تاریخ سند: 24 آذر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 1200 جمعه 24/9/57 تا ساعت 0730 شنبه 25/9/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 1200 جمعه 24 /9 /57 تا ساعت 0730 شنبه 25 /9 /57
پرسیده شد: آیا فردا تعطیل است؟ 24 /9 /57
مخاطب: بله.
*****
پرسیده شد: آیا صحت دارد پسر برادر حاجی کشته شده است؟
مخاطب: خیر.
*****
پرسیده شد: آیا صحت دارد که شب برویم روی پشتبام و شعار بدهیم؟
مناقب: دروغ بوده است؛ خود دولتیها این حرفها را درمیآورند که بهانهای باشد برای کشتن مردم.
*****
شخصی تلفن کرد و پرسید: اگر اجازه میفرمایید، این پاسبانهایی که خانههایشان در نصرآباد است و خود اینها مسبب هستن؛ خلاصه ترتیب اینها را بدهیم؟
دکتر نظام الدینی: بیایید منزل صحبت کنیم.
*****
تلفن شد و گفت: شایع است که حاجی آقا را گرفتهاند، درست است؟
دکتر [میرزامحمد] نظامالدینی: خیر؛ دولتیها این حرفها را درمیآورند.
*****
شخصی به نام سید مهدی کفاش تماس گرفت و جویای حال سوژه شد.
مناقب: خوب است.
سید مهدی کفاش: عصری روضه باشد؟
مناقب: نباشد بهتر است، چون بهانهای باز میشود برای آنها و مردم را میکشند.
*****
پرسیده شد: فردا تعطیل است؟
مناقب: بله؛ به خاطر اینکه اهانتی شده است به حاجی آقا در مسجد، فردا تعطیل باشد بهتر است.1
*****
از اصفهان شخصی به نام روحانی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: حاجی آقا! اعلامیه سیزدهم آقا به دست شما رسیده است؟
صدوقی: بله.
روحانی: در اعلامیه، روز دوشنبه را عزای عمومی اعلام کردهاند؟
صدوقی: بله.
روحانی: اینجا قرار است مجلسی برای شهداء گذاشته شود، که هم برای روحیه خوب است و هم دهن کجی است به دولت.
صدوقی: اینجا هم عزای عمومی اعلام خواهد شد و مجلسی هم برای شهدای اصفهان در یزد گرفته خواهد شد.
روحانی: اینجا دستور دادهاند خودشان که عکس شاه را بردارند و به جای آن عکس حضرت علی را بزنند.
صدوقی: اینها فقط به خاطر این است که عکس آقای خمینی زده نشود.
روحانی: آنجا چه خبر؟
صدوقی: دیروز را که خبر دارید، زدند و کشتند.
روحانی: بله.
صدوقی: امروز پیش از ظهر رفتم مسجد؛ دیدم در مسجد بسته است و عدهای سرباز، با دو نفربرآمدند و چند تا تیر هوایی هم خالی کردند. من به آنها گفتم که اگر میخواهید کسی را بکشید، اول من را بکشید و کاری به مردم نداشته باشید. یکی از سربازها گفت به خدا آقا! ما تقصیری نداریم؛ ولی خوب ما جلوی سربازها ایستادیم، ولی حالا چه میشود خدا میداند. بعد هم که از مسجد بیرون آمدیم، تنها و پیاده رفتم خانه. عکسالعمل تلگراف من به آقای خویی در آنجا چطور است؟
روحانی: هیچی.
صدوقی: اینجا که خیلی نامه میآید و ناسزا به من میگویند و ناراحت شدهاند.2
روحانی: پس دوشنبه عزای عمومی اعلام میکنید؟
صدوقی: بله. سپس خداحافظی کردند.
*****
[سیدهادی] هاشمی از اصفهان تلفن شد[کرد.]. سوژه همان جریان یزد را برای هاشمی هم تعریف کرد.
هاشمی: اینجا که خیلی شدت خود را کم کردهاند. شما با قم تماس بگیرید و بگویید که اعلامیهای برای پشتیبانی از کارکنان اعتصابی شرکت نفت بدهند، بهتر است.
صدوقی: من اعلامیهای امروز دادهام، میخواهید برای شما بخوانم؟
هاشمی: بخوانید.
