[گزارش]
متن سند:
[گزارش]
ساعت 214 روز 2 /5 /37 جلسه سخنرانى مذهبى مسجد سجادیه این شهرستان واقع در خیابان امامزاده غربى این شهرستان با شرکت قریب 15 نفر از طبقات مختلف مردم برگزار گردید در این جلسه آقاى سید محمد رضوى فرزند سید کاظم اظهار داشت نثار روح شهداء راه حق و حقیقت صلوات بفرستید سپس ضمن صحبت در مورد خلقت اضافه کرد به کورى چشم آن کسانى که نمیتوانند سیدها را ببینند من 6 برادر دارم که هیچکدام شبیه هم نیستیم. و از یک پدر الکلى سوزاکى و سفلیسى حتما بچهاى بدنیا خواهد آمد که کور و یا کر و یا لال باشد. و تمام آنچه را که خداوند خلق کرده شرور نیستند بلکه شرورى را ما در جامعه بوجود آوردهایم شما فکر میکنید که وجود عقرب لازم نیست به خدا عقرب وجودش از انسان دو پا و حیوان نما خیلى بهتر است.
میگویند زلزله خانههایمان را ویران میکند ولى من باید بگویم چرا کاخ و هتل و آپارتمانهاى گردن کلفتها را خراب نمیکنند. خرابى خانه مال آن گنابادى بیچاره و ضعیف است که از حصیر و چوب برایش خانه ساخته است و عموئى که تو ویلا و ساختمان و کاخ درست کردهاى این پول این بدبختها است. در گنبد من نمىدانم وضع مردم چطور است ولى در خود تهران مردم حلبهاى روغن خالى را روى هم گذاشته و رویش حصیر کشیدهاند و در آنجا زندگى میکنند و یا بابا بعد از مدتى بدبختى یک آلونکى در زمینش درست کرد فورى از شهردارى و شهرسازى ریختند و خراب کردند باو میگویند تو حق زندگى ندارى تو بفنا محکوم هستى و باید بمیرى ما باید زندگى کنیم که ناچار آن مرد اتوبوس قراضهاى را خریده و در میدان شوش در زمین خود مستقر کرده و محل زندگى خود و زن و بچهاش در آنجا میگذراند. آخر همه ما مال این مملکتیم و حق زندگى داریم پس چطور شد شما گردن کلفتها همه چیز درست میکنید و از بهترین ماشینها ویلاها و بهترین لباسها میپوشید از پول مردم اگر عدالت باشد باید یکسان باشد وقتى پول مقام ثروت و سیاست از یک طرف و طرف دیگرش خدا، تاقوتى [= طاغوتى] از یک طرف روبرویش اله، یزید از این طرف روبرویش امام حسین باشد پس ما باید امام حسین را انتخاب کنیم. بلى وقتى جامعهاى فقیرنشین شد باید متحمل تمام بدبختیها شود. و اگر فرزند یک خانواده فقیر و رعیتى بتواند خود را بجائى برساند که مهندس و یا دکتر و یا اینکه از دهات به حوزه علمیه قم مىرود و در آنجا به درجه مرجع تقلیدى مىرسد ارزشش خیلى بهتر از آن فرزند پولدار و گردن کلفتى که با حقه و نیرنگ به خارج مىفرستند و بعد چون دیپلم از امریکا مىگیرد مىگویند بهترین دکترها است در صورتى که این مرد که اصلاً بیشعور است. و تمام این شروریتها را خداوند نیافریده بلکه ما این را به وجود آوردهایم در اینجا شعرى از یک شاعر امریکائى که مترجمش اخوان ثالث است برایتان نقل مىکنم. چهار سگ در خانه ارباب بودند سگ اولى مىگفت به به از این مطبخ ارباب و چه گوارا خوابیدن روى خاک اره ارباب. دیگرى گفت چه خوبست ته مانده سفره ارباب. سومى گفت اگر اینها هم نباشد بالاخره استخوانى هست. چهارمى که باهوشتر بود گوش خود را تیز نموده و بحرف آنها گوش داد و بآنها گفت اما شلاق خوردن از دست ارباب چه خوشمزه است سگهاى دیگر گفتند خفه شود فورا روى سرش ریختند و او را خاموش کردند که تو چرا بد مىگوئى اگر ارباب ما را شلاق بزند و له نماید بعد هم زخمهاى ما را خواهد شمرد و بما اجازه مىدهد که روى کفشهایش بخوابیم بله در جامعه ما هم همچون سگهائى وجود دارد که هر بلائى که ارباب بسرشان بیاورد باشد چونکه با ارباب باشند و توى لجند قرق [= لجن غرق] شده است و بوى تعفن لجند [= لجن] را استشمام مینمایند ولى فکر میکنند که به وى عطر گل قمصر کاشان است با اینکه ارباب چیزى بآنها نمیدهد منتها دلخوش این مجلس در ساعت 23 خاتمه یافت.1
ارزیابى : صحت دارد.
توضیحات سند:
1ـ در سند بعدى که مربوط به سوم مرداد ماه و یک روز پس از این سخنرانى است معلوم مىشود که از ادامه سخنان سید محمد رضوى جلوگیرى میکنند که با واکنش مردم رو به رو مىگردد و در نهایت پس از مداخله نیروهاى انتظامى گنبد سیزده نفر دستگیر مىشوند.
* امروز (2 /5 /57) جمشید آموزگار نخستوزیر شاه ـ احتمالاً براى نشان دادن وجود تحول و دگرگونى در کابینه خود و نیز متوجه کردن حواس عمومى جامعه به این تحولات چند تن از اعضاى دولت خود را جا به جا کرد. منوچهر آگاه به سمت وزیر مشاور منصوب شد و مرتضى صالحى تصدى سازمان برنامه و بودجه را به عهده گرفت. نصراللّه مژدهى وزیر بهدارى و بهزیستى شد. آموزگار وزراى تازه را در نوشهر و محل اقامت تفریحى شاه به او معرفى کرد. همه این چهرهها کهنه بودند : مرتضى صالحى وزیر راه و ترابرى بود، منوچهر آگاه رئیس سازمان برنامه و بودجه و نصراللّه مژدهى یک سناتور مجلس سنا. (آیندگان، ش 3176، صص 1 و 22) بىبىسى در بخش شامگاهى خود ساعت 15 /21 درباره این جا به جایى گفت : «این دومین ترمیم کابینه آموزگار است که خود نیز حدود یک سال پیش به نخستوزیرى انتخاب شد.» (بولتن محرمانه خبرگزارى پارس، ش 127، ص 6)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 08 صفحه 31