تاریخ سند: 2 آبان 1356
تلگراف
متن سند:
سند شماره (3)
به: سارى فورى 0802 تاریخ: 2 /8 /36
از: 312 تلگراف شماره: 4954 /312
سیدمصطفى خمینى1 فرزند ارشد روحاللّه خمینى در اثر سکته قلبى در عراق فوت نموده است و چون از جانب روحانیون مجالس ختمى به این مناسبت برگزار خواهد شد پیشبینى لازم معمول و چنانچه این مجالس به طور ساده برگزار شود بلامانع وعاظ و سخنرانان فقط درباره مصطفى صحبت و حساسیتى درباره خود خمینى نشان داده نشود ولى در صورتى که وعاظ و سخنرانان در مجالس علیه مصالح کشور مطالبى عنوان و یا در خارج از محیط مجالس عناصرى دست به تظاهرات و یا تحریکاتى بزنند شهربانى محل با تدابیر لازم از این اقدامات جلوگیرى به عمل آورد.2 ثابتى3
11 ـ 312 بایگانى شود
به عرض رسیده است
طى شماره 2040 /2 ه 1 ـ 2 /8 /36 به سازمانهاى تابعه رمز و مخابره شد.
توضیحات سند:
1. آیتاللّه سید مصطفى خمینى فرزند گرانقدر امام خمینى سلاماللّه علیه در آذرماه 1309 شمسى (12 رجب 1349 هجرى قمرى) در شهر قم دیده به جهان گشود. او در محیطى آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگى در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینى پرداخت. دوره سطح را از محضر اساتیدى چون حائرى، صدوقى، سلطانى و محمدجواد اصفهانى گذراند. در سن 21 سالگى مشغول فراگیرى دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردى، امام خمینى و محقق داماد استفادههاى علمى بسیارى نمود. فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامدارى چون علامه طباطبایى و آیتاللّه سید ابوالحسن قزوینى آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانى کسب کرد. وى در حدود 27 سالگى به درجه اجتهاد رسید. از آغاز مبارزه حضرت امام تا زمان تبعید ایشان به ترکیه، پشت سر امام گام بر مىداشت. همزمان با دستگیرى و تبعید امام خمینى به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفى نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت و در اثر حمله مأموران فرزند خردسالش به شهادت رسید و خود توسط مأموران شهربانى قم دستگیر و روانه زندان قزلقلعه شد. عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام به دست فراموشى سپرده شود. بنابراین وى را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند. اما او پس از مشورت با استادان و فضلاى حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد. به همین دلیل سرهنگ بدیعى، رئیس ساواک قم مجددا او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید. در سال 1344 به همراه امام عازم نجفاشرف شدند. او مدت 13 سال در حوزه علمیه نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب اشتغال یافت و دست به تألیفات زیادى از جمله القواعد الحکمۀ، القواعد الاصولیۀ، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانى معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید زد که برخى از آنها ناتمام مانده است. وى دست راست امام محسوب مىشد و یک چهره انقلابى بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت. از این رو ساواک بر آن شد تا با به شهادت رساندن او، یک مخالف جدى را از سر راه رژیم بردارد و بدین ترتیب در اول آبان 1356 به طرز مرموزى وى را در نجف اشرف به شهادت رساند. پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهاى مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلاى حضرت امیر (علیهالسلام) به خاک سپردند. پس از شهادت ایشان، جمعى از طلاب با چشمانى اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگى، در کمال صبر و آرامش فرمودند : «امانتى بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضلاللّه یؤتیه من یشاء». ر. ک : راز توفان، یادنامه آیتاللّه سید مصطفى خمینى. على دوانى، نهضت روحانیون ایران، ج 6، صص 332ـ 336. روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 691، 30 مهر 1360، صص 2ـ3. روزنامه خراسان، شماره 8631، ص 2. روزشمار انقلاب اسلامى، ج 1، صص 121 ـ 122.
2. این دستورالعمل در تاریخ 2 /8 /56 در واقع سى و شش ساعت پس از شهادت آیتاللّه سیدمصطفى خمینى، به مراکز ساواک ابلاغ شد. رئیس اداره کل سوم ساواک ثابتى پیشبینى برگزارى گسترده مراسم ختم آیتاللّه سیدمصطفى خمینى را نداشت و بعد از گزارشاتى که از برپایى این مراسم در قم در تاریخ 1 /8 /56 به این اداره رسید، دستورالعمل یادشده صادر شد.
3. پرویز ثابتى متولد 1315 فرزند حسین، در بهمن ماه 1337 با معرفى ضرابى، مدیر کل ششم ساواک به استخدام ساواک در آمد. او در بدو استخدام بیوگرافى خود را چنین اعلام داشت : «از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخشهاى سمنان در محلهاى به نام تپه سر سکونت داشتهام و از مهر 1328 براى گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقاى محمد حسین رحمانیان سکونت داشتهام و از مهر 1331 خانوادهام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقاى رحمانیان سکونت گزیدند، از سال 1336 به آموزگارى مشغول شدم. دوران ابتدایى را در دبستان حسینیه و شاه پسند سنگسر از سال 1322 الى 1328 و دوران دبیرستان در فیروز بهرام و تهران از 1328 الى 1334 و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 الى 1337 مشغول به تحصیل بودهام و بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایى مىزیستهام و پدر و مادرم بهایى بودهاند. سنگسر یک منطقه عشایرى و داراى مردمى شاهدوست و وطنپرست است. رستاخیز اهالى سنگسر در قیام ملى 28 مرداد دلیل بر این مدعاست. به طریق اولى من فردى شاهدوست و وطنپرست مىباشم». ثابتى در سال 1345 رئیس اداره یکم اداره کل سوم، در سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم و در سال 1352 مدیر کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتى، رئیس امنیت داخلى ساواک که بنا به خصوصیات شغلىاش صاحب چندین پاسپورت به اسامى مختلف بود، در اواخر حکومت ازهارى آخرین نخست وزیر رژیم پهلوى به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل رفت : بنا به اظهار مسافرى که در بیمارستان «جده» اسرائیل بسترى بوده و به طهران (تهران) بازگشته است، اسرائیلىها با عمل جراحى پلاستیک آن چنان او را تغییر شکل دادهاند که شناختنش غیرممکن مىباشد. او که به «شکنجهگر مخوف ساواک» شهرت داشت، در شهر سانفرانسیسکو در خانهاى مجلل مسکن گزید و تنها وابسته رژیم سابق (پهلوى) بود که یک ماه پیش از فرار خود، خانه تازه ساختهاش را واقع در شهرک غرب به سفیر یکى از کشورهاى عربى فروخت. در هر ارزیابى از موقعیت هویدا (نخست وزیر بهائى مسلک)، نام پرویز ثابتى هم به میان مىآید، زیرا در تمام دوران زندگى روابط نزدیک با همکیش خود داشته است. ثابتى و خانودهاش مانند هویدا طرفدار تقلیل قدرت پادشاه بودند (تا در جاه طلبیهاى خود نصیب بیشترى ببرند) رک : زندگى و خاطرات امیر عباس هویدا، اسکندر دلدم، ص 387 اسناد لانه جاسوسى آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، ج 7، مجله امید ایران، 7 خرداد 1358، ص 50 تشکیلات فراماسونرى در ایران، حسین میر.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 6