خوانده شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
کشتار و باز کشتار آخرین الفاظی است که از حلقوم این مفتضح، یعنی دولت ورشکسته نظامی به گوش میخورد، حکومت خودکامه ایران که در برابر قهر انقلابی اسلامی ملت ایران هر چارهجویی صحیح و عاقلانهای را از دست داده است به خیال واهی خود هنوز هوای مبارزه با این ملت در سر میپروراند، آیا این همه تجربه تلخ کافی نبود؟ آیا دولت نظامی به تلخی این حقیقت را نچشید که سرنیزه و رگبار مسلسل و خون ریختن موج انقلاب را کوبندهتر و دایره خشم و شورش ملی را وسیعتر میکند؟ آیا هیئت حاکمه ایران اگر خود از تفکر بازمانده است تفسیرهای سیاسی روز دنیا توانست[به]او بفهماند که هر قطره خونی که به دست مزدوران جلاد دستگاه بچکد اقیانوسی خروشان میگردد که این بنای پوشالی را زودتر متزلزل خواهد ساخت، دولت نظامی که از تاسوعا و عاشورا به شدت دچار وحشت گردیده صلاح دید در این دو روز عقبنشینی کند و برنامه خونریزی را بعد از عاشورا مجدداً به اجرا درآورد، این دیوانگان، غافل از اینند که شعار شیعه در این جمله خلاصه است که:
هر سرزمینی کربلا و هر روزی عاشورا است، ملت قهرمان مسلمان اگر روز تاسوعا و عاشورا را احترامی خاص قائل است به آن معنا نیست که پس از عاشورا از حرکت انقلابی خود باز میایستد، مقاومتر از کوه و سرسخت از پولاد دشمنتر از سابق با همان مشتهای گره کرده که بارها مسلسلها را به زانو درآورد مجدداً به پیشواز شهادت میرود، چون روحیه یک انقلابی مسلمان درست در جهت عکس روحیه یک مزدور دستگاه است، انقلابی مسلمان حیاتش در کشته شدن و شهادت است لیکن مزدور جلاد به امید حقوق ماهیانه و با دستی لرزان به پیکار میآید و در نتیجه به زودی نابود میگردد و این عدم توازن قوا به نفع ملت است. این حقیقتی است که دستگاه حاکمه با همه تلخ کامی باید قبول نماید، جلادان هیئت حاکمه در حالیکه تمام ایران را مظهر جنایات خود قرار دادهاند هر شهری را نسبت به اهمیتش با تقدم و تأخر جلوهگاه این سیاست امید ملی! قرار میدهند اجرا میکنند، اصفهان در روزهای گذشته اولین شهری است که با قیام مردانهاش علیرغم کشتارهای وحشیانهای که دولت به عمل آورده است پیروزمندانه به این سلاحهای آریتی[عاریتی]ریشخند فتح میزند، قوای ارتش از زمین و هوا مردم این شهر را مورد هجوم قرار داده و گلوله باران کردهاند، تو گویی با جبههای منظم از ارتش قفقاز و یا بحرین میجنگند که آن را به ایران برگردانند! مردم بیدفاع که جز روحیه پولادین اسلامی سلاح دیگری ندارند، با هلیکوپترهای مسلح به تیربارهای سنگین درو میشوند و صدها نفر به خاک و خون میغلطند. حکومت نظامی اصفهان علاوه بر کمک به جنایات نامبرده محکمه تفتیش عقاید دایر کرده و نسبت به هر کس مشکوک میگردد از عقاید سیاسی او سؤال میکند! و از دلاوری و پیروزمندی روح مسلمان همان بس که هر کدام به دست ابن دژخیمان افتادهاند شعار جاویدان درود بر خمینی چون پتکی محکم بر مغز ژاندارمریهای آمریکایی فرود آوردهاند! چه بسیار بانوان مسلمان را که عیناً در حضور عامه با بیشرمی هرچه تمامتر مورد تجاوز قرار داده و خلاصه کلام آنکه تجاوز به زنان و نوامیس مسلمین در اصفهان و سایر شهرها جنایاتی است که قلم از شرح آن فرو میماند. روز بعد از کشتار باز به زور سرنیزه عدهای زاغه نشین و مردم دور افتاده در دهات را سوار بر خودروهای ارتشی نموده و به عنوان جناح به اصطلاح سیاسی موافق دولت به زور وارد اصفهان نموده تا شعارهای ملی و میهنی! بدهند خوشبختانه این جناج سیاسی موافق دولت که با ارعاب و تهدید ارتش آماده میگردد کماً و کیفاً با مقایسه با رفراندم همه جانبه روزهای تاسوعا و عاشورا افتضاح و رسوایی جدیدی برای دستگاه به بار میآورد که ایادی رژیم مجبور میشوند نیمه کاره برنامه را خاتمه داده و این بیچارگان را به دهات خود برگردانند.
