صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : درج مقاله ای به قلم محمدعلی سپانلو1 در مجله فردوسی پیرامون کنگره شعر

موضوع : درج مقاله ای به قلم محمدعلی سپانلو1 در مجله فردوسی پیرامون کنگره شعر


متن سند:

رونوشت گزارش خبر 31147 /20 ه 2 ـ 23 /8 /47 ـ منبع ه 2 (جاجرود) در مجله فردوسی شماره 885 مورخه 20 /8 /47 مقاله ای از محمدعلی سپانلو تحت عنوان آنچه از کنگره شعر باید بدانید چاپ شده و ضمن آن نوشته شده که این کنگره روز شنبه 11 /8 /47 با بیانات علیاحضرت شهبانو2 افتتاح شد و جلسات رسمی آن روزهای 12 و 13 و 14 و 15 آبان تشکیل گردید.
مجله مذکور پس از درج خلاصه ای از جلسات مورد بحث تلویحا از آن انتقاد نموده و به نقل قول از مجله تهران مصور مطالبی پیرامون این کنگره بشرح زیر درج نموده است.
(دخالت دولت در امر شعر و یا نشان دادن این علاقه از بابت دستگاههای دولتی نسبت به امری که عام و همگانی است هر قدر از یک طرف نشان دهنده اقبال و توجه دولت است به امر ملت.
از سوی دیگر این تصور را پیش می آورد که آیا برای خاتمه دادن به این چندگونگی کنونی شعر یک نوع هدایت هنری مورد نظر نیست ممکن است گفته شود که برای شاعران نسل امروز دعوتنامه هایی فرستاده شد که بیایند و شعر خود را بخوانند و این دعوتها مورد اجابت قرار نگرفت.
باید به علت عدم استجابت اندیشید.
شعر امروز راه خود را یافته است نام آوران این راه با دست تنگ و پائی که هر دم به سنگ می خورد بی آنکه بهانه لنگ بودن با خود داشته باشند به راهشان می روند میان آنها و نسلی که در این کنگره شعر می خواند تفاوت برداشت و تصور و درک شاعرانه از زمین تا آسمان است.
کنگره بدین گونه هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد نه خطی بر شعر فارسی رسم خواهد کرد و نه تعریف تازه ای به گفته های گذشته افزوده خواهد ساخت).
ملاحظات : چندی قبل قرار بود کنگره نویسندگان شعرا و مترجمان به ریاست علیاحضرت شهبانو در حضور معظم لها تشکیل گردد لکن با مخالفتهایی که به وسیله عده ای از نویسندگان به تحریک جلال آل احمد صورت گرفت کنگره مذکور تشکیل نگردید و عناصر مخالف کنگره در مقابل آن کانونی به نام کانون نویسندگان ایران تشکیل دادند.
روز شنبه 11 /8 /47 کنگره ای که قرار بود در حضور علیاحضرت شهبانو تشکیل گردد فقط با شرکت تعدادی از شعرا بنام کنگره شعر برگزار گردید و عده ای از شعرا از قبول دعوت و شرکت در جلسات این کنگره خودداری نموده اند که گزارشات خبری مربوط به کانون نویسندگان و مخالفت جلال آل احمد قبلاً ایفاد گردیده است.
رونوشت برابر اصل و اصل در 122017 می باشد دائره : عینا به استحضار ریاست بخش 325 به عرض می رسد بخش 312 ـ خواهد بود.
27 /9 /47 بایگانی شود 3 /9 /47

توضیحات سند:

