تاریخ سند: 13 بهمن 1346
موضوع : حسن قائم پناه پیرو : 484 (315) ـ 12/4/46
متن سند:
از : انگور
به : کل هشتم شماره : 39443
ستوان یکم پیاده سابق حسن قائم پناه از افسرانی بود که پس از وقایع
آذربایجان در یکی از واحدهای ارتش در رضاییه خدمت میکرد و حتی مدتی
ماموریت مرزی داشت و
درست در نظرم نیست گویا
در سال 1950 یا سال
1951 از مرز ایران و
شوروی در آذربایجان به
اتفاق دو افسر وظیفه که
برادر هستند و حتی خدمت
احتیاط می کردند به نام
حسن سیار و جمشید سیار
که گویا ستوان سوم وظیفه
بودند گذشت و به آذربایجان
شوروی آمد.
از سال 1951
حسن قائم پناه در مدرسه
حزبی باکو به تحصیل
پرداخت و پس از پایان
تحصیل در رادیوی باکو به
سمت مصحح و مترجم کار کرد.
همسرش از اهالی روسیه (مسکو) و زنی است به
نام تا ما را را که در باکو معلمه بود و زبان اسپانیولی تدریس می کرده است.
گویا
در سال 1955 حسن قائم پناه به علت انتقال همسرش به شهر تاشکند و یا شاید
بنا به میل خود و از طریق رادیوی مسکو (دقیق نمی دانم) به شهر تاشکند رفت و
در رادیوی تاشکند در بخش فارسی به بعنوان مترجم به کار مشغول شد.
از وضع کار و زندگی او در تاشکند بی اطلاعم ولی گویا در سال 1960 به مسکو
آمد.
در مسکو وارد دانشگاه شد و در قسمت زبان و ادبیات فارسی در رشته فوق
لیسانس به تحصیل پرداخت.
در همین موقع خواستند او را به رادیوی صدای
ملی ببرند که در آنجا کار کند ولی بعد مسئله دیگری پیش آمد و آن این که
خواستند یک نفر را برای کار در رادیوی پکن به چین بفرستند و لذا گویا در همان
سال و شاید هم در سال 1961 (دقیق نمی دانم) به چین رفت و به اتفاق
خانواده اش در آنجا سکونت داشت و بعدها (شاید در سال 1963 و یا 1964) به
مسکو مراجعت نمود و در سال 1966 از رساله خود دفاع کرد و از آنوقت تاکنون
در انستیتوی ملل آسیا در شعبه ادبیات فارسی به کار مشغول است.
رساله او هم
درباره عارف قزوینی بوده
است.
همسرش تا ما را نیز
در انستیتوی اطلاعات
علمی کار می کند.
حسن
قائم پناه دو دختر دارد یکی
به نام هلن و دیگری به نام
ژاله.
در آذربایجان شوروی
حسن قائم پناه با سیاست
تجزیه طلبانه فرقه موافقت
نداشت.
او این روش را
تقریبا در طول اقامت در
اتحاد شوروی ادامه داد.
هنگام انتخابات کمیته حزب
در شهر مسکو در سال
1965 به عنوان عضو کمیته
انتخاب شد و به اتفاق بنده
دو نفری کار می کردیم.
در آن موقع چنانچه عرض شد کمیته ای بود شامل سه نفر
که یکی انتصابی بود و از اعضای کمیته مرکزی معین می شد که محمود بقراطی
بوده و دو نفر انتخابی که او و من بودیم.
در مبارزاتی که بنده علیه کمیته مرکزی
حزب و اعمال نفوذ شخصی بقراطی در سازمان حزبی می کردم قائم پناه تا
حدودی به بنده متمایل بود و از بقراطی حمایت نمی کرد.
البته او عادتا
می خواست طوری این مشکل را از سر خود باز کند ولی گاهی که مجبور می شد
وجدانش به او نهیب می زد و روش صحیح در پیش می گرفت ولی همواره می خواست
از این مبارزات بگریزد.
موقعی که مسئله خروج بنده از شوروی و آمدن به غرب
مطرح شد او تقریبا از من کناره گرفت ولی در روزهای آخر اتفاقی برای او رخ
داد و آن این که گویا آقای میرفندرسکی سفیر دولت شاهنشاهی ایران در مسکو
در انستیتوی ملل آسیا سخنرانی داشتند که در آن وابسته نظامی سفارت
شاهنشاهی نیز حضور داشت.
حسن قائم پناه جزو حاضرین بود و پس از پایان سخنرانی این افسر وابسته
نظامی که نامش را نمی دانم حسن قائم پناه را مخاطب قرارداد و با او صحبت کرد
و گفت که تو خبر نداری ولی
ما قوم و خویش شدیم و
فامیل ما با هم ازدواج
کرده اند.
ضمنا به قائم پناه
توصیه کرد که چرا برای
رفتن به ایران اقدام نمی کند و
گفت که او می تواند
کمک های لازم را به وی
بنماید (این مسئله را قائم
پناه برای جودی تعریف کرد
و جودی هم برای بنده) پس
از این واقعه که چند روز به
مسافرت بنده باقی بود قائم
پناه نسبت به من روی خوش
نشان داد و آخرین شب
اقامتم در مسکو نزد من آمد
و هنگام خداحافظی از من معذرت خواست و گفت مرا ببخش.
من علت خاصی
نمی توانم ذکر کنم تصور می کنم او مرا یک جاسوس و خائن تصور می کرد و بعد
که وابسته نظامی سفارت ایران با او صحبت کرد که رفتن به ایران چندان مشکل
نیست لذا تغییر نظر داد.
این نظر را اشخاص متعدد درباره بنده ابراز داشتند و
تصور می کنم از ناحیه حزب توده و شاید به دستور اربابان باشد که اواخر پس از
گرفتن گذرنامه ایران تقریبا عده ای که می خواستند برای خود جایی در دستگاه
پیدا کنند از معاشرت با من پرهیز داشتند.
دکتر رادمنش هم به بقراطی گفته بود که وضع مرا در جلسه مطرح کنند و اگر حوزه موافق بود اخراجم کنند.
اما چون بنده در بین مردم و اعضای حزب وجه و احترام داشتم از این اقدام بیمناک بودند ضمنا باید طرح
مسئله حضور خودم صورت می گرفت و من قریب دو سال بود که به جلسات حزبی نمی رفتم و حکم غیابی
هم مجاز نبود.
حال نمی دانم چه تصمیمی در این مورد اتخاذ شده است.
آدرس قائم پناه در مسکو
Macbha a - 57
eHUHZPUyekuü npoen .
y.
772 ub .
253
نمره تلفن قائم پناه ـ 88812 AD است.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 303