بعد از اصفهان نوبت اجرای سیاست امید ملی! به استان یزد میرسد و مردم بیدفاع ولی مسلمان و غیور این استان با کمال انظباط[انضباط]و با برخورداری از رشد سیاسی کامل اجتماعات مذهبی خود را جهت شرکت در سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین صلوات[الله]و سلام[سلامه]علیه سازمان میبخشیدند مراسم سوگواری سیزدهم محرم که به مناسبت سالروز دفن شهدای کربلا در یزد صورت میگیرد سابقه 60 ساله دارد در این گیر و دار ناگهان و بدون مقدمه مردم هدف رگبارهای مسلسل قرار میگیرند و دهها نفر کشته و صدها زخمی به جای میگذارند، از پیر مردان و پیر زنان گرفته تا کودکان خردسال به دست دژخیمان حکومت امید ملی جرعه شهادت مینوشند، عمال حکومت نظامی کار وقاحت و جنایت را از این بالاتر برده به مسجد بزرگ روضه محمدیه هجوم وحشیانه برده و پس از غارت مسجد امانات جنسی و نقدی هتک حرمت به کلام الله مجید و سایر کتب مذهبی کرده و کلیه افراد مسلمانی که که در مسجد بودند بازداشت میکنند، تلاشهای مذبوحانه فوق شاید مقدمهای باشد که دستگاه حاکمه ورشکسته میخواهد به وسیله آن راه را برای میتنگ جناح سیاسی موافق دولت! از کولیها و زاغهنشینها هموار سازد، این روباهان وحشت زده از شیرهای غرنده باید بدانند که دیگر همه نیرنگها و فریبکاریها برای همیشه در ایران نتیجه خود را از دست داده است و ملت ایران یکپارچه و با روحیه انقلابی تصاعدی تا پیروزی کامل از پای نخواهد نشست.
اینجانب ضمن عرض تسلیت به پیشگاه مقدس ولیالله منتغم[منتقم]اروحنا فدا و بازماندگان شهدای اصفهان و همچنین شهدای یزد در سیزدهم محرم به عموم طبقات ملت مژده میدهم که این دست و پا زدنهای واپسین رژیم جز اعلام ورشکستگی عمیق هیئت حاکمه حاصل دیگری ندارد، ملت پیروز شد و چهره جنایتکاران را با رفراندم بیسابقه خود در تاسوعا و عاشورا به افکار جهانیان نشان داد و به زودی اگر در دادگاه انقلابی ملت به پای میز محاکمه کشیده نشود چارهای جز فرار از این آب و خاک در زیر چتر حمایت اربابان خارجی خود ندارد، همچنین به عرض کلیه کارمندان در حال اعتصاب خصوصاً کارمندان شریف شرکت نفت که انقلاب ایران را به ثمر رساندند میرساند که عموم ملت خصوصاً روحانیت وابستگی کامل خود را با آنها اعلام داشته و ضمناً تعهد مینماید از جزئیترین و کلیترین ضرر مالی که در این خصوص متحمل میشوند صد در صد جبران گردد و این حق مسلّم آنهاست، و باز برای اتمام ححبت به مأمورین مسلح که بر روی برادران مسلمان خود آتش میگشایند اخطار میکنم که در این لحظات آخرین آینده خود را فدای منافع معدودی بیگانهپرست ننمایند و بر حال خود و خانوادههای خود رحم کنند که روز تسلط و پیروزی ملت بسیار نزدیک است و در آن روز از آدمکشان هیچ عذری پذیرفته نخواهد شد.
