تاریخ سند: 20 خرداد 1349
موضوع : شیخ قدرت اله علیخانی1 فرزند ذبیحاله پیرو 763/23 ﻫ – 13/3/49
متن سند:
از : 23/ ﻫ
به : 316 شماره : 851 /23 ﻫ
نامبرده بالا که یکی از طلاب بیسواد و ناراحت قزوین میباشد، از طرفداران خمینی2 است و با تلاش و تبلیغات و تهدید تعدادی از روحانیون سعی دارد به طرفداران خمینی در این شهرستان افزوده تا شاید شخص اخیرالذکر موفق به جانشینی مرحوم آیتاله حکیم گردد.
ضمناً اخیراً شیخ قدرت اله مذکور با دو نفر از طلاب ساکن قم به نامان شیخ سیف اله دانسفهانی و سیدمحمد خوئینی3 که چند روز قبل برای مدت کوتاهی به قزوین آمده بودند، در تماس، متفقاً روحانیون را وادار مینمودند که به نفع خمینی برای جانشینی مرحوم آیتاله حکیم اقدامات مؤثری معمول دارند، کما اینکه در دعوتی که روز پنجشنبه 15 /3 /49 توسط آیتاله ابوترابی از تعدادی روحانیون در منزل خود در قزوین به عمل آورده بود، سه نفر طلبه مذکور در فوق به اتفاق تعدادی دیگر از طلاب قزوین که تحت نفوذ شیخ قدرت اله علیخانی قرار دارند به منزل آیتاله ابوترابی مراجعه و صراحتاً از روحانیون حاضر در منزل مزبور خواستار میشوند که خمینی را در منابر و محافل به جانشینی آیتاله حکیم به مردم معرفی نمایند و شیخ قدرت اله مذکور اضافه مینماید روحانیونی که نام خمینی را در منابر ذکر ننمایند ضعف خود را به ثبوت رساندهاند.
نظریه منبع .
شیخ قدرتاله علیخانی و شیخ سیفاله دانسفهانی و سیدمحمد خوئینی از طرفداران خمینی و به نفع وی در قزوین و قم فعالیت دارند.
نظریه رئیس امنیت داخلی .
وجود شیخ قدرتاله علیخانی در قزوین به مصلحت نمیباشد و با تذکراتی که از طریق ساواک و شهربانی به مشارالیه داده شده تاکنون در وی بی تأثیر [بوده]مقرر فرمایند در صورت تصویب دستگیر و به مرکز اعزام گردد.
شعبده
نظریه رئیس ساواک .
نظریه امنیت داخلی مورد تائید است.
توضیحات سند:
1.
حجت الاسلام شیخ قدرتالله آقاعلیخانی(معروف به خیارجی و صفائی زاده)، فرزند ذبیح الله در سال 1326ﻫ ش در خیارج قزوین به دنیا آمد.
تا سن 16-17 سالگی در روستای محل تولد بود و در سال 1342ش راهی قزوین شد و در حوزهی علمیه قزوین به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از 6 سال، در سال 1348ش به قم رفت.
آغاز دوران طلبگی وی، همزمان با نهضت امام خمینی(ره) بود و همین مسئله موجب علاقمندی و پیروی ایشان از امام(ره) و حضور در مسیر مبارزه شد.
در خرداد ماه سال 1348ش، به علت سخنرانی انتقادی به ساواک قزوین احضار و یک ماه ممنوع المنبر شد.
شاید ایجاد همین محدودیت بود که او را راهی قم نمود.
حضور در قم، که کانون مبارزات دینی بود، دامنهی فعالیتهای او را گسترده کرد که به همین علت، در تیرماه سال 1349ش، تصمیم به تبعید 3 ماههی او به ایرانشهر گرفته شد.
در همین موقع بود که با نام صفائی زاده، به عنوان یکی از مروجین کتاب شهید جاوید و همچنین تبلیغ حکومت اسلامی امام خمینی(ره) معرفی گردید.
فعالیتهای او، که دارای چاشنی خشونت نیز بود، موجب دستگیری وی در 5 آذر سال 1351 شد که در این موقع با استفاده از ترفند تعهد و تمایل به همکاری، در 24 دی ماه آزاد شد.
در مهر ماه سال 1352، به علت عدم پایبندی به تعهد و ادامهی فعالیتها مجدداً در 19 /7 /1352 دستگیر گردید.
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی حضور یافت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2.
آیتالله العظمی حاج آقا روح الله موسوی خمینی (ره) فرزند سید مصطفی موسوی در دوم جمادی الثانی 1320ق در شهرستان خمین چشم به جهان گشود.
پس از تحصیل مقدماتی، در سال 1339ق به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیت الله حائری حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد.
در سال 1345ق سطح را به پایان رسانید و در محضر آیتالله حائری به درجه اجتهاد رسید.
تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1364ق همزمان با ورود آیت الله بروجردی به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت.
