تاریخ سند: 17 اسفند 1344
اطلاعیه
متن سند:
[شماره:] 7730 [تاریخ:]17 /12 /1344
اطلاعیه
در جشنى که به مناسبت بیست و پنجمین سال فعالیت روزنامهنگارى پوروالى مدیر هفته نامه بامشاد ترتیب داده شده بود گذشتههاى تاریک زندگى نامبرده مورد بحث حاضران بود. پوروالى ـ عمیدى نورى ـ دکتر الموتى نماینده مجلس و عباس شاهنده مدیر [روزنامه] فرمان هنگام قیام پیشهورى1 به تبریز رفته و پس از مراجعت به تهران سلسله مقالاتى در جراید مربوط به خود و با پرداخت پولى که از پیشهورى گرفته بودند در سایر روزنامهها درج و در مدح آن حکومت پوشالى و اهانت به مقامات عالیه مملکتى قلمفرسائى نمودند و پس از چند هفته از طرف فرقه قلابى نشانهاى افتخار با حقوق و مزایا براى آنها فرستاده شد و عکسشان در کلیه جراید چاپ و در معرض دید مردم قرار گرفت.
حضور نخستوزیر و سایر شخصیتهاى مسئول مملکتى و تجلیل تملقآمیز هویدا از این افراد در جشن مذکور مورد گفتگو قرار گرفت و این تعجب در چهره کسانى که واقف به خیانت این دار و دسته بودند پدید آمد که گوئى تعمدى در کار است که بر خلاف افکار مردم اینگونه افراد را تقویت نمایند. وقتى اشخاصى نظیر شاهندهها ـ الموتىها ـ پوروالىها و سعید وزیرىها که در مجلسین و سازمانهاى دولتى زیاد هستند بلندگوى دولت معرفى شدند و خود را ناشر افکار و عقاید شاهنشاه آریامهر به دنیا معرفى کردند خواهند گفت اگر دولت متکى به افکار عمومى بود به این دارودسته محکوم شده پناه نمىبرد چه آنکه جراید و رادیوهاى بیگانه مخالف همین مزخرفات را مىنویسند و مىگویند مضحک اینجا است این آقایان تعمدى دارند تا نوعى عمل کنند بلکه مورد حمله جراید و رادیوهاى مخالف قرار بگیرند و از این راه کسب شهرتى و ثروتى در دستگاه حاکمه بنماید. مثلاً روزنامه فرمان که بدنامترین فرد آنرا اداره مىکند اخبارش گاهى تحریکآمیز و بر خلاف مصالح مملکت مىباشد در حال حاضر جایز نیست یک روزنامه فحاش و هرزه گو با تیتر درشت اخبار تحریکآمیزى علیه شوروى منتشر کند و در مقام بر انگیختن آنها برآید از کجا که این کار مربوط به یک دسته و یک سیاست مرموز نباشد.
عیناً جهت اقدام به اداره 1 ـ 311 ارسال مىگردد شماره 17 /12
مشترکاً بررسى و نتیجه گزارش شود.
توضیحات سند:
1. سیدجعفر پیشهورى: در سال 1272 ﻫ ش در روستاى زاویه خلخال به دنیا آمد. در سال 1284 ﻫ ش به همراه پدر و مادر به باکو رفت و در آن جا به تحصیل و کار پرداخت. در حوالى انقلاب روسیه در سال 1917 م جلب افکار کمونیستی شد. وى در سال 1297 در سن 25 سالگى، عضو کمیته مرکزى حزب عدالت و عضو بوروى خارجى پنج نفره آن شد. در سالهاى 1298 ـ 1299 سردبیرى روزنامه حرّیت را به عهده داشت. در اردیبهشت 1299 ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهاى سفید وارد خاک ایران شد و به همراه آن تعدادى از رهبران حزب عدالت، از جمله پیشهورى، وارد گیلان شدند. در 30 خرداد 1299 در بندر انزلى اولین کنگره حزب کمونیست ایران برگزار شد که در آن پیشهورى عضو کمیته مرکزى و یکى از چهار رهبر اصلى حزب انتخاب شد و در کنار حیدر عمواوغلى (تاریوردیف)، سلطانزاده (آواتیس میکائیلیان) و کامران به انتشار روزنامه کامونیست ارگان حزب، در رشت پرداخت. او در مرداد 1299 در دولت «کودتاى سرخ» احسانالله خان دوستدار، سمت کمیساریاى کشور را به عهده گرفت. در پى به شکست کشاندن نهضت جنگل مدتى به باکو رفت و مدیریت روزنامه اکینجى را به دست گرفت و سپس به عنوان دبیر مسئول تشکیلات تهران به ایران آمد. در این دوران، او سرمقالههاى روزنامه حقیقت به مدیریت «سیدمحمد دهگان» را مىنوشت. پیشهورى در سال 1304 رابط حزب کمونیست ایران و کمینترن بود. در سال 1306 در کنگره دوم حزب کمونیست ایران، معروف به کنگره ارومیه که در شهر رستوف در نزدیکى مسکو برگزار شد، مجدداً دبیر کمیته مرکزى و مسئول تشکیلاتى حزب در تهران شد. و در 6 دى ماه 1306 توسط شهربانى دستگیر شد و در تمام دوران