تاریخ سند: 23 بهمن 1352
موضوع: سخنرانی شیخ گنجی در مسجد جلیلی تهران
متن سند:
به: 312
از: 20 ه 12 شماره: 120568 /20 ه 12
روز 14 /11 /52 پس از اقامه نماز مغرب در مسجد جلیلی توسط شیخ
محمدرضا مهدوی کنی امام جماعت مسجد، جوانی به مدت 20 دقیقه به ذکر
مصیبت پرداخت و پسر بچه ای یکی از سوره های قرآن را چنین ترجمه کرد،
خداوند می فرماید کسانی که در راه خدا کشته شدند اجری عظیم پیش ما خواهند
داشت سپس پسر بچه دیگری گفت حسین قیام کرد کاخ یزیدبن معاویه را ویران
کند، زینب کبری به مردم کوفه گفت چرا شادی می کنید مگر نمی دانید که ما
فرزندان پیامبر هستیم.
سپس شیخ گنجی1 در ساعت 1900 بالای منبر رفت و
چنین اظهار نمود: در شب های گذشته گفته شد که مردم باید برای اجرای عدل و
بدست آوردن آن بپاخیزند هدف انبیاء هم برقراری عدالت در میان جوامع و
توده های اجتماع بود ناطق سپس درباره مسئله رهبری و تمرکز چنین ادامه داد
اگر رهبری جمعیت صحیح نباشد دین وسیله سودجویی غیرمسلمان می گردد
باید اهتمام در رفع خلاء رهبری داشت و جای خالی رهبر را در جامعه پر کرد به
همین علت است وقتی رسول خدا از بین می رود راه او تعطیل بردار نیست در
تاریخ نهضت های ملل باید یک موضوع را مورد بررسی قرار داد نظر به اینکه
شعاع عمل نهضت ها در ابتدا کوچک بوده در نتیجه شکست ها آن قدر بوده است
که مردم دسته دسته از
نهضت ها دست کشیده اند البته این حرکت های کُند منشاء حرکت های عظیم
گشته اند اما به چه دلیل این جنبش ها گاهی محکوم به شکست می باشد تمام
جنبش ها و حرکت های انقلابی در یک شرایط خواب خرگوشی خلق شروع شده
است.
قوم بنی اسرائیل عقیده داشتند هر قدر که به ما ظلم گردد خدا مقدر نموده
لذا حرکت و جنبش از خود نشان نمی دادند و یا می گویند دیوار موش دارد و
موش گوش دارد در این صورت دو راه پیش پای بشر قرار می گیرد یکی با فرعون
ساختن و به عمال و دستگاه او باج دادن، راه دوم دفاع برای از بین بردن فرعون.
ناطق سپس درباره تبلیغ و عمل چنین اظهار نمود اگر قرار بود فقط به شنیدن
اکتفا شود آن وقت حرمت کلمات جهاد پس از مدتی شنیدن از بین می رود ناطق
افزود در سوره جمعه آیه ای است که می فرمایند مردم باید خود را تزکیه کنند اما
معنی اش این نیست که در غار زندگی کنند آدم مسلمان باشد ولی اطراف او را گند
و فساد گرفته باشد اگر به انبیا گفته شود که تبلیغ بهتر است یا عمل مسلما راه دوم
یعنی عمل را انتخاب خواهند نمود.
ناطق سپس مطالبی درباره انقلاب حسینی
علیه معاویه بیان نمود و اضافه کرد سکوت در مقابل معاویه انقلاب حسینی را
عقب می انداخت وی لزوم شورای اسلامی را تأکید کرد و گفت شورای اسلامی
بایستی تشخیص بدهد که جهاد لازم است یا نه قرآن می فرماید اگر به دشمن
متراکم برخورد نمایید حق ندارید به دشمن پشت کنید یا باید با توسل به خدعه و
نیرنگ موقتا به او پشت کنید و یا در مقام دفاع برآیید.
