شرکت تضامنی حاجی محمود فرازنده و شرکاء
متن سند:
بسمه تعالی
حضور محترم حضرت آیت الله العظمی جناب
آقای حاجی سید شهاب الدین نجفی مرعشی
سلم اللّه تعالی
بعد از سلام علیکم انشاءاللّه وجود مبارک را
خداوند تبارک و تعالی از کلیه بلیات محفوظ و
مصون بدارد آمین یا رب العالمین طبق
فرمایشات حضرت آیت الله حاجی شیخ
محمدتقی آملی مبلغ ده هزار ریال که عبارت از
می باشد توسط آقای آئینه چی بابت سهم
سادات خوزستان ارسال و وجه مذکور را طبق
نظر خود حضرتعالی بابت داماد آقای
آقاسیدمحمدتقی طباطبایی ارسال خدمت
گردیده است که مصرف نمائید والسلام علیکم و رحمت اللّه
قم
محضر مبارک حضرت آیت الله حاجی سیدشهاب الدین نجفی مرعشی ملاحظه فرمایید
شرکت تضامنی حاجی محمود فرازنده و شرکاء
تهران ـ گلوبندک خیابان خیام پلاک 544 ـ 546
توضیحات سند:
1ـ آیت الله محمد تقی آملی فرزند ملامحمد در سال 1304 هجری قمری در تهران متولد شد.
وی تحصیلات
ابتدائی را نزد پدر و برخی علمای تهران از جمله شیخ رضا نوری، میرزا حسن کرمانی و شیخ عبدالنبی نوری به
پایان برد و پس از آن برای ادامه تحصیل در سال 1340 ق به نجف اشرف سفر کرد.
در آنجا از محضر آیات عظام
نائینی، فیروز آبادی، خوانساری، آقاضیاءالدین عراقی، کمپانی و ابوالحسن اصفهانی بهره های علمی فراوان
برد و به درجه اجتهاد رسید.
وی در سال 1353 ق به تهران بازگشت و به تدریس و تبلیغات دینی پرداخت.
وی
ظاهرا به محضر عارف الهی آقا سید علی قاضی طباطبایی رسیده و از اصحاب بزرگ آن جناب گردیده بود.
در
جریان نهضت امام خمینی (سلام اللّه علیه) با مخالفت و مبارزه در مورد طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی و
همچنین کشتار حوزه علمیه قم امام را یاری داد.
سرانجام پس از سالها تدریس و تبلیغ آیت الله شیخ محمد
تقی آملی در 29 شوّال 1391 ق (135 ش) در تهران دارفانی را وداع گفت و پیکر ایشان در صحن حرم مطهر
حضرت امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
وی صاحب آثار و تألیفات بسیاری از جمله اثبات صانع از
ماتریالیسم تا ایده آلیسم، حیات جاوید در اخلاق، شرح بر منظومه حاج ملاهادی سبزواری، شرح عروه الوثقی
و رساله ای در احکام رضاع بوده است.
ر.ک : محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 371.
علامه حسن زاده آملی، شرح حال آیت الله حاج میرزا محمدتقی آملی، قم، 1372.
دایره المعارف تشیع، ج 1، ص 234.
دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 215.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 252