14 محرم الحرام 99، یزد، محمد الصدوقی
*****
شخصی پرسید: آیا شنبه تعطیل است؟
مناقب: بسته باشد، بعد از این همه جنایات و رذالت بسته باشد و دوشبنه هم عزای عمومی است.
*****
در مکالمهای که بین مجید نجفی و مادرش عصمت نجفی بود، مجید گفت: هرچه این دو روز اینها پیروزی داشتهاند، امروز آقاجان شکست دادند آنها را.
عصمت نجفی: چطوری؟
مجید: آقاجان تنهایی رفت جلو و به آنها فحش داد و آنها هم سرشان را زیر انداختهاند و تانکشان را برداشتند و رفتند؛ خلاصه رویشان کم شد.
*****
از مهریز تلفن شد: درست است روضه تعطیل است؟
مناقب: بله؛ در شهر که به دستور حاجی آقا همگی چهره اعتصابی گرفتهاند به خاطر اهانتی که به مسجد کردهاند؛ شما هم به آقای مشکوه و آقای حاج باقر و سید احمد و بغدادآباد بالا و آقای برهان [بگوئید]یک عکسالعملی از خودشان نشان بدهند بهتر است.
*****
از اصفهان تلفن شد و گفت: در اعلامیه آقا که نوشته شده تجاوز به زنان، که جمله صحیح نیست. اگر باشد چه بسیار بانوان مسلمان را در حضورعامه مورد تعرض قرار داده و خلاصه کلام اینکه اهانت به زنان و نوامیس مسلمین در اصفهان، بهتر است، که به جای تجاوز اهانت و تعرض باشد بهتر است؛ چون تجاوزی صورت نگرفته است.
مناقب: ما خبرش را داریم.
از اصفهان: نخیر، دروغ بوده است؛ فقط در چند مورد، زنان را بغل کرده و بوسیدهاند و تجاوزی نبوده است. این کلمه تجاوز ممکن است مأمورین را جسورتر کند.
مناقب: باشد، اشکالی ندارد.
*****
مناقب به دستمالچی گفت: در اعلامیه آقا، تجاوز اول، تعرض باشد و تجاوز دوم، اهانت باشد بهتر است. بفرمایید که تصحیح شود در اعلامیهها.
دستمالچی: باشد، خودم هم زیاد خوشم نیامده بوده است.
*****
رضوی بهابادی تماس گرفت و پرسید: آیا اعلامیه سیزدهم آقا حاضر است؟
مناقب: خیر، فردا حاضر میشود.
*****
پرسیده شد: درست است که شب مردم بروند روی پشتبام و شعار بدهند.
مناقب: نخیر، دروغ است؛ این حرف را ساواکیها درآوردهاند که مردم را بکشند؛ نخیر، به همه بگویید که اصلاً حاجی آقا گفته است که هیچ شعاری، نه زمین، نه روی بام داده نشود.
*****
پرسیده شد: شنبه تعطیل است؟
مناقب: بله.
ناشناس: تا کی تعطیل است؟
مناقب: تا روز دوشنبه که حتمی است.
*****
پرسیده شد: چند روز تعطیل است؟
مناقب: 3 روز.
ناشناس: مدارس چی؟
مناقب: نروند بهتر است، چون ممکن است پلیس آنها هم را بکشند؛ پس بهتر است نروند.
*****
مناقب به شخصی به نام هدایت گفت: پشت بلندگو بگویید که این شایعه روی پشتبام را ساواک درآورده است که بریزد خانههای مردم و مردم را بکشد، وگرنه حاجی آقا چنین حرفی نزده است. پشت بلندگوهای مسجد بگویید.
****
درحدود 200 تلفن شد که درست[است]شب بالای پشتبام الله اکبر بگویند؟
مناقب: دروغ است؛ کار ساواکیها است که مردم را بکشند.
*****
سوژه با قم، منزل آیتالله [سیدمرتضی] پسندیده تماس گرفت و پرسید: اوضاع قم چه خبر است؟
مخاطب: چیز اضافهای نبوده است؛ مثل هر روز بوده، ولی خیلی شدیدتر شده است و ماشینهای کنار خیابان را خرد کردهاند.