سخنرانی شیخ گنجی در
ساعت 20 خاتمه یافت و تعداد شرکت کنندگان حدود /1500 نفر بودند و افراد
شناخته شده عبارتند از
حاج موسی ابریشمچی و برادرش حاج احمد ابریشمچی، طهماسبی داماد
ابریشمچی، شالچیلار دوست ابریشمچی، حاج احمدصادق و پسرش، منصور
صادق و داریوش چوبک ضمنا در قسمت زنانه همسر حاج احمد و منصور
صادق و دختران سیدمحمود علائی طالقانی حضور داشتند صادقی کارگر بوتان
گاز محمدعلی یزدان پناه کارمند شرکت اتکا، حسینی آموزگار مدرسه پندار نیک
در نارمک، قاضی زندانی نهضتی کارمند محضر شماره 8 واقع در باغ صبا،
بهشتی دوست قاضی، مختارزاده دوست توانا مسئول کتابفروشی مسجد جلیلی،
برادران تخیری صاحب مغازه کیف فروشی واقع در خیابان لاله زار، حجت
اندوهی کارمند سازمان آب واقع در خیابان میکده، هادی اندوهی، کریمخانی،
آیت کفشدار مسجد جلیلی، نقاش زاده کارمند ثبت اسناد در خیابان فردوسی،
حکیمی زندانی نهضتی خرداد ماه سال 42، حاجعلی بابایی زندانی نهضتی 15
خرداد سال 42 احمد سلطانی دانشجوی سال آخر مؤسسه حسابداری ضمنا
اکثر افرادی که در مسجد هدایت شرکت می نمودند در مسجد جلیلی حضور
داشتند ولی هویت آنان نامعلوم است.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: 1ـ شنبه مورد اعتماد است و گزارش تسلیمی او به احتمال یقین
صحت دارد ضمنا شیخ گنجی همان جلال گنجه ای است که در 312 دارای سابقه
است.
2ـ سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی، ابوالفضل حکیمی، احمد شهرت علی
بابایی و احمد کرم سلطانی نیز در 312 سابقه دارند و در مورد مراقبت از آنان
شنبه توجیه گردیده است.
نظریه چهارشنبه: باتوجه به اینکه شیخ جلال گنجه ای اخیرا از زندان آزاد گردیده
است به نظر می رسد برای جبران گذشته و جلب افراد مورد نظر مبادرت به اظهار
مطالب فوق نموده است.
لذا اصلح است مشارالیه ممنوع المنبر گردیده تا از این
طریق محدودیتی برای فعالیت های وی بوجود آید.
سپاهی
یادشده طبق اطلاع اخیرا دستگیر گردیده است که در صورت صحت خلاصه ای از سابقه و
سرانجام در پرونده وی مورد نیاز است.
پرونده سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی ضمیمه است.
توضیحات سند:
1ـ شیخ جلال گنجه ای فرزند
یوسف متولد 1316 صادره از
رشت جزء وعاظ سیاسی و
مخالف رژیم پهلوی بود.
پس از
دستگیری در سال 1351 و در
زندان شدیدا تحت تأثیر
سازمان مجاهدین خلق قرار
گرفته و انحرافات فکری و
عقیدتی و سیاسی وی آغاز
گردید تا جایی که پس از فرار
سردمداران سازمان منافقین در
سال 1360 به خارج، وی نیز به
پاریس گریخت و به عنوان
تئوریسین سازمان توجیه گر
جنایات و انحرافات بی شمار
این گروه محارب شد.
آقای جواد منصوری (از
مبارزین و فعالین سیاسی پیش
از انقلاب اسلامی و از مسئولین
عالی رتبه در حکومت جمهوری
اسلامی) درباره او می گوید:
«گنجه ای کاملاً ناشناخته و بدون
سابقه در محافل و گروههای
مذهبی و سیاسی بود.
او طی
چند ماه، به دلیل ارائه مطالب به
شکل تقریبا جدید، و طرح
بحث های سیاسی اجتماعی با
استفاده از متون اسلامی، تا
حدودی مورد توجه قرار گرفت.
متعاقبا از طرف چند هیأت دیگر
دعوت شد و در محرم و صفر نیز
در مجالس مختلف، سخنرانیهای
نسبتا خوبی کرد.
او به تدریج
تصمیم گرفت در تهران ساکن
شود و درس حوزه را رها کند تا
جلسات و کلاسهای درس
بیشتری داشته باشد.
توجه و استقبال جوانان از
مطالب و جلسات گنجه ای، به
تدریج این تصور را در ذهن او
شکل داد که می تواند برای
دیگران رقیبی باشد و لازم است
که در این راستا حرفهای تازه ای
که مخالف با آراء و نظریات
دیگران باشد، مطرح نماید.
