تاریخ سند: 16 دی 1353
یادداشت
متن سند:
طبق اطلاع واصله دعوت کننده از فخرالدین حجازی و شیخ انصاری نجف
آبادی که بجای آقای سید محمدتقی واحدی به جماعت مسجد جامع نارمک بوده و
داماد وی نیز می باشد بوده است.
ضمنا هیئت امناء اصلح مسجد مزبور مهندس
بازرگان،1 دکتر یزدی، دکتر سحابی می باشند و اعضاء علی الباقی آقایان شریفی،
کاشفی، روحی، رضائی، مقدم می باشند.
[ناخوانا ]نامبردگان فوق در جلسات
متشکله کانون مهندسین اسلامی شرکت داشته و دارند و آقای ولیخانی را به عنوان
مأمور سازمان امنیت می شناسند که در پوشش مذهبی در جلسات شرکت می نماید.
شریفی مذکور سال قبل در جلسه منزلش جلسه ختم پسر برادرش که یکی از
معدومین خرابکار بوده تشکیل داده است و اعضای کانون مهندسین اسلامی در آن
شرکت داشته اند.
ضمنا در حال حاضر اختلاف زیادی بین واحدی و [ناخوانا]
فوق الذکر وجود دارد که این اختلافات هنگام دعوت واعظ برای مسجد ظاهر
می شود که نامبردگان از وعاظ مخالف اکثرا دعوت می نمایند ولی واحدی با این امر
مخالف است و در مورد جمع آوری وجوه در مسجد نیز اختلاف وجود دارد زیرا این
افراد مبالغ گزافی جمع آوری می نمایند که امام مسجد مخالف است و انگیزه دعوت
شیخ انصاری نجف آبادی از فخرالدین حجازی بنا به توصیه هیئت مدیره مسجد و
جلب مردم بوده است.
اطلاعات فوق مورخه 12 /10 /53 از آقای ولی خانی کسب
گردیده است.
توضیحات سند:
1ـ مهندس بازرگان، استاد
دانشکده فنی دانشگاه تهران، در
ماههای اول خلع ید از شرکت
نفت ایران و انگلیس با دکتر محمد
مصدق، همکاری کرد؛ سپس این
همکاری را به دلایلی قطع کرد و
در ماههای آخر حکومت دکتر
مصدق به پیشنهاد مهندس احمد
زنگنه رئیس وقت سازمان
برنامه، با اشاره مصدق به سمت
مدیر کلی آب تهران منصوب شده
وبا سقوط حکومت مصدق و
روی کار آمدن کابینه کودتا، در
استعفانامه خود به تیمسار سرتیپ
جهانبانی، معاون وقت وزارت
کشور، نوشت: «به عرض
می رساند روز پنجشنبه
18 /11 /1332 این جانب را
احضار و ابلاغ فرمودید که بنا به
دستور جناب آقای نخست وزیر،
لازم است در صورت تمایل به
ادامه خدمت در سازمان لوله
کشی آب تهران، از فعالیتهای
انتخاباتی و سیاسی ـ که احیانا
علیه دولت تعبیر شد ـ خودداری
نمایم و مقرر فرمودید تا روز
شنبه نظر قطعی را به استحضار آن
جناب برسانم.
این جانب روز
شنبه 10 /11 /1332 حضورا
توضیح دادم و تصریح نمودم که
در اداره یا وسایل اداری، مانند
کارمند وظیفه شناس و با
انضباطی، وظایف محوله را از
روی علاقه و کوشش تمام و بدون
مخالفت بانظرات دولت متبوع،
انجام خواهم داد؛ ولی در خارج
اداره و در غیر ساعت اداری حق
آزادی را ـ تا حدودی که قانون
برای افراد کشور مقرر و مجاز
دانسته ـ برای خود محفوظ
می شناسد.
آن جناب تصمیم در
این امررا موکول به طرح
موضوع در هیئت وزیران
فرمودید و روز یکشنبه
11 /11 /1332، تلفنی
توصیه فرمودید که مقتضی
اداری و مصلحت شخصی این
جانب، در مدیریت کناره گیری از
مدیریت کل سازمان لوله کشی آب
تهران می باشد.
اینک با توجه به
اینکه از ناحیه خود ناتوانی یا عدم
علاقه ای در ادامه خدمت بزرگ
آب تهران ـ که موجب استعفا باشد
ـ نمی بیند و طبق لایحه قانونی
مصوب 21 /6 /1330 تغییر
مدیرکل لوله کشی با پیشنهاد
شهردار تهران و موافقت وزارت
کشور و تصویب هیئت وزیران
صورت می گیرد مع ذلک نظر به
این که عدم هماهنگی و همکاری
مقامات عالیه با مسئولین ادارات و
سازمانها عملاً موجب رکود کار و
زیان مردم می شود، بدین وسیله
آمادگی خود را برای کناره گیری از
مدیریت کل لوله کشی آب تهران
اعلام می دارد.
از این تاریخ که
وظایف خود را تحویل آقای
مهندس روحانی، معاون سازمان
نموده است، از حضور در اداره
خودداری می نماید.