زندان منکر عضویت در حزب کمونیست بود. در اسفند 1318 در دادگاه جنایى به جرم عضویت و تبلیغ فرقه اشتراکى، به 10 سال زندان محکوم شد. در دوران زندان میان پیشهورى و سایر زندانیان کمونیست، به ویژه اردشیر آوانسیان، اختلاف شدیدى وجود داشت که یکى از علل آن شاید اصرار پیشهورى در کتمان سمت حزبى و سوابق خود بوده است. پس از آزادى در سال 1319 به کاشان تبعید شد و در مهرماه 1320 در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندرى اولین مرامنامه حزب را نوشت، ولى به علت اختلاف با اردشیر آوانسیان و بخشی از رهبران حزب به زودى کناره گرفت. در خرداد سال 1322 انتشار روزنامه آژیر را در تهران آغاز کرد. وى در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب شد، ولى در 23 تیر سال 1323 اعتبارنامه او رد شد. در کنگره اول حزب توده (10 مرداد 1323) به عنوان نماینده سازمان حزبى آذربایجان حضور یافت، ولى در این جا نیز اعتبارنامه او رد شد. در مرداد 1324 روزنامه آژیر توقیف شد و پیشهورى به آذربایجان رفت با توجه به سیاست استالین برای دستیابی به نفت شمال و پایان جنگ جهانی دوم به باکو سفر کرد و مأموریت یافت طرح جدایی آذربایجان را که توسط روسها ارائه شده بود، عملی سازد. خصوصاً در این دوره سرلشگر علی اکبر درخشان فرمانده لشگر غرب وابسته به روسها بود لذا وی در شهریور 1324 فرقه دمکرات آذربایجان را بنیان گذارد و در 21 آذر 1324 حکومت خودمختار فرقه را ایجاد کرد. حکومت یک ساله فرقه دمکرات آذربایجان با مبانی مارکسیستی و سیاست ضد دین باعث تنفر مردم آذربایجان گردید. قدرت دینی و غیرت ملی مردم منطقه پایههای حکومت را سست و لرزان نمود از سوی دیگر طرح فریب آمریکا و انگلیس در فرستادن احمد قوام و دیدار با استالین و قبول واگذاری نفت به شوروی زمینه سقوط حکومت فرقه را فراهم و به دستور استالین در 21 آذر 1325 به باکو رفت و سرانجام در 20 تیر ماه 1326 در یک سانحه اتومبیل به قتل رسید. قتل پیشهورى را به میرجعفر باقروف ـ دیکتاتور آذربایجان شوروى ـ نسبت مىدهند و عامل آن را غلامیحیى دانشیان مىدانند و در سالهاى اخیر این مطلب در جمهورى آذربایجان شیوع کامل یافته است. با آغاز گلاسنوست گورباچف، این مطلب را اولین بار «على توده» در یکى از مطبوعات شوروى (ادبیات و اینجه صنعت) ارگان اتحادیه نویسندگان آذربایجان شوروى اعلام داشت. علت این امر اختلاف پیشهورى با باقروف و میرزا ابراهیموف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروى ذکر مىشود. اگرچه این ادعا بر روی تبرئه استالین و سیاستمدارن شوروی بود. به گفته یک شاهد عینى (نصرتالله جهانشاهلو) پیشهورى علت شکست فرقه را افراط در جدایى از احزاب سیاسى ایران مىدانسته است و باقروف، به عکس، علت را در این مىدانسته که «به یک باره از دولت و مردم ایران نبریدید و به ما نپیوستید». اسناد ساواک نیز مرگ پیشهورى را به علت پشیمانى وى از همکارى با شوروى و تلاش او براى تشکیل دوباره و بازگرداندن ایرانیان مقیم شوروى به ایران و نیز تألیف کتابى با عنوان «چگونه اشتباه کردم» دانستهاند. برخى از اعضاى قدیمى حزب توده مرگ او را کاملاً تصادفى و بدون برنامهریزى پیشین از سوى مقامات شوروى مىدانند. به هر روى داستان زندگى و مرگ پیشهورى بدون دسترسى به اسناد دولتى شوروى سابق مانند دفترى بىآغاز و انجام در هالهاى از ابهام باقى خواهد ماند. همسر پیشهورى معصومه رحمانى نام داشت و از او یک پسر، به نام داریوش به جاى مانده است.
ر.ک: تقى شاهین، پیدایش حزب کمونیست ایران، ترجمه ر. رادنیا، تهران: گونش، 1360
ابراهیم فخرایى، سردار جنگل، تهران: جاویدان 1366
على زیبایى، کمونیزم در ایران، تهران: 1343؛ کاوه بیات [به کوشش]، فعالیتهاى کمونیستى در دوره رضاشاه، تهران: سازمان اسناد ملّى ایران، 1370
ایرج اسکندرى، خاطرات سیاسى، تهران: علمى، 1368
منبع:
کتاب
مصطفی الموتینیا به روایت اسناد ساواک صفحه 120