تاریخ سند: 18 فروردین 1349
متن سند:
[به] : 712
[از] : 212 شماره : 83 /212
1 ـ بازدید سید موسی صدر از قاهره از نظر عده زیادی از لبنانی ها با اهمیت
فراوانی تلقی گردید.
مقدمات این بازدید دو ماه قبل از تشکیل کنگره بحث های اسلامی در قاهره و
هنگامی که صبری حماده در قاهره به سر می برد تدارک دیده شد.
صبری حماده
هنگام ملاقات با عبدالناصر کوشش کرد تا سید موسی صدر در کنگره مزبور
شرکت و همکاری نزدیک نماید و در زمینه های اجتماعی و دینی از اطلاعاتش
استفاده شود.
به این ترتیب در حقیقت صبری حماده راه ملاقات سید موسی
صدر را با عبدالناصر هموار کرد و عبدالناصر دستور داد تا از سید موسی برای
شرکت در کنگره دعوت به عمل آید.
سه روز قبل از عزیمت سید موسی به کویت
شیخ فهیم ابوعیبه نماینده دانشگاه الازهر در لبنان تلفنی با سید موسی تماس
گرفت و به او اطلاع داد که برای حضور در کنگره اسلامی قاهره دعوت گردیده
است ولی عین دعوت نامه را به علت کارشکنی هایی که در بیروت انجام
می گرفت دریافت نداشت و در نتیجه سید موسی صدر به کویت رفت.
2 ـ سید موسی صدر از کویت به قاهره عزیمت نمود و در هتل هیلتون قاهره
مهمان شیخ عبداله الجابر الصباح که در کویت از او خواسته بود تا به کاخ وی در
قاهره وارد گردد ولی سید موسی هتل هیلتون را ترجیح داده بود و در آنجا اقامت
کرد دو اتومبیل مخصوص شیخ و نماینده او در قاهره تحت اختیار وی گذارده
شد.
سید موسی صدر در کنگره شرکت کرد و سخنرانی جامع او مورد توجه کلیه
شرکت کنندگان در کنگره و ارباب مطبوعات قرار گرفت و بلافاصله ملاقاتها با
او شروع شد و اولین مصاحبه را با خبرنگار مجله المصور انجام داد و لیکن در
ضمن فعالیت های خود احساس کرد که راه ملاقات های رسمی به روی او بسته
است و هیچ یک از شخصیت های سیاسی و رسمی با او ملاقات نمی کنند و معلوم
گردید که از لبنان نسبت به او سم پاشی شد[ه ]و کارشکنی هایی انجام گرفته
است.
3 ـ کنگره به پایان رسید و هیئت های نمایندگی در کاخ القبه با عبدالناصر به
عنوان جلسه معارفه ملاقات کردند و هنگامی که عبدالناصر با سید موسی دست
داد به او گفت که ما جداگانه با هم ملاقات خواهیم کرد و افزود که به طوری که
شنیده ام شما چند روزی در قاهره خواهید ماند (صبری حماده قبلاً مقدمات این
ملاقات را تهیه دیده بود)
4 ـ سید موسی صدر ابتدا و قبل از آنکه با عبدالناصر ملاقات کند با سردبیر
روزنامه الاهرام1 محمد حسنین هیکل2 دوستانه ولی صریح میان آنها رد و بدل
گردید از جمله هیکل به سید موسی گفت شخصیت های لبنانی با دعوت شما به
اینجا مخالف بودند و افزود که مفتی حسن خالد به مسئولین قاهره اطلاع داده که
چنانچه از سید موسی صدر دعوت به عمل آید و از او استقبال گردد پایگاههای
خود را در لبنان از دست خواهید داد و نیز گفت که جنبلاط3 گفته است سید
موسی صدر باهوش ترین آلت دست استعمار غرب در خاورمیانه می باشد.
هیکل سید موسی را از پرونده شخصی او که در آرشیو روزنامه الاهرام است
مطلع ساخت که در آن منعکس شده بود (تماس های سید موسی صدر با ایران
مشکوک به نظر می رسد).
در این ملاقات صحبت از موضوعات عمومی و وضع
لبنان به میان آمد که سید موسی صدر به هیکل گفت اقدامات و روش قاهره اکنون
جنبه عاطفی آن بیشتر می باشد و هیچ گاه آینده مد نظر قرار داده نمی شود؛ زیرا
همه اش در فکر سنجیدن وضع دیگران برای شناختن دوست و دشمن می باشد و
این امر صحیح نیست و افزود که شما بایستی با همه دوست باشید و با تمام
کشورها از در دوستی در آیید با توجه و عواطف، جهانیان را به سوی خود جلب
کنید.
