تاریخ سند: 17 خرداد 1348
گزارش خبر
متن سند:
شماره: 19461 /20 ه
موضوع: اظهارات دکتر مظفر بقائی
نامبرده فوق در یک جلسه خصوصی با
شدت و هیجان و به طوری که اشک در
چشمانش حلقه زده اظهار می دارد قانون
اساسی ایران کامل ترین قوانین ممالک جهان
است و در شرائط کنونی اعلی حضرت
همایونی علاقمند است قانون با وضع بسیار
مطلوبی اجرا شود و اضافه می نماید در سال
1332 خدمت اعلی حضرت همایونی مشرف
و شخص مورد اعتمادی را برای استانداری
کرمان به خدمت معظم له معرفی نموده و
معظم له با خنده فرموده اند به وی بگوید
خودش آن را معرفی کند1 و اظهار نظر می نماید در شرایط کنونی وطن شدیدا احتیاج به
اصلاحات را دارد که منطبق بر اساس قوانین جاری مملکت باشد و این عمل به دست افراد پاک
دامن عملی است بنابراین تمام دوستان باید در معرفی افراد مورد اعتماد به وی نهایت کوشش را
بنماید و توضیح داده باید انسان همیشه پیش بینی همه چیز را بکند و لازم است صورتی از
افرادیکه مورد اعتماد هستند تهیه و به وی داده شود شاید در آینده مورد استفاده قرار گیرد و یا
هرگز قابل استفاده واقع نگردد.
نظریه منبع: دکتر مظفر بقائی خیلی خوشحال بوده و به نحوی دستور تهیه صورت اسامی افراد
مورد اعتماد را داده که مثل این که عملی در پیش دارد.
نظریه رهبر عملیات: با توجه به دسترسی منبع به هدف به احتمال قوی نامبرده مطالب فوق را
مطرح نموده است.
ضمنا تحقیق مستقیم در این مورد به طور حتم منبع سوخته می گردد.
توضیحات سند:
1ـ دکتر بقائی درباره یکی دیگر از ملاقات های خود با محمدرضا شاه می گوید:
یک خاطره دیگر هم درباره عکس های شاه یادم افتاد.
یک عکس از شاه منتشر شده بود.
شاه جلوی استخر ایستاده بود
با یک شورت، عکس را از پشت سر انداخته بودند.
شاه ژست زیبائی اندام را گرفته بود، دست به کمر، آخر آدم حسابی
این جوری عکس بر نمی دارد.
من در ملاقات هائی که داشتم هرچه به نظرم می رسید به شاه می گفتم.
ملاقات هم زیاد
داشتم.
هم خودم کار داشتم و هم گاهی خودش احضار می کرد.
یکی از ملاقات ها، همان روزهائی بود که این عکس را
دیده بودم.
گفتم: من می خواستم یک سوالی از اعلی حضرت بکنم.
شاه گفت: چیست؟
گفتم: ما، در ایران چند تا ورزشکار داریم؟
شاه حسابی کرد و گفت: ده هزار تا
گفتم: چند تا، ورزش فهم و ورزش دوست داریم؟
گفت: پنجاه هزارتا
گفتم: من خیلی دست بالا می گیرم.
گیریم که ما صد هزار تا ورزشکار داریم، نهصد هزار هم ورزش فهم و ورزش دوست.
اما در این نوزده میلیون، بقیه یک عده زیادی هم وقتی اسم شاه را می شنوند، یک کلاه سلطنتی و یک جقه به نظرشان
می آید.
بعضی ها هم مثل چیزی که خودم شنیده بودم در یک موقعی، همان سال ها از یک بلوچ تعریف می کرد که ما
مجبور می شویم به نصرالدین شاه شکایت کنیم.
خیال می کرد هنوز ناصرالدین شاه سلطنت می کند.
تازه ناصرالدین شاه
را هم می گفت نصرالدین شاه.
گفتم: در یک همچنین مملکتی این چنین عکسی منتشر می شود.
خوب آن ورزشکارها و ورزش دوست ها می گویند،
بله، اعلی حضرت ورزشکار هستند و نمی دانم فلان، ولی در نظر دیگران موهن است برای مقام سلطنت که چنین عکسی
منتشر شود.
شاه تشکر کرد و بلند شد و رفت پشت میزش و بوک نت بزرگ برداشت، بزرگتر از مدادهای معمولی، یک
مداد کلفتی داشت.
همچنین این جوری یادداشت و تشکر کرد.
فردایش هم توی روزنامه ها نوشته شد که عکس هائی که
از دربار سلطنتی منتشر شود در روزنامه ها باید قبلاً به تصویب وزارت دربار رسیده باشد.
بازجوئی بقائی، صفحات 223 ـ 225
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 331