صدوقی: از آقا چیزی نرسیده است؟
مخاطب: فقط اعلامیه سیزدهم.
صدوقی: رسیده است؛ یزد مردم را کشتهاند و حتی امروز مسجد را به مسلسل بستهاند. خب همین یکی دو روز است، بعد دیگه راحت میشیم. سپس خداحافظی کرد.
*****
بیکس از اداره پست تماس گرفت و پرسید: صحت دارد که امشب گفتهاند بروند روی پشتبام؟
مناقب: نه، دروغ است؛ کار خودشان است که مردم را بکشند.
بیکس: خدا پدرشان را بسوزاند.
مناقب: شما به همه اطلاع بدهید.
بیکس: چشم، من میگویم.
*****
صابری از رفسنجان تماس گرفت.
مناقب: وضع رفسنجان چطور است؟
صابری: درهم و برهم است؛ یزد چطور است؟
مناقب: روز سیزدهم[محرم] که در حدود 10 نفر را کشتهاند و 30 نفر را زخمی کردهاند و به مسجد حمله کردند و عکس آقا را پاره کردند و بر در و دیوار مسجد شعارهای چرتی نوشتند. در ضمن تمام اموال مسجد را از نقدی گرفته و چیزهایی که مال مردم بود و گم شده بود، در مسجد بود، غارت کردند؛ بعد خود ساواکیها آمدند و چند تا بطری توی زیرزمین مسجد گذاشتند و بعد از نیم ساعت آمدند آنها را درآورند و گفتهاند که در مسجد بمب بوده است و مردم آنجا بمب درست کردهاند و مواد T.N.T بوده است و غیره؛ خلاصه 1000 تومان مال خادم مسجد را هم سرقت کردهاند و خلاصه رذالت را به حد زیادی رساندهاند. خلاصه شما هم آنجا مواظب باشید، چون شدید دارند عمل میکنند. سپس خداحافظی کردند.
*****
طباطبایی نامی از کرمان تماس گرفت و پرسید: کرمان هم امروز تیراندازی شد، در حدود 4 نفر کشته و عده زیادی هم زخمی شدهاند و حال آیتالله صالحی خوب است، نگران نباشید.3
*****
دستمالچی گفت: آقای سیگاری گفته است در اصفهان یک کامیون کماندو و کولی را منفجر کردهاند.
صدوقی: اینجا هم ممکن است کولی بازی دربیاورند، ولی باید مواظب بودکه کولیها هم نتوانند زیاد مردم را بزنند.
*****
طباطبایی از بندرعباس تماس گرفت.
مجید: خواب هستن، اعلامیه حاجی آقا را میخواهید برایتان بخوانم؟
طباطبایی: داشتم و پخش کردهام؛ حتی اعلامیه آقای خمینی را هم پخش کردهایم. سپس از جریان یزد پرسید.
مجید هم جریان یزد را تعریف کرد و گفت: امروز به مسجد حمله کردند، ولی حاجی آقا یک تنه ایستادند و به تمام آنها فحش داد و آنها هم رفتند.
در این هنگام سوژه گوشی را گرفت و احوالپرسی کرد.
طباطبایی: در عاشورا جمعیتی در حدود 70 هزار نفر تظاهرات جالبی برپا کردند و آقای واعظی هم شب تشریف بردند؛ دیشب هم یکی از دوستان ما را هم بازداشت کردهاند و من فکر کنم اشتباهی بازداشت کردهاند. شبها هم تظاهرات است و آنها هم تیراندازی میکنند. دیشب یک نفر زخمی داشتهایم و تعداد زندانیهای اینجا در حدود صد نفر هستن. اعلامیه شما را هم ما امروز پخش کردیم.
صدوقی: مال کدام تاریخ؟
طباطبایی: چهارم محرم.
صدوقی: نه، چهاردهم.
طباطبایی: نه.
صدوقی: میخواهید برایتان بخوانیم؟
طباطبایی: فردا تلفن میکنم برایم بخوانید. در ضمن آقای خمینی هم اعلامیهای دادهاند؟
صدوقی: بله، مال سیزدهم است و رسیده است و منتشر شده است.