هیکل سخنان او را کاملاً تصدیق نمود و روز بعد مقاله ای تحت عنوان:
«قاهره در نظر دارد تا در امر روابط خود با کلیه کشورهای جهان تجدید نظر به
عمل آورد» در روزنامه الاهرام منتشر کرد.
هنگامی که سید موسی صدر در محل
روزنامه الاهرام به سر می برد رسما از او دعوت به عمل آمد تا در ساعت 30 /12
با جمال عبدالناصر در اقامتگاه خصوصی او ملاقات کند و معلوم گردید که هیکل
با ناصر تماس گرفت و وقت ملاقات را تعیین کرد.
5 ـ ملاقات سید موسی صدر با عبدالناصر به مدت یک ساعت و ربع به طول
انجامید و با صراحت گفتگو شد؛ از جمله درباره وضع لبنان و خطر اسرائیل و
زیان فعالیت فداییان در لبنان صحبت به میان آمد.
عبدالناصر با صراحت کامل به
سید موسی گفت که شما بایستی برای خود مستقلاً اقدام کنید و از هیچ کسی توقع
کمک نداشته باشید و هر چه به نظرتان می رسد انجام دهید و با کشورهای جهان
مخصوصا امریکا و فرانسه برای نجات سرزمین های خودتان تماس بگیرید.
من
نمی توانم هیچ کاری برای شما انجام دهم و سپس سخن به اوضاع عمومی جهان
عرب و اوضاع خاورمیانه کشیده شد و معلوم شد که عبدالناصر خیلی خسته و
ملول است و تلاش او فقط برای نجات کشور خودش می باشد و از هیئت های
حاکمه سوریه و عراق ناراحت می باشد و عراقی ها را خائن و سوریه ای ها را
دروغگو می شمرد.
در این ملاقات سخن به روابط مصر با ایران که یک کشور
مسلمان بسیار قوی است و نسبت به موضوع فلسطین اگر از خود اعراب دارای
احساسات بیشتری نباشد از آنها کمتر نیست سخن به میان آمد.
عبدالناصر در
پاسخ گفت که به ایران کاری نداشته ایم ما با ایران هیچ گونه دشمنی و عداوت
نداریم.
ایران است که این رویه را در پیش گرفته و ما آماده ایم تا در اسرع وقت
این سوءتفاهم را از بین ببریم و اینها را به مجرای خود برگردانیم ولی در حال
حاضر و به علت روابط عراق و ایران در محظور قرار گرفته ایم.
اگر ما با ایران
تماس بگیریم آن وقت زمامداران عراق خواهند گفت که ما به او از پشت خنجر
زده ایم و این امر را یک نوع توهین به خود تلقی خواهند کرد و بدون جهت یک
جبهه مخالف در برابر ما باز خواهد شد که در اوضاع فعلی بایستی از آن بپرهیزیم
و افزود که ما برای تجدید روابط با ایران هیچ گونه مانعی مشاهده نمی کنیم.
در
پایان ملاقات، عبدالناصر از سید موسی صدر خواست تا یک هفته در مصر
میهمان شخص او باشد و برای او برنامه ای که شامل بازدید از اماکن تاریخی و
بازدید از شهر
اسکندریه و الاقصر و اسوان و سد عالی تنظیم گردد و سپس سید موسی صدر را
تا نزدیک اتومبیل خارج ساختمان بدرقه کرد.
نتیجه[هایی] که از این بازدید
می توان بدست آورد به شرح زیر در خور بررسی است: اول ـ آنکه ابراهیم
الطحاوی رئیس جمعیت های جوانان مسلمان مصر که در عین حال وزیر مشاور
در امور ریاست جمهوری است دست راست عبدالناصر محسوب می شود.
این
شخص مسلمان واقعی و صوفی مسلک و از مخالفین سرسخت کمونیسم
می باشد و با تمام قدرت با آن مبارزه می کند.
او اکثرا با سید موسی صدر به طور
محرمانه ملاقات می کرد و به سید موسی گفته است که مصر هیچ گاه کمونیست و
یا دست چپی نخواهد شد و همیشه پای بند تعالیم اسلام خواهد ماند ولی جهان
اسلام او را درک نکرده است و به علت بد رفتاری جهان غرب با او مجبور گردید
تا به سوی شوروی روی آورد.
