صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

تاریخ سند: 3 مهر 1346


گزارش


متن سند:

از : بخش 324 محترما به عرض می رساند : منظور : درباره مقاله جای پای استاد شیطان «مندرج در مجله ماهیانه فردوسی مورخ شهریورماه 1346 سابقه : مجله فردوسی ماهیانه در شماره شهریورماه خود که روز 3 /7 /46 انتشار یافته اقدام به درج مقاله ای تحت عنوان (جای پای استاد شیطان) به قلم دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی1 نموده است که طی آن ضمن تشریح نقش زنان در شکست ایران از اعراب و هم چنین نفوذ آنان در سلاطین و حکام مطالب ناهنجاری نیز درباره آذر میدخت (یکی از ملکه های ساسانی که به پادشاهی نیز رسیده بود) نگاشته است که قسمت های مهم آن به شرح زیر از نظر عالی می گذرد.
حوادث تاریخ را کوچک و بزرگ عللی هست و همچنان که هر بیماری و مرض را در بدن علتهایی است بسیاری از وقایع تاریخ را نیز با وجود آگاهی و دانش به علل و سبب آن، پیشگیری و جبران دشوار می نماید و سقوط بسیاری از دولتها با مرگ و احتضار ایام پیری به راستی که شباهت بسیار دارد.
این جبر طبیعت است و آن جبر تاریخ .
یکی از وقایع مهم تاریخ ایران بعد از حادثه کبرای اسکندری سانحه هجوم عرب و شکست دولت اکاسره است.
علل این سقوط که جبر تاریخ آن را پیش آورده بود بسیار است...
.
بنده در مطالعه بعضی از این علل به یک علت کوچک دیگر نیز در قضایای شکست قادسی پی بردم و آن جای پای زن در حمله عرب است...
.
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که اصولاً در حکومت مطلقه که اختیار جمعی به دست یک تن نهاده می شود از تأثیر قدرت جنس لطیف در تبدلات سیاست نباید غافل بود، زیرا یک فرد هرقدر مقتدر و مسلط باشد مقهور نفس خویش است و زن تنها عاملی است که می تواند بر نفس آن فرد جبار مطلق العنان مسلط و قاهر شود.
و این جریان تاریخ آنقدر به کرات و مرات تجلی نموده که احتیاج به ذکر و مثل نیست...
.
مقصود این است که این نازک بدنان تنها عاملان مسلط بر پادشاهان بوده اند و رسم حرم بازی و حرم سازی قدیم هم اگر چه از جهتی مربوط به عشرت دوستی شاهان بود، از طرفی بسیاری از عمال و ولایات و کارگزاران هم بودند که با اعزام و ارسال این امتعه نرم بدن، دل سنگ سلاطین را بخود رام می ساختند و در حقیقت بسیاری از این کنیزکان، کارگزاران و خبرگیران حکام و ولایات در دربار شاه شمرده می شدند...
نویسنده مقاله پس از داستان خسرو پرویز و دختر نعمان پادشاه «حیره» (قسمتی از عربستان) یاد نموده و به شرح داستان آذرمیدخت می پردازد وی می نویسد: ...
و چون قحط الرجال واقعی پدید آمده بود ایران دخت دختر خسرو پرویز را به حکومت برداشتند ولی طبعا ایرانیان از اوضاع نگران بودند...
این زن پس از یک سال و چهار ماه پادشاهی بمرد.
آنگاه گشتاسب نامی به تخت برآمد و پس از یک ماه بمرد تا پادشاهی به آذرمیدخت دختر خسرو پرویز رسید...
.
.
در همین اوان بود که قشون عرب به مرزهای غربی ایران هجوم آورده بود...
.
.
اما دربار ساسانی ـ که مرگ و بی تدبیری و خیانت از آن می تراوید ـ در جستجوی مردی برای تقلد سلطنت بود در این حیص و بیص پیش آمدی نیز کرد که بحران کار ساسانیان را بیش از پیش تشدید نمود.
مردی که در عجم از وی بزرگتر نبود باصل و او اسپهبدی بزرگ بود و نام او فرخ هرمز بود...
و پسر خویش رستم را به خلیفتی به خراسان فرستاده بود...
...
و این فرخ هرمز آذرمیدخت را کس فرستاد که چه باشد اگر تو مرا قبول کنی به شوهری؟...
.
.
ملکه سنگدل سپس دستور داد که سر آن سپهبد را بر کوشک افکندند و مردم چون جسد او را دیدند گفتند : او چه گناهی کرده بود؟...
بعد از این جریان مبهم، رستم که چون سپهسالاری خراسان را داشت از قتل ناجوانمردانه پدر آگاه شد...
.
و به قصد مدائن حرکت کرد ...
.
پایداری طول نکشید و شهر به دست رستم افتاد...
.
و آذرمیدخت شهبانوی زیبا نیز دستگیر آمد و در شکنجه افتاد، در ترجمه تاریخ طبری آمده است که رستم به کره و عنف با او هم بستر شد سپس میل در چشمان جهان بینش کشید و بعد به قتلش فرمان داد...
.
نظریه : در چنین هنگام فرخنده ای که به فرمان شاهنشاه آریامهر و تصویب ملت ایران نیابت سلطنت شهبانوی ایران به منظور بالا بردن مقام زن در اجتماع عملی گشته و تاجگذاری شاهنشاه آریامهر و شهبانو نیز به زودی انجام می پذیرد درج چنین مقالاتی ممکن است موجب توهماتی شود و ذهن مردم را مشوب سازد که به هیچ وجه مقرون به صلاح نمی باشد.
ضمنا یک نسخه از مجله مورد بحث جهت استحضار به پیوست تقدیم می گردد.
بررسی کننده شاهین نوری امضاء رئیس بخش 324 فردوس امضا رئیس اداره دوم عملیات امضا «پی نوشت مقام مدیریت کل » تیمسار ریاست ساواک مقرر فرمودند به آقای وزیر اطلاعات اعلام گردد کلیه مزایای مجله فردوسی و سپید و سیاه قطع گردد در اجرای امر اوامر در تاریخ 13 /7 /46 مراتب به آقای وزیر اطلاعات اعلام گردید.
13 /7 روی پرونده 241521 بایگانی شود.
رونوشت برابر اصل است اصل ضمیمه پرونده فردوسی است