در خاتمه از
حسن ظن و پشتیبانی جناب آقای
نخست وزیر و آن جناب ـ که در
مدت پنج ماه و چند روز گذشته
نسبت به سازمان لوله کشی و
شخص این جانب ابراز شده ـ
موجب پیشرفت مطلوب کار
می نماید.
با تقدیم احترامات،
مهندس بازرگان.
»
مهندس بازرگان پس از کناره گیری
از سازمان آب، به دانشگاه
بازگشت و به کار تدریس
پرداخت، ولی به علت انتشار
نامه ای که انعقاد قرارداد نفت را
محکوم نمود ـ که مهندس بازرگان
یکی از امضا کنندگان آن نامه بود ـ
از کار در دانشگاه نیز برکنار شد.
حدود شش ماه از بیکاری مهندس
بازرگان نمی گذشت که با اعلام
فعالیت نهضت مقاومت ملی و
انتشار خبر آن، طی بیانیه ای در
سال 1333 به دستور حسین علا
بازداشت و پس از چند روز، رفع
بازداشت شد.
مهندس بازرگان از
سال 1339 با جبهه ملی دوم شروع
به همکاری کرد؛ ولی پس از چندی
با اختلافاتی که بین او و سران
جبهه ملی ایجاد شد از همکاری با
آن جبهه خودداری کرد؛ تا اینکه در
سال 1340 بار دیگر فعالیت
نهضت آزادی را اعلام نمود.
وی
در بهمن ماه 1341 به اتفاق آقایان
دکتر یداللّه سحابی، آیت الله سید
محمود طالقانی، مهندس عزت اللّه
سحابی، دکتر عباس شیبانی،
احمدعلی بابائی، ابوالفضل
حکیمی و ...
در زمان کابینه علم
بازداشت و پس از آن به ده سال
زندان محکوم شد.
در طول مدت
بازداشت و محاکمه و زندان ایشان
به تناوب تلگرافها و بیانیه هایی از
علما و مراجع تقلید، مبنی بر
حمایت از دستگیر شدگان و
اعتراض به رژیم شاه صادر شد.
در
اسناد مربوط به تلگرافها و
اعلامیه های حضرت آیت الله
میلانی، از جمله در سخنان حضرت
امام خمینی در فروردین 1343 به
مناسبت دستگیری ایشان آمده
است: «از زندانی بودن آقای
طالقانی و مهندس بازرگان افسرده
نباشید.
تا این چیزها نباشد کارها
درست نمی شود.
تا زندان رفتنها
نباشد، پیروزی به دست نمی آید.
هدف بزرگتر از آزاد شدن عده ای
از زندان است، هدف اسلام است؛
طرد عمال اسرائیل است؛ اتحاد با
کشورهای اسلامی است؛ و پس از
این که محاکمه آقایان تمام شد،
امام خمینی (ره)، طی اعلامیه ای
فرمودند: «من خوف داشتم اگر در
موضوع بیدادگری نسبت به
حجه الاسلام آقای طالقانی و جناب
مهندس بازرگان و سایر دوستان
کلمه ای بنویسم موجب تشدید امر
آنها شود و ده سال زندان به پانزده
سال تبدیل گردد.
»
مهندس بازرگان پس از آزادی از
زندان (بدون طی کردن تمام
محکومیت)، فعالیت های خود را
ادامه داد.
پس از عزیمت امام
خمینی (ره) به پاریس، وی به
نمایندگی از رهبر انقلاب اسلامی،
سفرهایی به خوزستان و فارس
انجام داد.
سپس در پاریس به
ملاقات امام مشرف شد و از
اعضای اولیه شورای انقلاب و بنا
به پیشنهاد شورای انقلاب، اولین
نخست وزیر جمهوری اسلامی شد
و امام خمینی (ره) او را به این
مسئولیت منصوب کرد.
گرچه حضرت امام خمینی تأکید
کرد که اعضای دولت از عناصر غیر
حزبی باشند، ولی مهندس بازرگان
وزیران خود را عموما از جبهه ملی
و نهضت آزادی انتخاب نمود و در
طی 275 روز نه تنها غیر انقلابی
که بعضا به دلیل دیدگاههای خاص
خود با اهداف و مقاصد انقلاب
همراهی ننمودند.
سرانجام به دلیل
ملاقات با سیاستمداران امریکایی
و اعتراض به دانشجویان پیرو خط
امام در تسخیر لانه جاسوسی
آمریکا، مجبور به استعفا گردید.
بازرگان، پس از استعفا به کار
سیاسی و سامان دادن نهضت
آزادی پرداخت و همواره در برابر
انقلاب و رهبری امام خمینی به
تبلیغ ملی گرایی و تکیه بر
نگرشهای غربی می پرداخت.
وی در سی ام دیماه 1373
درگذشت.
(احمد سمیعی، سی و هفت سال،
چاپ شباویز، صص 190 تا 195
به نقل از مدافعات مهندس
بازرگان در دادگاه تجدیدنظر غیر
صالح نظامی، صص 146 تا150 و
خط سازش، مجتبی سلطانی جلد
1، سازمان تبلیغات اسلامی).
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 449