محمدرضا پهلوى در روز چهارم آبان سال 1298 ش به دنیا آمده بود
متن سند:
محمدرضا پهلوى در روز چهارم آبان سال 1298 ش به دنیا آمده بود و از زمانى که پدرش ـ رضاخان ـ رضاشاه شده بود، این روز، فرخنده و میمون و مبارک بود و گرامى داشت آن به جایى رسید که در زمان شاهنشاهى خودش، جشن سراسرى برگزار مىشد و اصناف و کسبه و ادارات، مجبور بودند تا این روز را فرخنده و گرامى بدارند (!) و در دربار هم مراسمى با شکوه، همراه با دستبوسى برگزار مىشد. ولى در سال 1357 عده کمترى شرکت داشتند. در صف نخستوزیران و وزیران سابق، کسى دیده نمىشد. وکلاى مجلسین نیز کمتر شرکت کرده بودند. شرکتکنندگان هم، لباسهاى رسمى خود را همراه خود به کاخ آورده بودند و آنجا پوشیدند تا در خیابانها شناخته نشوند.
حضرت امام خمینى (ره) در 17 فروردین سال 1358، پس از گذشت حدود دو ماه از سرنگونى شاه، با اشاره به برپایى این جشنها، در اهمیت تشکیل حکومت اسلامى فرمود:
«یک ملتى که وضعش این طور بود که براى خودش حق اعتراض قائل نبود ـ شما ملاحظه مىکردید که اگر یک پاسبان مىآمد در بازار تهران، مىگفت که «چهارم آبان» است، باید بیرق بزنید، احدى به خودش اجازه اینکه بگوید «نه» نمىداد...»
هر چه این مراسم در سال 57 کم رنگتر بود، تظاهرات مردمى پرشورتر و پررنگتر برگزار مىشد و یکى هم پیدا شد و با شعر خود این روز را گرامى مىداشت (!)
اگر این سگ پدر احمق خونخوار نبود
سر صدها نفر انسان به سر دار نبود
اگر این پست فرومایه کمى ایمان داشت
روزگار من و تو همچو شب تار نبود
اگر این رهبر ما شخص مسلمانى بود
سر هر کوى و گذر میکده یا بار نبود
اگر او بود در اندیشه آزادى ما
روز و شب با مى و معشوقه بسیار نبود
از هر انسان که بپرسى تو چرا معترضى
او بگوید به تو: شه حامى کفار نبود؟
هرکه از دانش و فرهنگ بود برخوردار
داند این شاه شبى آگه و بیدار نبود
بسکه هر ناخلفى را به سر کار آورد
غیر از اندوه و الم حاصل این کار نبود
اگر اندیشه او بود کمى هم بیدار
سگ زنجیرى یک مشت از اغیار نبود
گرگ پیرى که من از دولت او مىگویم
هرگز آنگونه که گفتند مددکار نبود
هر که از ثروت این قافله سرقت مىکرد
مگر از دولت این خائن جبار نبود؟
اینکه شایسته این قافلهسالارى نیست
کاش مىمرد و مرا قافلهسالار نبود
اگر اندر مه مرداد ورا مىکشتند
موجب حادثه و محنت و آزار نبود
این کسانى که در این حادثهها کشته شدند
جز شهنشاه کسى باعث کشتار نبود
کشت و کشتار اخیرى که شما مىدانید
کمتر از فتنه اسکندر و تاتار نبود
اگر او را من و تو نیز موافق بودیم
دیگر از کشور ما اندکى آثار نبود
آنچه داناى زمان بود در این زندانها
آنقدر بود که ما را سر آمار نبود
گر نبود این همه زندانى و کشتار عظیم
دیگر امروز به چشم همه او خوار نبود
اگر این رهبر ما آدم دانایى بود
سوى رسوایى او این همه اشعار نبود
منبع:
کتاب
فریاد هنر صفحه 235