توضیحات سند:

1ـ دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی فرزند علی اکبر (حاج آخوند پاریزی) در سال 1304 ه ش در روستای پاریز سیرجان بدنیا آمد.
نامبرده دوره ابتدایی را در پاریز و سیرجان به پایان رساند، وی سپس در دبیرستان بدر سیرجان و دانشسرای مقدماتی کرمان و در دبیرستان رشدیه (مروی) تهران تحصیل و در سال 1325 دیپلم گرفت.
مشارالیه در سال 1326 به دانشگاه راه یافت و در سال 1330 از دانشگاه تهران، لیسانس تاریخ دریافت کرد.
وی در سال 1326 به دبیری در دبیرستانهای کرمان و در سال 1344 رئیس دبیرستان دخترانه بهمنیار شد و در سال 1337 به موزه باستان شناسی تهران منتقل شد.
محمدابراهیم باستانی پاریزی در سال 1338 به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و ضمن سردبیری مجله آن دانشکده، در دانشکده ادبیات و هنرهای در اماتیک به تدریس پرداخت و در سال 1342 در رشته تاریخ از دانشکده ادبیات دکتری گرفت.
نامبرده از سال 1320 نویسندگی را آغاز و صاحب امتیاز مجله هفتوار در کرمان بود و با جرائد مختلف از جمله، بیداری ـ روح القدس کرمان ـ خاور پولاد، خواندنیها ـ ترقی ـ بامشاد، سپید و سیاه، فردوسی، وحید، یغما، سخن، مجله دانشکده ادبیات، مجله بررسیهای تاریخی ارتش، اطلاعات ـ کیهان، اقدام، آریانا، بامداد، امید، الفبا، تهران مصور همکاری داشت و در حدود پنجاه جلد کتاب نیز تألیف و تصحیح کرده است.
مشارالیه از طرف فرح پهلوی بعنوان هیأت امناء بنیاد آرشام انتخاب شد و عضو انجمن ادبی فرهنگستان ایران بود و در سال 48 جهت مبادلات فرهنگی بین ایران و رومانی به بخارست و در همانسال بنا بدعوت دولت پاکستان و سازمان سنتو به آن کشور مسافرت نمود و در سال 49 برای بازدید و سخنرانی در مجامع دانشگاهی به رومانی و فرانسه سفر کرد.
نامبرده درباره موفقیت های اجتماعی خود چنین یادداشت کرده است : شاید تنها موفقیت اجتماعی بنده شرکت در دو دوره انتخابات مجلس شورایملی از شهرستان سیرجان می باشد و البته شکست مخلص بوده است.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک صفحه 25


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.