تاریخ سند: 7 بهمن 1354
موضوع : اردشیر آوانسیان عطف : 3367/331 ـ 10/7/54
متن سند:
از : آمیب
به : بریستول /231 شماره : 4980
نامبرده بالا که ارمنی می باشد نخست ساکن رشت و سپس ساکن تهران بوده
و هنگام اقامت در رشت عضو حزب کمونیست ایران1 بود در سال 1316 در
زندان قصر زندانی بود.
مشارالیه شخصی کوتاه فکر
و سبک مغز و بی سواد ولی
بلند پرواز بوده و با پوشیدن
لباسهای قزاقی و
چرکسنی2 و چکمه خود را
به صورت رهبران سابق
حزب بلشویک در می آورد
و به پیروی از استالین برای
خود کنیه فولاد برگزیده بود.
سواد مارکسیستی به هیچ
وجه نداشت اما صرفا روس
پرست بود و در زندان مردم
را به روس پرستی دعوت
می کرد ولی زندانیان دیگر
که از کمونیستهای قدیمی
بودند برای او ارزشی قائل نبودند چنانکه دار و دسته یوسف افتخاری3 و
پیشه وری او را جاسوس روسها می خواندند که این نظر تا حد زیادی صحت
داشت.
از این گذشته کمونیست ها معتقد بودند که او پولهای موپر (MOPR)را که
توسط مادرش برای تقسیم میان زندانیان سیاسی دریافت می کند می دزدد (موپر
پولی بود که بین الملل سوم در آغاز کار از کمونیست های همه جهان گرد می آورد
و به کمونیست های نیازمند و تبعیدی می داد.
اما این عمل فقط در آغاز کار انجام
گرفت زیرا که بین الملل بعدا تبدیل به دستگاه جاسوسی استالینی شد و پول
بسیاری از بودجه پنهانی روسها به جاسوسان آنها در کشورهای دیگر داده
می شد که این پول هم به نام موپر معروف بود و در حقیقت یک نام پوششی بود).
یکی از کارهای اشتباه مشارالیه این بود که در زندان با دسیسه بازی یک
اعتصاب غذا میان زندانیان سیاسی درست کرد بدین ترتیب که در زندان قصر
پیش از رفتن گروه 53 نفری به زندانیان سیاسی روزانه از طرف زندان ذغال برای
گرم کردن خوراک و آماده نمودن چای داده می شد.
اما زندان تصمیم گرفت این
کار را به نحو بهتری انجام دهد و بدین خاطر در هر بند سیاسی یک چای خانه
مانندی درست کرد که
زندانیان می توانستند هر
موقع بخواهند در آنجا
رایگان خوراک خود را گرم
نمایند و یا چای آماده کنند.
اردشیر برای اینکه به اربابان
روس خود خوش خدمتی
نماید در صدد برآمد که در
زندان یک اعتصاب برپا
سازد (این کاری بود که
روسها طالب آن بودند ولو
اینکه در این کار ده ها هزار
آدم کشته شود) و بدون
اینکه دکتر تقی ارانی1 بداند
از قول او به زندانیان دیگر
پیغام داد که هرکس اعتصاب
غذا نکند انقلابی نیست و به دکتر ارانی که در زندان انفرادی بود توسط
نظافت چی پیغام فرستاد که زندانیان می گویند اگر دکتر ارانی اعتصاب نکند و غذا
بخورد رفیق و رهبر ما نیست و بدین ترتیب زندان آشفته شد و در نتیجه چند نفر
از سران از جمله دکتر ارانی و کامبخش و عده ای دیگر را به دستور سرپاس
مختاری تازیانه زدند و به زندان موقت انفرادی در تهران منتقل نمودند.
حقیقت
این قضایا و ماهیت دروغهای اردشیر هنگامی آشکار شد که گروه 53 نفری را
برای محاکمه به دادگاه بردند و در آنجا چون همه یکجا بودند پرده از روی
شیادی اردشیر آوانسیان برداشته شد و از آن ببعد مورد نفرت زندانیان سیاسی
بود تا اینکه در شهریور 1320 که همه زندانیان آزاد شدند و حزب توده به دستور
روسها و به ظاهر به دست سلیمان میرزای اسکندری بنا شد یکی از میانداران این
حزب در آغاز همین اردشیر بود که به اتفاق روستا رابط حزب با سفارت
شوروی بودند و آوانسیان که مورد لطف اربابان روس بود مورد عفو آنها قرار
گرفت.
