت شاهپور بختیار بوده است.
ر.ک : اسناد لانه جاسوسی،
مطبوعات 1361
3ـ «در گزارشی راجع به اخراج
دکتر فریدون کشاورز از کمیته
مرکزی حزب توده و مسافرت او
به عراق و متعاقبا سفر به ژنو
چنین آمده است» :
تقریبا در حدود سالهای بین
1953 ـ 1954 یعنی درست
موقعی که ایرج اسکندری را از
سندیکای جهانی بیرون نموده و
از وین خارج شده و به بیمارستان
رفته بود دکتر کشاورز در آن
موقع اصرار می ورزید که حتما
باید شخصی در اروپای غربی
باقیمانده که تا هم بتواند بیشتر در
جریان تماس با ایران قرار گرفته
و هم با نمایندگان سایر دستجات
ایرانی آمیزش داشته باشد و
پایه های همکاری را به نحو
مطلوب استوار نماید ولی کمیته
مرکزی هرگز با نظر او در اثر
مخالفتهای خصوصی موافقتی
نشان نمی داده است.
نظر دکتر
کشاورز از موقعی که که با وضع
نامطلوبی در مسکو زندگی
می نموده و بالاخره موفق می شود
به عنوان معالجه به پراگ و از
آنجا به پاریس برود شدت یافته
و همیشه اصرار می ورزیده است
که نماینده کمیته مرکزی در
اروپای غربی او باشد و در مقابل
رفقای همکار او همیشه او را
متهم می نموده اند به این که
منظور کشاورز از این سفر و
آمدن به اروپای غربی پیدا کردن
راه همکاری و سازش با دولت
ایران می باشد.
پس از بوجود آمدن انقلاب عراق
مجددا مشارالیه توصیه نموده و
اصرار می ورزد که یک یا چند
نفر از اعضای حزبی به عراق
مسافرت نموده و در آنجا شروع
به فعالیت نمایند.
با این نظر هم
کمیته مرکزی موافقت نمی نمایند.
بالاخره نامبرده تصمیم می گیرد
که در این مورد بخصوص خودش
مستقلاً و رأسا اقدام کند.
در این
صورت کمیته مرکزی او را مختار
می نماید چون کشاورز طریق
دوم (سفر به عراق) را می پذیرد
ناگزیر در پلنوم پنجم (اواخر سال
1959) رسما او را از کمیته
مرکزی حزب اخراج و مشارالیه با
تماس مستقیم با مقامات عراقی و
شخص عبدالکریم قاسم و جلب
موافقت مسکو راه عراق را پیش
گرفته و از آن تاریخ در بغداد
اشتغال داشته و گاهی نیز از رادیو
بغداد سخن پراکنی می نماید.
گاهی اوقات نیز مقالاتی در
روزنامه ها منتشر می سازد.
منجمله نامه سرگشاده اخیری که
به آیزنهاور مبنی بر عدم
پشتیبانی دولت آمریکا از رژیم
فعلی ایران در روزنامه ها چاپ
شده اثر او می باشد و در مورد
این نامه کمیته مرکزی با او سخت
مخالفت نموده او را توبیخ نمود،
اما چون او دیگر کاری با کمیته
مرکزی ندارد به این اعتراضات
توجهی ننموده و مستقلاً با در نظر
گرفتن مصالح مقامات عراقی به
کار خود ادامه می دهد.
نامبرده فعلاً برای دیدن زن و
فرزند خود که در پاریس هستند
با گذرنامه عراقی به ژنو آمده و
تصور می رود مدت یک ماهی
در این شهر و یا شهرهای دیگر
سوئیس اقامت داشته باشد.
ضمنا
در ژنو تاکنون اصرار داشته است
که با امیرعلایی و ناصر و خسرو
قشقایی ملاقات کند اما تا بحال
موفق نشده و به علاوه مایلست
که با تیپ طرفداران مصدق و
کمونیستهای ایرانی نیز ملاقات
نماید.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 536