دوم ـ عبدالناصر شخصا به سید موسی صدر تاکید کرد که نمی توان برای
کمونیسم وجودی در مصر قائل شد.
ما مسلمان و متدین هستیم ولی دنیا علیه ما
ایستاد و اسرائیل را بر اعراب ترجیح داد و در نتیجه ما ناگزیر شدیم این راه را در
پیش گیریم ملت ما هیچ گاه کمونیسم را قبول نخواهد کرد زیرا عقاید اسلام با این
امر منافات دارد.
سوم ـ عبدالناصر به گردانندگان امور مسلمان در قاهره دستور داد و تأکید کرد تا
کمال همکاری را با سید موسی صدر انجام دهند و کلیه امکانات خود را برای
تقویت و پیشرفت نام اسلام بکار برند.
چهارم ـ آمادگی نظامی قاهره اکنون فقط برای کشور خود می باشد و به دیگران
اهمیت نمی دهد و سعی دارد تا سرزمین های خود را که در جنگ با اسرائیل از
دست داده است به هر قیمتی که شده مسترد سازد و دیگر کاری به کار
سرزمین های دیگران مانند جولان و یا ساحل غربی رودخانه اردن ندارد مصر
اکنون برای یک حمله ناگهانی خود را آماده می کند.
نظریه نمایندگی : از نظر بررسی عمومی مصر قابل بهره برداری است.
طرح امور اجتماعی بند 2
طرح امور سیاسی ب / 2 / بند 1 و ب / 2 / بند 5
توضیحات سند:
1 ـ روزنامه الاهرام در سال
1875 میلادی به وسیله برادارن
تقله (سلیم تقله و بشاره تقله)
تأسیس شد.
برادران تقله اصالتا
سوری بودند که در دانشگاه
فرانسوی بیروت درس خوانده
بودند، لازم به توضیح است
اغلب روزنامه نگاران و
نویسندگان این دوره اهل
سوریه و لبنان بودند که به
واسطه فشار عثمانی ها به مصر
آمده و مجلات و روزنامه هایی
تأسیس کرده بودند.
روزنامه
فوق گرایشی فرانسوی داشت و
علیه حکام انگلیس در مصر
مطلب می نوشت.
در حال حاضر
روزنامه الاهرام بیانگر مواضع
دولت مصر می باشد.
ر.ک، خاطرات سیاسی
سِرآرتور هاردینگ
2 ـمحمد حسنین هیکل :
روزنامه نگار معروف مصری،
سردبیر روزنامه معروف
«الاهرام» وزیر تبلیغات در
دوره عبدالناصر و از مشاوران
مخصوص وی، دارای کتاب ها و
مقالات متعدد پیرامون مسائل
جهان عرب.
3 ـ کمال جنبلاط در 6 دسامبر
1917 در شهر مختاره واقع در
منطقه شوف در جبل لبنان چشم
به جهان گشود.
وی به
خانواده ای فئودال و دروزی
منسوب می شود.
پدرش فؤاد
جنبلاط در زمانی که لبنان تحت
قیمومت فرانسه بود، فرماندار
منطقه شوف بود و در سال
1921 راهزنانی که در تعقیب
وی بودند، او را به قتل
رساندند.
کمال جنبلاط دوران
دبیرستان خود را در مدرسه
پدران عازاری (مدرسه الاباء
للعازاریین) در شهر عینطوره
گذراند.
سپس وارد دانشکده
حقوق دانشگاه سنت جوزف در
بیروت شد و به اخذ لیسانس
حقوق در سال 1942 نایل آمد.
وی علی رغم کمی سن وارد
میدان سیاست شد و در سال
1943 به عنوان نماینده منطقه
شوف برگزیده شد و پس از سه
سال یعنی سال 1946 به عنوان
وزیر اقتصاد و کشاورزی تعیین
شد.
در سال 1949 حزب
سوسیالیست ترقی خواه را
تشکیل داد و برنامه اصلاحی
خود را بر اساس برنامه گروه های
سیاسی معروف چپ گرا قرار
داد.
در سال 1952 یکی از
بارزترین مخالفانی بود که
توانستند بشاره حوزی رئیس
جمهور وقت را ساقط کنند.
جنبلاط از سال 1960 تا پایان
دوران ریاست جمهوری فؤاد
شهاب در سال 1964 مناصب
دولتی مختلفی مثل وزارت
تربیت ملی در سال 1960،
وزارت کار و امور اجتماعی در
سال 1961 و وزارت کشور در
1961 تا 1964 را به عهده
داشت.