در این هنگام موضوع انتخابات مجلس شورا به میان آمد و آوانسیان را به
فکر وکیل شدن انداخت و برای اینکه از طرف ارمنیان آذربایجان وکیل شود پس
از بند و بست با سفارت
شوروی با سمت رهبر حزب
توده آذربایجان به تبریز
رفت.
و از آغاز رسیدن به تبریز
کارهای نادرست حتی به
تبه کاری دست زد به طوری
که به شدت مورد نفرت مردم
و عموم حزبی ها شد.
مشارالیه در این هنگام برای
عموم کارگران آذربایجان و
حزبی ها کمربند داس و
چکش سرخ درست کرد و
سرانجام جریان تبه کاری
لیقوان را به وجود آورد که
هنوز از یاد مردم آذربایجان
نرفته است.
قضیه از این قرار بود که عمال حزبی به دستور آوانسیان به دهات
حاج احتشام لیقوانی برای برانگیختن دهقانان رفتند و حاج احتشام سخت با
آنان مبارزه کرد.
آوانسیان از وجود بیگانگان و ارتش آنها سوءاستفاده نموده و با
عده ای اوباش مهاجر و ارمنی به صورت دو گروه یکی به سردستگی خودش و
دیگری به رهبری زوبولون یهودی (Zubulun)مسلح از دو سو به لیقوان حمله
کردند (زوبولون اصلاً یهودی فلسطینی بود که به سبب جاسوسی برای روسها در
زندان قصر بود و پس از شهریور 1320 با نام مستعار حسینی نخست در حزب توده
آذربایجان و سپس فرقه فعالیت می کرد و چون مدتی در ترکیه به سر برده بود به
زبان ترکی حزب آشنا بود سرانجام در ختم غائله فرقه و ورود ارتش شاهنشاهی
به آذربایجان کشته شد) و حاج احتشام را که در اطاقی با نوه سه یا پنج ساله اش و
در سر نماز بود کشت.
این عمل آوانسیان به ویژه کشتن یک پیرمرد با نوه
خردسالش در میان حزبی ها در تهران با نفرت عمیقی مواجه شد تا جائیکه با
وجود مخالفت روسها و حمایت از آوانسیان مجبور شدند او را از تبریز احضار
کنند، لیکن چون روسها از او حمایت می کردند با وجود تمام نفرتی که مردم از او
داشتند وی به عضویت
هیئت اجرائیه که سه نفر
بودند (دکتر محمد بهرامی ـ
نورالدین الموتی1 ـ اردشیر
آوانسیان) انتصاب شد و
پس از چندی با وجود
حمایت روسها به سبب
بدنامی های گذشته از کمیته
حزب کنار گذاشته شد تا
اینکه در پلنوم چهارم
کامبخش با زیرکی ویژه ای
دوباره او را به عنوان
مستشار کمیته مرکزی وارد
دستگاه رهبری کرد و دو
سال بعد او را عضو کمیته کرد
و سپس او را برای اینکه
موقعیتش مستحکم شود به چکسلواکی منتقل نمود و پس از چند سال به
درخواست خودش به ایروان (مرکز جمهوری ارمنستان) رفت و با موافقت
روسها مطالب غیرواقعی زیادی درباره تاریخ انقلاب ایران به هم بافته بود و در
صدد بود که دکترای تاریخ دریافت نماید.
از حدود سه سال قبل به این طرف از
یاد شده هیچ گونه اطلاعی در دست نمی باشد.
توضیح سرایدار : با توجه به دسترسی منبع خبر احتمالاً صحت
دارد.
رئیسی
توضیحات سند:
1ـ این حزب در ابتدا حزب
عدالت نام داشت در 1917
(1296 ش) در شهر باکو تشکیل
شد و بیشتر اعضای آن کارگران
ایرانی مقیم باکو بودند و رفته
رفته دامنه نفوذ این حزب تا
نواحی شمالی ایران و سایر
مناطق قفقاز گسترش یافت.
چهره های مشهور این حزب
عبارت بودند از سید جعفر
پیشه وری، حیدرخان
عمواوغلی، کامران آقایف
(آقازاده) و آواتیس میکائیلیان
(سلطانزاده) و اسداللّه غفارزاده.
هرج و مرج و شورش و
نابسامانی اوضاع ایران موجب
پیشرفت کار این حزب در ایران
شد، که ابتدا با تشکیل کمیته های
محلی در گیلان و آذربایجان و
سپس با ورود ارتش سرخ به
انزلی و آغاز نهضت جنگل نفوذ
خود را گسترش داده و به فعالیت
پرداختند.