من نیز که می دیدم او یک
روحانی جوان، فعال و با
استعداد است با وی همکاری
می کردم و اطلاعات سیاسی،
کتب و جزوات متعددی در
اختیارش قرار می دادم، و او هم
از آنها خیلی خوب استفاده
می کرد.
با دستگیری «حسین جوانبخت»
در خرداد 51 و اعترافات او،
ساواک نسبت به دستگیری من و
گنجه ای اقدام کرد.
گنجه ای در
مراحل اولیه بازجویی تقریبا
کلیه اطلاعات خود را اعتراف
کرد و تقریبا مرا به عنوان محرک
و مسؤول فعالیت هایش معرفی
نمود.
به دنبال اعترافات او،
طلبه دیگری به نام «غزالی» که
از قم به تهران آمده و در منزل
او اقامت داشت دستگیر شد.
«غزالی» اهل مشهد و برای
ادامه تحصیل به قم آمده بود.
پس از دستگیری و بازجویی
مدتی با غزالی در یک سلول
بودم.
او به یک سال زندان
محکوم شد.
پس از طی مراحل
بازجویی ابتدا گنجه ای و مدتی
بعد مرا از اوین به زندان
عمومی قزل قلعه بردند و حدود
شش ماه در یک اتاق باهم
بودیم.
او در زندان تحت تأثیر شدید
مجاهدین قرار گرفت و برای
اینکه حتی خود را به
مارکسیست ها نزدیک نشان
بدهد، شروع به بیان مطالب
خلاف و انحرافی به نام اسلام
نمود، تا بدین طریق از خود
چهره ای مترقی و انقلابی
بسازد! چند بار به او تذکر دادم
که مراقب گفتار و اظهارات خود
باشد، زیرا مسؤولیت شدید
شرعی دارد.
ولی دریافتم که
او اعتنایی به این مرا ندارد.
به خاطر دارم گنجه ای تحلیلی
مادی از وحی و عدم لزوم
اعتقاد به حیات و امامت ولی
عصر (علیه السلام) و عدم لزوم
تقلید از مجتهد را مطرح می کرد.
او می گفت رهبران مجاهدین،
مجتهدین واقعی هستند و باید
از آنان تقلید کرد، و مارکسیسم
جز عدم اعتقاد به خدا و قیامت
فرقی با اسلام ندارد و این
مارکسیسم است که یک روش
علمی برای مبارزه و حکومت
دارد که می تواند الگوی ما
باشد!!
مارکسیست های زندان به دلیل
اینگونه رفتار و گفتار به او
بیشتر نزدیک شدند و به ادامه
چنین روش تبلیغی، تشویق و
ترغیبش می کردند.
آنها جلال
گنجه ای را به عنوان یک
روحانی مجاهد! و مترقی!
معرفی و او را علیه دیگران
تحریک می کردند و و ما را
مرتجع، بی سواد و طرفدار
سرمایه داری می دانستند!
گنجه ای پس از دو سال زندان
مرخص و مجددا در سال 1355
دستگیر و تا سال 1357 در
زندان بود.
او به عنوان روحانی
انقلابی، مجاهد مترقی، مرجع و
تئوریسین اسلامی سازمان
مجاهدین خلق معرفی و تبلیغ
می شد.
او در مخالفت با انقلاب
اسلامی، اصول آن و رهبری
حضرت امام خمینی (ره) به
شکل افراطی و بدون ملاحظه و
محدودیت عمل می کرد.
جلال گنجه ای سرانجام در سال
1360 به دنبال فرار سردمداران
مجاهدین خلق، با کمک سازمان
به پاریس رفت و نقش
تئوریسین اسلامی سازمان را
ادامه داد.
اظهارات او در
چندین سال گذشته نشان دهنده
اوج انحطاط و فساد او است.
به عنوان مثال، توجیه ازدواج
غیر شرعی رجوی و مریم
عضدانلو (همسر اول مهدی
ابریشمچی)، مشارکت بهاییان
در حکومت آینده ایران، حمایت
از آل سعود در جنایت جمعه
خونین مکه در سال 1366 و
حمایت از صلاحیت حکام
سعودی برای اداره حرمین
شریفین و دفاع از کشتار حجاج
در تونل منی در سال 69 از
جمله مطالب عنوان شده توسط
او بوده است.
(ر.ک: خاطرات
جواد منصوری، دفتر ادبیات
انقلاب اسلامی حوزه هنری
سازمان تبلیغات اسلامی،
صفحه 104 تا 106، چاپ اول
سال 1376)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 384