تاریخ سند: 13 شهریور 1342
سری
متن سند:
شماره: 5056/ ق ز تاریخ:13 /6 /1342
از: ساواک قزوین
به: ریاست ساواک استان مرکزی
سری
اطلاع واصله حاکیست که به دستور تیمسار صمدیان پور ریاست اداره اطلاعات شهربانی کل کشور که تلگرافی به شهربانی قزوین ابلاغ گردیده محمدتقی امانی شبانه وسیله کلانتری1 دستگیر و توسط ستوان 1 نیکراه رئیس کلانتری و سرگرد خداداگان به طهران برده شده به طوریکه گفته میشود نامبرده با محمد بخارایی1 ضارب جناب آقای نخست وزیر مرحوم منصور2 رابطه داشته است.
با توجه به گزارش سری مشروحه 1274/ق ز- 13 /3 /43 که در مورد به وجود آمدن جامعه دیانت (کمیته نهضت اسلامی) و عوامل موثر شناخته شده آن به تفصیل نام برده شده محمدتقی امانی یکی از عناصر طرفدار جدی آقای خمینی و متعصب مذهبی است که وی نیز با انتشار کتابهای مهندس بازرگان در کتابفروشی برادران امانی هدف و مرام نهضت آزادی را از روی تعصبات مذهبی دنبال مینموده است. استحضاراً به عرض میرسد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قزوین. نادور
توضیحات سند:
1. شهید محمد بخارایى، فرزند على اکبر در سال 1323ﻫ ش در جنوب شهر تهران بدنیا آمد. او پس از پایان دوره مدرسه با شهید رضا صفار هرندى دوست صمیمى شد و در جلسات حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ على اصغر هرندى با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام(ره) آشنا شد. با آغاز نهضت امام خمینى(ره)، شهید بخارائى و شهید هرندى با شهید عراقى آشنا و عراقى آنها را براى جهاد مسلحانه شایسته یافت و آنان را با شهید امانى مرتبط ساخت. شهید امانى تحولى نو در روحیه آنها پدید آورد و شرکت در دورههاى تمرین مسلحانه روابط آنها را مستحکم کرد. او در عملیات ترور حسنعلى منصور نقش ویژهاى داشت و پس از شلیک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد، ولى با لغزیدن پاى او روى یخ خیابان در جلوى مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهید مطهرى فعلى) به زمین افتاد و دستگیر شد. وى در کلانترى بهارستان به نصیرى معدوم با شجاعت و صراحت پاسخهائى داد که او برآشفت و با عصاى مارشالى به دهان شهید بخارائى زد و آنرا غرق خون کرد. شهید بخارائى با اینکه نوجوانى 20 ساله بود، ولى در بازجوئى از خود شجاعتی قابل تحسین نشان داد. در سحرگاه 26 خرداد 1344 شهید بخارایی به همراه سه شهید دیگر در حالی که فریاد الله اکبر سر میداد به شهادت رسید.
ر.ک: هفته نامه شماره 27 خرداد سال 1377
(اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
2. حسنعلى منصور، فرزند رجبعلى (منصورالملک) در سال 1302 ﻫ ش در تهران متولد شد. پدرش از اعضاى اولیه لژ بیدارى ایرانیان بود که در دوران رضاشاه سالیان مدید مشاغل حساسى را عهدهدار بود و در آخرین ماه هاى سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا شاه پهلوى نیز مجدداً در رأس دولت قرار گرفت. منصور، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در مدرسه فیروز بهرام تهران، تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد در فرانسه به پایان برد. او یک بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ایران منعکس گردید. خدمات دولتى را با اندیکاتورنویسى در وزارت خارجه آغاز و سپس در اکثر ادارات سیاسى وزارتخانه مشغول کار شد. در سال 1329 به ریاست کل دفتر نخستوزیرى و پس از آن در سال 1336 در زمان حکومت اقبال به سمت قائممقام دبیرکل شوراى عالى اقتصاد منصوب گردید. وى در سال 1337 به معاونت نخستوزیر و دبیرکلى شوراى عالى اقتصاد رسید. ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 بیوگرافى او را چنین ثبت کرده است : «... لیاقت و شایستگى ندارد، حتى به علت ترقى بىجهتى که نموده (به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.» در سال 1338 مدتى وزیر کار و سپس وزیر بازرگانى شد. او در سال 1340 «کانون مترقى» را تشکیل داد و خود ریاست آن را بر عهده گرفت. در سال 1341 به سمت مدیرعامل شرکت بیمه منصوب گردید و در سال 1342 در رأس یک گروه 42 نفرى از اعضاى کانون مترقى به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در همان سال «حزب ایران نوین» را تأسیس کرد. در تاریخ 17 اسفند 1342 به دستور شاه به نخستوزیرى ایران منصوب شد. منصور از مهرههایى بود که توسط انگلیسىها به آمریکا معرفى گردید و بنابراین حمایت هر دو قدرت را پشت سر داشت و در واقع روى کار آمدن او توسط «جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا و سازمان «سیا» صورت گرفت. او در دوره نخستوزیرى خود اقدام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در اعطاى مصونیت به مستشاران آمریکایى نمود و در پى اعتراض شدید و سخنان کوبنده حضرت امام خمینى (ره) در تشریح کاپیتولاسیون، در آبان سال 1343 مبادرت به تبعید ایشان به ترکیه کرد. بر اساس گزارشات ساواک، وى از اعضاى «لژ پهلوى» و «باشگاه بینالمللى لاینز» بود. سرانجام حسنعلى منصور در اول بهمن ماه 1343 در جلوى مجلس شوراى ملى به ضرب گلوله محمد بخارایى عضو هیأت مؤتلفه اسلامى ترور شد و در پنجم بهمن همان سال در بیمارستان درگذشت.
ر.ک: کابینهی منصور به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 1 صفحه 152