1ـ محمد علی سپانلو فرزند غلامعلی در سال 1319 ه ش.
در تهران به دنیا آمد.
پدرش کارمند بانک ملّی ایران بود.
مشارالیه در سال 1326 به مدرسه رفت و دوره ابتدائی را در دبستان های ادب و نراقی و دوران متوسطه را در دبیرستان های رازی و دارالفنون سپری کرد و در سال 1339 دیپلم گرفت و در رشته حقوق دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد.
سپانلو پس از اخذ لیسانس به خدمت سربازی اعزام شد که نیمی از دوران سربازی را با سمت افسر کمک بازپرسی دادگاه نظامی گرگان گذراند.
وی در سال 1344 ازدواج کرد و در همین ایام سردبیری برنامه روزنامه گویا در رادیو ایران ـ تحت نظر وزارت اطلاعات ـ را به عهده داشت.
محمدعلی سپانلو در دوران دانشجوئی با جامعه سوسیالیستها آشنا شد و از سال 1340 تا اواخر سال 1341 در جلسات آنان شرکت کرد و در این راستا در کانون نویسندگان ایران در سال 1346 نیز شرکت کرد.
وی که به عنوان نویسنده و شاعر نوپرداز مطرح گردیده بود، در سال 1346 به ساواک احضار شد و در اوایل سال 49 به اتهام این که مسبب اصلی در تهیه اعلامیه اعتراض کانون نویسندگان به بازداشت فریدون تنکابنی، تشخیص داده شد، بازداشت گردید و به مدت 25 روز در زندان به سر برد.
با افول فعالیت دوره اول کانون نویسندگان، سپانلو که با مجلات: سخن، آرش، فردوسی، خوشه و ...
همکاری هایی داشت، از فعالیت های مطبوعاتی کنار گذاشته شد.
در همین رابطه با واسطه گری هوشنگ وزیری در تاریخ 24 /6 /53 از مقامات ساواک، درخواست ملاقات کرد که از وی خواسته شد چند مقاله ای تهیه و ارائه دهد.
وی در مقاله ای در مهرماه سال 1353 در روزنامه اطلاعات به تعریف و تمجید از سپاه دانش پرداخت که مورد توجه ساواک قرار گرفت و در همین سال با شرکت وی در مراسم شرفیابی به حضور شاه، موافقت گردید.
و در گزارشی در همین سال آورده شد : «مشارالیه در سال های اخیر رویه خویش را تا حدود محسوسی تغییر داده و بعضا مقالاتی همگام با سیاست کلی کشور تهیه و منتشر می سازد.
» گزارش مورخه 13 /11 /53، وی را چنین معرفی کرده است : «محمدعلی سپانلو...
از لحاظ گرایش های سیاسی خود را یک مارکسیست می داند...
تلاش می کند در برابر جوانان و دانشجویان چهره یک مبارز و قهرمان چپگرا برای خود دست و پا کند...
عضویت کانون نویسندگان را دارا بوده و در آن کانون تلاش می کرد تا خود را مورد حمایت جلال آل احمد قرار دهد...
بیشتر یک روشنفکر نمایشی است که شخصیت نمایشی اش بر شخصیت واقعی اش می چربد پیش از این که به مسئله ای معتقد یا مؤمن باشد در فکر این است که از آن برای نام آوری و معروف شدن استفاده کند...
از خصوصیات او مخالفت با دکتر رضا براهنی است و می کوشد تا برگه ای از او به دست بیاورد و او را بکوبد...
» در سال 1356 همزمان با شروع مجدد فعالیت کانون نویسندگان، سپانلو نیز در فعالیت ها شرکت کرد و بیانیه های کانون را امضاء کرد.
محمد علی سپانلو که مدتی در سال های 45 به بعد در مشاغلی مانند : متصدی تبلیغات پتوی کاشان ـ مسئول تبلیغات شرکت بهشهر ـ نویسندگی رادیو ملی ایران ـ سازمان مدیریت صنعتی و دانشگاه آزاد ایران، فعالیت داشت در کنار فعالیت شغلی دارای آثار تألیفی و ترجمه و شعر نیز می باشد که نمونه ای از آن به شرح زیر است : خاک، هجوم، در اطراف ادبیات و زندگی، چشم انداز شعر امروز ایران و...
2ـ فرح دیبا در مهرماه سال 1317 در یک خانواده متوسط از یک پدر آذربایجانی و مادر گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد.
پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود.
پدرش هنگام تولد فرح، برای انجام مأموریتی در رومانی به سر می برد.
فرح در کودکی پدر را از دست داد و با مادرش راهی تهران شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسه ایتالیائیها (مدرسه خواهران کاتولیک) و سپس مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته معماری مشغول تحصیل شد و ضمن تحصیل، با گروههای دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، که در آن زمان بیشتر گرایشهای چپی داشتند، محشور گردید.
به طوری که احسان طبری در کتاب کژراهه خود نوشته در حوزه های حزب حضور می یافت.
در سال 1338 پس از اینکه برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش که در آن موقع در دربار کار می کرد، او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی مشارالیها را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد و ترتیب ازدواج وی با شاه در همان سال فراهم شد.
آنچه موقعیت فرح را در دربار پهلوی استحکام بخشید، تولد پسری در پایان نخستین سال ازدواج او با شاه بود که مشکل جانشینی شاه را حل کرد و به عنوان مادر ولیعهد از مقام و موقعیت برتری برخوردار شد.
با تغییری که در سال 1346 در قانون اساسی داده شد، موقعیت فرح بیش از پیش استحکام یافت.
به موجب این اصلاحیه مقرر شد که اگر شاه قبل از رسیدن ولیعهد به سن قانونی برای احراز مقام سلطنت فوت کند و یا به هر دلیل از سلطنت کناره گیری نماید، فرح بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت.
از سال 49 به بعد از آن جا که می خواست نقش فعالتری در سیاست مملکت بازی کند و در واقع خود را برای روزی که وظایف سلطنت را به عهده خواهد گرفت آماده سازد، اختلاف نظر بین شاه و فرح آغاز شد.
در حالی که شاه با وجود پیش بینی نیابت سلطنت برای مشارالیه، حاضر نبود کمترین نقشی برای او در مسایل سیاسی قایل شود، این اختلاف تا سال 57 ادامه یافت.
به منظور فرونشاندن و انحراف انقلاب اسلامی، فرح در نیمه اول سال 1357 با روشنفکران لیبرال و چپ گرا و عناصر وابسته در تماس و مذاکره بود، همچنین مسافرت فرح به عتبات عالیات در بحبوحه انقلاب اسلامی، هیچ یک از این اقدامات برای فرونشاندن قیامی که برخاسته بود، کارساز نبود.
وی در روزهای آخر اقامتش در ایران، مثل خود شاه سرگشته و سرگردان شده بود و دیگر به چیزی جز رفتن از ایران و زندگی در کنار فرزندانش نمی اندیشید.
وی پس از خروج از کشور، تا زمانی که انور سادات زنده بود، با تشویق و حمایت او به فعالیت های خود برای بازیافتن تاج و تخت ادامه می داد.
مشارالیها در سالهای نخستین بعد از انقلاب، که هنوز امیدی به بازگشت به ایران داشت، گاهی با خبرنگاران مطبوعات و تلویزیون های اروپا و آمریکا مصاحبه می کرد و با گروههای مخالف ج.
ا.
ا در خارج از ایران تماس داشت.
ولی در سالهای اخیر از این فعالیت ها دست کشیده، وی با توجه به ثروتی که از مملکت خارج نموده، راحتی و آسایش خود را در سکوت و انزوا تشخیص داده است و غالبا در آمریکا زندگی می کند و سالی یکی دو بار هم برای گردش و تفریح به فرانسه می رود.
ر.ک : از طاووس تا فرح، محمود طلوعی.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک صفحه 341

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.