تاریخ سند: 7 آبان 1356
موضوع: دکتر مهدیان
متن سند:
از: 20 ﻫ 11 تاریخ: 7 /8 /2536[1356] 13560807
به: 312 شماره: 14872/ 20 ﻫ 11
موضوع: دکتر مهدیان
پیرو 14845 /20 ﻫ 11- 2 /8 /36
فردی به نام انصاری ضمن صحبت با نامبرده اظهار داشت که امروز با داریوش فروهر بودم در محفلی که به مناسبتی تشکیل شده بود. داریوش و همچنین همسرش خانم اسکندری سراغ شما را را میگرفتند. آنگاه افزود که بهنود1 و میبدی2 که جلسات گفت و شنودی با نراقی دارند اظهار نمودهاند که به این شرط از دکتر مهدیان دعوت به مصاحبه جهت رادیو تلویزیون خواهند نمود که سانسورچیها و امنیتیها نباشند و سانسوری نباشد چون این جلسه صد هزار تومان هزینه خواهد داشت. آنگاه از دکتر خواست که به این شرط قبول نماید و دکتر اظهار داشت به بهنود و میبدی بگوئید من قبول نمیکنم چه سانسور باشد و چه نباشد اصولاً من دوست ندارم مصاحبهای داشته باشم و هیچگاه جلو[ی]تلویزیون ظاهر نخواهم شد.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: از اظهارات 1585 چنین استنباط میگردد که انصاری ضمن تعریف و تمجید از دکتر مهدیان تمایل نشان میداد که دکتر مهدیان را وادار به مصاحبه نماید لکن در این امر موفق نشد.
نظریه سهشنبه: از بررسی سوابق نامبرده فوق و مفاد گزارش چنین استنباط میگردد که دکتر مهدیان با انصاری و داریوش فروهر سابقه دوستی داشته است. دکتر مهدیان جویای حال سلامتی فروهر میگردد و انصاری توضیح میدهد که حالش خوب است و اگر تماس با دکتر نداشته علت آن عدم شرایط موجود بوده است.
نظریه چهارشنبه: اظهارات شنبه و مذاکرات نامبردگان بالا مورد تأیید است. مشاهیر
دکتر مهدیان از نظر 311 و 312 شناخته شده میباشد.
دایره بررسی. گزارش روزانه 8 /8 /36
در گزارش روزانه درج شد. 10 /8 /36
در کلاسه 47374 شخصی بایگانی شود. 30 /8 /36 خوانساری
توضیحات سند:
1. مسعود بهنود: در سال 1325ش در تهران به دنیا آمد. از 17 سالگی به روزنامهنگاری پرداخت و با نشریات متعددی چون: روشنفکر. تهران مصور و روزنامه صهیونیستی آیندگان همکاری نمود. زمانی به نوشتن فیلمنامه روی آورد و در فیلم خانه عنکبوت، که خود نویسندهی آن بود، به ایفای نقش نیز پرداخت.
مسعود بهنود که در کار نویسندگی، به موضوع تاریخ روی آورده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهائی چون: از سیدضیاء تا بختیار. 275 روز بازرگان و... را به رشتهی تألیف درآورد. او که پس از پبروزی انقلاب اسلامی، مانند گذشته، که خود را به رژیم شاهنشاهی نزدیک نموده و با ساواک نیز ارتباط برقرار کرده بود، سعی در برقراری ارتباط با جمهوری اسلامی را نیز داشت، به علت عدم همسانی و سازگاری با مبانی انقلاب اسلامی، و پس از تلاشهایی که در همکاری برای براندازی نظام اسلامی داشت و به همین علت نیز دستگیر شد، در سال 1381ش، به انگلستان رفت و ضمن اقامت در لندن، پس از تأسیس بخش فارسی تلویزیون بیبی سی به همکاری با آن مشغول گردید.
2. علیرضا میبدى: فرزند لطفعلى، در سال 1324 ش در شیراز به دنیا آمد. پس از طى دوران متوسطه به کشور آلمان عزیمت کرد و در شهر کلن در مدرسه عالى فیلم و در شهر فرانکفورت در مدرسه مهندسى، به تحصیلات خود ادامه داد.