امام خمینی(ره) در اردیبهشت 1323ش، اولین بیانیه سیاسی خود را مبنی بر قیام عمومی علمای اسلام و جامعه اسلامی، آشکارا اعلام داشت و به رغم آنکه پاسخ مناسبی دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد.
در فروردین سال 1340ش آیت اللّه بروجردی رحلت کرد.
رژیم شاهنشاهی که فکر میکرد حوزهی علمیهی قم، با رحلت آیتالله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341ش لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی را توسط کابینه امیر اسداللّه علم مطرح و به تصویب رساند.
در این موقع امام(ره) به همراه علمای بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه جانبه زدند که در این میان، لحن تلگرافهای امام(ره) به شاه و نخستوزیر، تند و هشدار دهنده بود و در پی آن شاه که می خواست اصول ششگانه اصلاحات خویش را که به دستور امریکاهایی قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد، با بیانیهی کوبنده - بهمن 1341 - امام (ره) مواجه شد.
در ادامهی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینی(ره)، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در فروردین 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) بود، فاجعهی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد.
به دنبال این فاجعه بود که امام(ره) اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342،تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت.
این مبارزات که برای رژیم گران تمام می شد باعث دستگیری امام(ره) در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، این دستگیری و زندان، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید.
ولی این ظاهر قضیه بود؛ چون امام(ره) پس از آن به منزلی در داودیه منتقل شد که این حصر خانگی تا 16 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام(ره) به قم منتقل شد.
روشن بود که مبارزه به این جا ختم نمی شد.
با افشاگرهای امام(ره)، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در سال 43 - آبان 1343 - مجدداً در آستانه قیام قرارگرفت که در پی آن، در سحرگاه 13 آبان 43، امام(ره) دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایی به آنکارا تبعید شد.
این تبعید، یازده ماه به درازا کشید و پس از آن، امام(ره) در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم فرستاده شد؛ یعنی از ترکیه به عراق اعزام گردید که این تبعید مدت 13 سال به طول انجامید.
حضرت امام(ره)، در این مدت طولانی، دست از مبارزه برنداشت و با صحبتها و سخنرانیها و بیانیه ها، ضمن آگاهی بخشی و راهنمایی مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار میداد؛ که این تلاشها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد.
اخراج امام(ره) از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاستهای استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و از این رو، پس از آنکه دولت کویت اجازهی ورود به ایشان را نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت.
شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماههای پایانی سال 1357 ش، رژیم شاه را مجبور کرد تا با بازگشت امام(ره) به ایران موافقت نماید.
علی رغم بسته شدن فرودگاهها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام(ره) در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرا تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته،دولت وقت را غیر قانونی اعلام کرد؛ که این دولت نیز پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید.
امام(ره) پس ازپیروزی انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت وتا زمان ابتلاء به بیماری قلبی - 2 بهمن 1358 ـ در این شهر بود، تا اینکه مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روزی که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلی در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلی در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت – 14 خرداد 1368 - در همین منزل ماند.
دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی(ره) در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی بر جای مانده که بسیاری از آنها تاکنون منتشر شده است.
3.
حجت الاسلام سیدمحمد خوئینیها (معروف به موسوی خوئینی) فرزند سیدحسین در سال 1320ش در قزوین به دنیا آمد.
پس از تحصیلات مقدماتی به تحصیل علوم حوزوی روی آورد و در مدرسه علمیه التفاتیه قزوین مشغول تحصیل شد و پس از چندی نیز به حوزه علمیهی قم رفت.
در سال 1342 ش در حالی که طلبهی مدرسه حجتیه در قم بود، در جشن آزادی امام خمینی(ره) در مدرسه التفاتیه قزوین شرکت کرد و از همین موقع مورد حساسیت ساواک قرار گرفت.
برقراری درس اصول عقاید در سالهای میانی دههی 1340 در مدرسه التفاتیه در شبهای ایام ماه مبارک رمضان و مسجد ستوده و ارتباط با جوانانی که اهل مبارزه و فعالیتهای پنهانی بودند، ایشان را نیز به سوی تفکرات چریکی سوق داد.
ایشان از سال 1351ش به تهران آمد و ضمن حفظ ارتباط خود با فعالیتهای پنهانی، به عنوان امام جماعت مسجد مهدیه نیاوران – مسجد جوستان – به تبلیغ و ارشاد مشغول شد.
تفکرات انقلابی و برداشتهای تفسیری او ازآیات قرآن و حضور گستردهی جوانان، موجب شد تا از جلسات وی، به عنوان همسنگ جلسات دکترعلی شریعتی در حسینیه ارشاد یاد شود.
به دلیل همین فعالیتها بود که در دهم آبان ماه، پس از برگزاری نماز مغرب و عشاء دستگیر و به 15 سال حبس جنائی محکوم و روانه زندان شد، که این محکومیت در 27 /5 /1356 مورد عفو قرار گرفت.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی را عهدهدار بود.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
آیتالله سید عباس ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 31