وی به عنوان یک
طرفدار فؤاد شهاب نقش
سرنوشت سازی در انتخابات
سال 1964 که به انتخاب شارل
حلو انجامید ایفا کرد.
پس از
نزاع هایی که در آوریل و اکتبر
1967 بین ارتش جنوب لبنان و
مقاومت فلسطین درگرفت
جنبلاط به سمت وزارت کشور
انتخاب شد.
جنگ 1976 ـ
1975 درگیری و مبارزات،
سیاست استراتژی هم پیمانی با
سوریه را دنبال می کرد و در 21
اکتبر 1975 به سوریه رفت تا
مانع دومین حمله اسرائیل به
لبنان شود.
و در ژانویه 1976
که دمشق سیاست نزدیک
کردن احزاب مسیحی را دنبال
می نمود جنبلاط به عنوان
سخنگوی حزب چپ گرای لبنان
به فرستادگان حافظ اسد که در
25 فوریه به لبنان آمده بودند
مخالفت جزیی خود را از
قرارداد قانونی ای که فرنجیه در
دیدار خود از دمشق در 7 فوریه
امضا کرده بود اعلام کرد.
و در
11 مارس خواستار استعفای
فرنجیه شد.
زمانی که جنبلاط
رهبری نیروهای فلسطینی
چپ گرا علیه شبه نظامیان
مسیحی در جنگ جبل را داشت
و سوریه در این جنگ با قدرت
از شبه نظامیان حمایت می نمود
روابط وی با سوریه کاملاً قطع
گردید.
در آخرین دیداری که
جنبلاط در 28 مارس 1976 از
سوریه داشت مذاکرات وی با
حافظ اسد دوازده ساعت ادامه
داشت که در پایان به بن بست
انجامید.
جنبلاط از اختلاف
نظرها و مخصوصا در مورد
ریاست فرنجیه سخن می گفت
جنبلاط تهاجم خود را علیه
حافظ اسد شدت بخشید و
رسانه های گروهی سوریه نیز به
شدت جنبلاط را محکوم کردند
و از او به عنوان خائن و مزدور
یاد کردند.
زندگی جنبلاط در
16 مارس 1977 در چند صد
متری دیوار دفاعی ارتش
سوریه به دست افراد مسلحی که
در مختاره نزدیک به عقلین در
کمین او بودند به صورت
ناگواری خاتمه یافت.
با مرگ
وی روستاهای مسیحی نشین
در منطقه «شوف» میدان
کشتارهای دسته جمعی شد که
دلایل واقعی این کشتارها نیز
مخفی ماند.
خواهر جنبلاط نیز
در خلال جنگ 27 مارس 1976
در بخش مسیحی نشین بیروت
ترور شده بود.
و علی رغم این
که او مارکسیست نبود در سال
1972 نشان صلح لنین را
دریافت داشت.
همچنین به
عنوان دبیر کل جبهه عربی
حمایت از انقلاب فلسطین
انتخاب شد.
جنبلاط روزنامه
«الانباء» سخنگوی حزب
سوسیالیست ترقی خواه را
تأسیس و منتشر کرد.
او تألیفات
سیاسی بسیاری از خود به جای
گذارده که مهم ترین آنها
عبارتند از : حقیقۀ ثورۀ 1958
اللبنانیۀ (حقیقت انقلاب 1958
لبنان به زبان عربی)، حول
السیاسۀ اللبنانیۀ (پیرامون
سیاست لبنان به زبان عربی)،
نحودیمقراطیۀ جدیدۀ (به سوی
دموکراسی جدید به زبان
فرانسه) و نوشته ای که هنوز
منتشر نشده است : من اجل لبنان
(به خاطر لبنان به زبان فرانسه).
نوشته های وی در پیروی از
اصول و مبانی معنوی هندوها
مانند یوگا و تأملات در مراسم
هندی ها بود.
طرفدارانش وی را
معلم می نامیدند.
کمال جنبلاط
در سال 1948 با «می ارسلان»
ازدواج کرد و در سال 1965 از
او جدا شد.
ولید جنبلاط فرزند
او که در اوت 1949 به دنیا
آمده و تنها پسر کمال جنبلاط
است، جانشین وی شده و
رهبری حزب سوسیالیست
ترقی خواه را در سال 1977
پس از پدرش به عهده گرفت و
در سال 1980 رئیس جنبش
ملی لبنان شد.
(فرهنگ سیاسی لبنان، ه
علیزاده، ص 103)
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 132