مشارالیه که در زمان حضور در آلمان، در فعالیتهاى کنفدراسیون دانشجویان ایرانى، شرکت داشت و در نهمین کنگره آن در سال 1347، عضو هیئت تدارکات بود، به عنوان نویسنده و گوینده، با رادیو صداى آلمان ـ بخش فارسى ـ نیز همکارى مىکرد و عضو هیئت تحریریه مجله کاوه چاپ مونیخ بود و در اتحادیه نویسندگان فیلم، سینما و رادیو و تلویزیون آلمان غربى که وابسته به سازمان انقلابى حزب توده در آلمان بود، نیز عضویت داشت.
میبدى که در آلمان تحت هدایت آقایان هدایتى و ناظمان قرار داشت و در راستاى اهداف ساواک، با آنان همکارى مىکرد، در سال 1350، پس از مراجعت به کشور، علت فعالیتهاى خود را، چنین بیان کرد:
«وابستگى من به گروهها و دستجات سیاسى صرفاً معلول کنجکاوى فکرى و ذهنى من بود و لاغیر[!!]...بعدها که به کلى از این جار و جنجالهاى شبه سیاسى اعراض کردم، کوشیدم که از تجارب خود، در راه مبارزه با عوامل مدعى و روشنفکران افراطى و خاصه چپ نوخاسته و پوپرآلیستى و گرایشات تروریستى و روشنفکران بازنشین و پچ پچو، استفاده کنم؛ دلیل بارز آن، سلسله مقالاتى است که در نشریات رقم زدهام... و همیشه نیز مورد هر ضرب و فحاشى و هتاکى این قبیل عناصر و آحاد انقلابى نما بوده و هستم... در آلمان نیز به رغم همه بدنامىها و اتهامات، به بخش فارسى رادیو آلمان پیوستم و کوشیدم تا سیاست ملى دولتم را در همه زمینهها منعکس سازم.... در همان زمان نیز، کنفدراسیون را طى مقالهاى که در کاوه چاپ مونیخ مندرج است، به ریشخند گرفتم...»
نظریه ساواک در خصوص علیرضا میبدى به شرح زیر است:
«نامبرده یکى از دانشجویان ایرانى مقیم شهر کلن آلمان بوده که علاوه بر عضویت در سازمان دانشجویان ایرانى، در جلسات کنگره کنفدراسیون حضور داشته است. مشارالیه با نمایندگى ساواک در آلمان غربى تماس حاصل و همکاریهایى داشته و اطلاعاتى در اختیار نمایندگى گذارده است و در سال 50 به کشور وارد و اخیراً ضمن مصاحبهاى که با وى به عمل آمده، اطلاعات خود را در اختیار گذارد... در حال حاضر در شرکت واحد اتوبوسرانى شیراز و در مجله فردوسى به کار اشتغال دارد... استفاده از همکارى وى مفید به نظر مىرسد و آمادگى همکارى را نیز دارد....»
علیرضا میبدى که از حمایت استاندار شیراز برخوردار بود، به عنوان مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانى شیراز و حومه مشغول کار شد و در تلویزیون شیراز نیز به کار تهیهکنندگى پرداخت و با مجلات نگین و فردوسى نیز همکارى کرد
و به دلیل خوش خدمتهائى که کرده بود، در سال 1353 به سمت رئیس روابط عمومى دفتر اشرف پهلوى، برگزیده شد و سردبیرى نشریه بنیاد اشرف پهلوى را نیز به عهده گرفت.
ساواک در گزارش دیگرى در خصوص همکارى وى، چنین نوشت:
«در سال 53 مشارالیه احضار و همکارىاش در زمینه اهداف کمونیستى جلب گردید و تاکنون گزارشاتى تنظیم نموده که... به مرکز ارسال شده است...»
و مسئول اداره امنیت داخلى، در گزارش ملاقات خود با وى، چنین مىنویسد:
«شخصى است باسواد و مطلع، داراى قلم خوب، مقالات متعددى در جراید، در زمینههاى مختلف و بخصوص در زمینه تقویت مبانى ملى نوشته... علاقه دارد... از وجودش و از قلم و اطلاعاتش استفاده شود... خیلى اظهار علاقه مىکرد ساواک خط مشى در این زمینه به وى ارائه تا او از قلم خود استفاده کند...»
علیرضا میبدی پس از پیروزى انقلاب اسلامى به آمریکا پناهنده شد و در نشریات سلطنتطلب به قلمفرسایى پرداخت.
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 409