تاریخ سند: 12 اردیبهشت 1357
موضوع: صادق اثنیعشری
متن سند:
از: 1ﻫ 1 تاریخ: 12 /2 /2537[1357]
به: 324 شماره: 559 /1ﻫ1
موضوع: صادق اثنیعشری
نامبرده بالا آموزگار یکی از دبستانهای حومه گرگان بنام قلعه محمودی باشد وی میگوید در گرگان جلسات مختلفی تحت عناوین مختلف وجود دارد که وی نیز یکی از اعضای فعال آن محسوب میشود یادشده عقایدی کاملاً متفاوت دارد و معتقد است افرادی مثل هژبر یزدانی1 که از دربار حمایت میشوند در گرگان و رشت خون مردم روستائی را میمکند و چرا باید یک نفر بهائی تا این اندازه حمایت شود؟ و نتیجه میگیرد که حکومت دارای عقاید اسلامی نیست و چنین رهبری باید نابود شود.
با دارا بودن این افکار در اواخر بهمن سال گذشته برای کشتهشدگان ماجرای قم مجلس ختمی در گرگان ترتیب دادند و به همراه عدهای به بابل رفتند و اوایل شب به مغازهها و بانکها و ساختمان حزب حمله و خساراتی ببارآوردهاند ج ـ جلسات متشکله آنها در گرگان هرهفته دوبار در جاهای مختلف است.
ضمناً آدرس اثنی عشری به شرح زیر است
گرگان خیابان پهلوی کوی فروغ شماره 117
نظریه شنبه: قرار است قریباً به گرگان بروم که در آن صورت اطلاعات تازهتری کسب و تقدیم خواهم نمود.
نظریه سهشنبه: هرگونه اطلاعات مکتسبه از شنبه بهموقع به عرض خواهدرسید درضمن مراقبت از اعمال و رفتار نامبرده بالا و دوستانش در گرگان ضروری بنظر میرسد. ساسان
آقای کنونی ـ در کلاسه 129322 موجود بایگانی شود 24 /3
توضیحات سند:
1. هژبر یزدانی، فرزند رضاقلی در سال 1313 ﻫ ش در سنگسر از توابع سمنانی به دنیا آمد. وی عضو تشکیلات بهائیت و از نزدیکان و معتمدان رژیم پهلوی خاصه نعمتالله نصیری رئیس ساواک بود. خاستگاه او ناحیه سنگسر و شغل اولیهاش چوپانی و شکار حیوانات بود. اما وابستگی او به فرقه ضالۀ بهائیت و آشنایی و همدستیاش با سران ساواک باعث شد که پلههای ترقی را برای کسب ثروت یکی پس از دیگری طی کند. هژبر یزدانی در اقدامات عوامفریبانهای که رژیم پهلوی در دستگیری برخی از سران در سال 1357 صورت داد دستگیر شد، ولی توانست پیش از پیروزی انقلاب از کشور فرار کند. وی یکی از سهامداران اصلی بانک صادرات بود و به همین دلیل این بانک همیشه مورد اتهام مردم و علما بود. در طول تظاهرات مردمی علیه شاه شعب این بانک بیش از دیگر مراکز مورد حمله قرار گرفت. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، هژبر یزدانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب3 صفحه 110