در نخستین کنگره
حزب عدالت که به سال 1299
در انزلی تشکیل شد تصمیم بر
آن شد که نام حزب به حزب
کمونیست ایران تغییر یابد.
چندی پس از کنگره انزلی کمیته
مرکزی حزب به تهران منتقل شد
و نشریه حقیقت را به عنوان
ارگان حزب کمونیست منتشر
کرد و دامنه فعالیت خود را از
طریق ایجاد اتحادیه های
کارگری گسترش داد که
مهمترین این اتحادیه ها،
اتحادیه کارگران نفت بود.
در
1300 ش به منظور بهبود
وضعیت کارگران و تقلیل
ساعات کار یک سلسله
اعتصابات کارگری را سازمان
داد.
دومین کنگره حزب کمونیست
ایران در 1306 (شهریور) برای
پایان دادن به اختلافاتی
که در نتیجه به قدرت رسیدن
رضاخان بروز کرده بود در
ارومیه تشکیل شد.
در 1308 موج دوم اعتصابهائی
که حزب کمونیست ایران
سازماندهی کرد آغاز شد و در
پی آن بیشتر فعالین جنبش
کمونیستی و کارگری شناسایی
و دستگیر شدند (1310 ش).
دومین موج دستگیری فعالین
کمونیستی در ایران پس از
تصویب قانون منع فعالیت های
کمونیستی با دستگیری گروه 53
نفر به رهبری دکتر تقی ارانی بود
که این عده تا 1320 در زندان
بودند و پس از آزادی از زندان
بازماندگان آنها حزب توده
ایران را تشکیل دادند.
2ـ چرکس یا چرکاسک شهر
محل اقامت قزاقهای دن
(تیره ای از قزاق ها) که ناحیه ای
خودگردان از روسیه بین
سالهای 1916 ـ 1790 میلادی
بود.
برگرفته از اطلس تاریخی
روسیه و شوروی نوشته،
مارتین گیلبرت، ترجمه فریدون
فاطمی.
3ـ یوسف افتخاری از
کمونیستهای قدیمی و از جمله
کسانی که در دانشگاه
کمونیستی زحمتکشان شرق
(کوتو) تحصیل کرد.
وی عضو
گروه 53 نفر دستگیر، محاکمه و
زندانی شد.
بعدها پس از آزادی
از زندان به حزب توده گروید
اما به واسطه طرفداری از
تروتسکی از حزب کناره گیری
کرد.
1ـ دکتر تقی ارانی رهبر گروه
53 نفر
وی در 1281 شمسی در تبریز پا
به عرصه گیتی گذارد تحصیلات
ابتدایی را در مدرسه شرف
تهران و دارالفنون به پایان
رسانید پس از آن در سال
1301 ش با استفاده از بورس
دولتی به آلمان رفت، در آنجا با
مرتضی علوی برادر بزرگ
علوی آشنا شد و با وی در
انتشار نشریه ستاره سرخ
همکاری کرد.
پس از اتمام
تحصیلات عالیه در رشته
فیزیک در سال 1309 به ایران
بازگشت، و تا سال 1315 در
وزارت جنگ مشغول به کار
شد.
دکتر ارانی در سال 1312 مجله
دنیا را منتشر کرد و در ضمن آن
به تبلیغ مرام کمونیستی پرداخت
وی مقالات تئوریک خود را با
اسامی مستعار «احمد قاضی» و
«الف جمشید» منتشر می کرد.
در
سال 1314 با ممنوع شدن
صاحبان مشاغل دولتی از
انتشار مجله، نشریه دنیا نیز
توقیف شد.
در سال 1316 گروه پنجاه و سه
نفر به اتهام فعالیتهای کمونیستی
دستگیر شدند و دکتر ارانی به ده
سال زندان محکوم شد.
او در
1318 شمسی به مرگی
مشکوک (در سن 37 سالگی)
در زندان درگذشت.
عده ای از
بازماندگان گروه 53 نفر پس از
شهریور 1320 و آزادی از
زندان، حزب توده ایران را
تشکیل دادند.
1ـ نورالدین الموتی از گروه
53 نفر ارانی بود و سپس در
تأسیس حزب توده همکاری
داشت.
در دهه چهل وزیر
دادگستری کابینه دکتر علی
امینی بود.
خاطرات آوانسیان، ص 120
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 36