طباطبایی: پس فردا آن[را] هم برایم بخوانید.
سپس سوژه در مورد امروز مسجد گفت: من رفتم جلوی تانکشان ایستادم و بد و بیراه بهشان گفتم و آنها هم رفتند و بعد از نماز هم خودم پیاده آمدم خانه، تک و تنها و نگذاشتم هیچ کس با من بیاید. قرار است مسجدها تعطیل باشه و تا سه شنبه هم تعطیل اعلام کردهایم و دوشنبه هم که عزای عمومی است.
طباطبایی: ما هم اینجا تعطیل کنیم؟
صدوقی: نه، چون این جریانات مربوط به یزد بوده است؛ فقط دوشنبه تعطیل کنید که سراسری است، ولی اگر بتوانید شنبه و یکشنبه هم تعطیل کنید بهتر است؛ ولی اگر نشد اجباری نیست.
طباطبایی: حالا من میگویم، ببینم چه میشود.
صدوقی: اعلامیهها آنجا چطوری چاپ شد؟
طباطبایی: هستن بعضی از دوستان که چاپ کنند. سپس خداحافظی کردند.
توضیحات سند:
1. در روز بیست و چهارم آذرماه، آیتالله صدوقی(ره) برای حضور در مسجد حظیره، که روز قبل مورد حمله قرار گرفته بود، راهی مسجد شد. این حرکت، در گزارش ساواک یزد، چنین ثبت شده است: « پس از واقعه روز 23 /9 /57 در شهر یزد و کشف مقداری مواد منفجره و اوراق مضره در مسجد حظیره شهرستان مزبور، ظهر روز 24 /9 /57 حاج محمد صدوقی فرزند ابوطالب جهت برگزاری نماز به مسجد مراجعه و در این موقع تعدادی از مأمورین در خارج از مسجد مبادرت به تیراندازی هوائی مینمایند؛ در نتیجه وی از مسجد خارج و اظهار میدارد با مردم کاری نداشته باشید و اگر حرفی دارید به من بگوئید، در این موقع یکی از مأموران فحاشی، در نتیجه مردم متفرق میشوند و مشارالیه به تنهائی در مسجد نماز گزارده و از آن تاریخ به بعد به مسجد مراجعه ننموده و تا این تاریخ درب مسجد حظیره بسته میباشد. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 4855 /26/ ﻫ - 27 /9 /57
در گزارش دیگری، دربارهی وقایع این روز نوشته اند: « 1. ساعت 1200 روز 24 /9 /57 حدود 100 نفر مقابل مسجد حظیره شهر یزد اجتماع و [مبادرت] به تظاهرات مخالف نمودند که بلافاصله مأمورین انتظامی حاضر، لیکن تظاهرکنندگان به طرف مأمورین با سنگ، چوب و آجر حمله نموده که در نتیجه مأمورین با شلیک چند تیر هوائی آنان را متفرق ساختند. 2. ساعت 1815 روز 24 /9 /57 از داخل اتومبیل پیکان وانت شیری رنگ بدون شماره به طرف چهار مأمور راهنمائی و رانندگی شهربانی که در چهارراه امیرچخماق شهر یزد انجام وظیفه میکردند، یک تیر شلیک و همزمان با آن یک بطری حاوی مواد آتش زا پرتاب میگردد، لیکن آسیبی به مأمورین نرسیده است و اتومبیل مذکور نیز متواری میگردد.» همان . سند شماره: 4847 /26/ ﻫ - 26 /9 /57
2. منظور همان تلگراف کوتاه دو سطری است که در قبل آورده شد.
3. ساواک در گزارش حوادث و وقایع شهر کرمان در این باره نوشته است: « بعدازظهر روز 24 /9 /57 حدود سه هزار نفر از قشریون مذهبی و عناصر اخلالگر در برخی از خیابانهای شهر کرمان به تظاهرات آشوبگرانه خیابانی مبادرت کرده اند که با دخالت مأمورین انتظامی و شلیک چند تیر هوائی، اخلالگران متفرق شده اند. در تظاهرات بلواگرانه چهار تن از آشوبگران کشته و 15 تن مجروح گردیده اند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب بیستم . ص 355
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 305