موضوع: برگزاری جشن مولود حضرت صاحب الزمان در دبیرستان کمال و سخنرانی جلالالدین فارسی درباره موارد و اشاره به وضع پادشاهان قدیم و امروز و اظهارات ابوالحسن علمی درباره رسالت و ظهور پیامبر
متن سند:
تاریخ: ۹/۹/۴۵
شماره: ۲۱۳۰۸/۲۰هـ/۲
موضوع: برگزاری جشن مولود حضرت صاحب الزمان در دبیرستان کمال و سخنرانی جلالالدین فارسی درباره موارد و اشاره به وضع پادشاهان قدیم و امروز و اظهارات ابوالحسن علمی درباره رسالت و ظهور پیامبر
روز دوشنبه ۷/۹/۴۵ به مناسبت مولود حضرت صاحب الزمان (ع) در دبیرستان کمال جشنی برپا بود و برنامهای در چند قسمت اجراء گردید که عدهای از دبیران و رئیس دبیرستان حضور داشتند. افراد شناخته شده عبارتند از ابوالحسن علمی (رئیس دبیرستان) - داریوش بهزادی - ضیاءالدین میرهاشمی - دکتر هدایت الیاسی - جلالالدین فارسی - محمدعلی رجائی و عدهای از دانشآموزان.
در اولین قسمت برنامه شکوهی دانشآموز کلاس چهارم (دبیرستان آزادگان واقع در ایستگاه منصورآباد خیابان تهران نو و عضو انجمن جغرافیای دبیرستان کمال) قطعه شعری از کتاب منتخب شعر آزاد بنام پریا که شاملو آن را سروده بود دکلمه کرد. این شعر مطابق با افکار سیاسی دبیرستان بود و با این شعر مسلم گردید که مدرسه در راه مخالف گامی بسیار بلندتر و عمیقتر و به مخالفت برداشته و علت هم این بود که جلالالدین فارسی طراح این برنامه بود.
قسمت دوم، سخنرانی جلالالدین فارسی بود که درباره ظهور صحبت کرد و آیهای از قرآن که مربوط به این موضوع بود تا آخر خواند و اضافه نمود که پیغمبر ما وعده داده پس از آنکه دنیا مملو شد از جور و ظلم بعد از آن از عدل و داد مملو خواهد شد. یکی از علائم ظهور و وجود ظلم است که بسرحد اعلی رسیده است و درباره حکومتهای قدیمه جهان مانند انوشیروان و خسرو پرویز و بارگاههای عظیم و با تشریفات آن بحث کرد و سپس گاهگاهی به زمان حاضر گریزی میزد و در لفافه چنین وانمود میکرد که این عصر همان زمان است و از قطرههای خون بینوایان دانههای مروارید غلطان و جواهرات نشانههائی بر جقه پادشاهان است. ظلم و ستم در اطراف و اکناف کشور پراکنده بود وزور و ستم دهانها را بسته بود و هست پس علائم ظهور جز این چیز دیگری نیست منتها نامبرده زمان حال را طوری بیان میکرد که شاید بسادگی نتوان تشخیص داد.
سپس برنامه (من یک سیاهم) توسط دانشآموز پورسیف محصل کلاس چهارم دبیرستان اجراء گردید که در آن مطالبی به شرح زیر بیان داشت: من یک سیاهم کاخها با تمام ظلم و جورشان بدوش من بالا رفتند. من اهرام ثلاثه مصر را ساختهام. من زیر شلاق استعمارگرانم. من در بند زورگویانم. من سیاه بدبختم. من سیاه فعالم. من سیاهم چون دل شب. من سیاهم چون اعمال جنگلهای آفریقای خودم. من در بند احکام حکام بی انصافم.
پس از آن سخنرانی ابوالحسن علمی شروع گردید که درباره رسالت و ظهور بسیار عالی صحبت کرد و دست بدعا و ثنا برداشت بترتیبی که مایل بود گفتههای سیاسی آنها را بپوشاند و میخواست اظهار نگرانی خود را از این بیانات سیاسی اظهار دارد ولی مصلحت نمیدید. بعد از درگاه باری تعالی و حضرت امام عصر (ع) پیشرفت مقاصد عالی و مفاخر بشری را خواست.
چند برنامه فکاهی و پذیرائی دیگری نیز اجراء گردید و در پایان وقت آقای صاحبالزمانی آمد و حاضرین ابراز احساسات شدیدی نمودند و قرار شد وی نیز صحبت کند ولی یاد شده فقط با اظهار تشکر از دانشآموزان اکتفاء نمود و مراسم جشن پایان یافت و به دفتر آقای علمی رفتند. هرکس کاری داشت. میرهاشمی یک کارت تحصیلی برای یکی از دانشآموزان صادر کرد. علمی معرف یک دانشآموزی را از بخش که وسیله آقای هروی رئیس بخش بود به صاحبالزمانی گفت ایشان مخالفت کردند که به هیچوجه نخواهد نوشت و لو اینکه هر مقامی معرفی کرده باشد اگر هم لازم باشد مقامات دیگری را وادار خواهد کرد که به هروی خواهند گفت که این بچه را از اینجا برد. علمی ضمن اظهار نگرانی باطنی که در چهره او خوانده میشد قرار شد روز سه شنبه دانشآموز معرفیشده از طرف هروی را که در مدرسه آمده علمی سر بگرداند و بکلاس نفرستد تا اینکه صاحبالزمانی شخص مورد نظرش را ببیند و هروی را منصرف کند.
ضمناً دومین نشریه انجمن جغرافیا تا آخر هفته منتشر خواهد شد.
منبع:
کتاب
شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک صفحه 92