تاریخ سند: 15 دی 1345
موضوع: مجلس وعظ در مسجد ارک
متن سند:
به: 316 شماره: 25074 /20 ه 3
از: 20 ه 3 (و)
از ساعت 13 روز 12 /10 /45 مجلس روضهخوانی مسجد ارک با شرکت عدهای در حدود 3000 نفر تشکیل گردید در این مجلس سید عبدالرضا حجازی واعظ به منبر رفت و ضمن سخنان خود گفت علت اصلی انحرافات بیش از حد جوانان برنامههای غلط و خلاف دستورات دین اسلام و قرآن است که به وسیله سینماها و رادیو تلویزیون اجرا میشود در برنامههای این اماکن آنقدر نکات انحرافی و خلاف اخلاقی میگنجانند که هر فرد جوان با مشاهده آن منحرف خواهد شد.
آقایان نسل جوان گناهی ندارد برنامه و اساس کار غلط است ریشه و اساس سازمان رهبری جوانان خراب است و مسلم است که یک برنامه نادرست قادر نخواهد بود رهبری سالم و صحیحی را در روی نسل جوان1 اجرا کند.
آقایان من خودم چندی قبل پیرمردی را دیدم که در تاریکی شب در کوچه با خود صحبت میکرد جلو رفتم و گفتم مشهدی حسن مگر دیوانه شدهای که با خود حرف میزنی با کمال بیشرمی در جواب گفت من دیوانه نیستم بلکه عاشق شدهام چون همه شب به برنامههای آخر شب رادیو گوش میدهم و سرانجام کارم به این جا کشید.
نامبرده افزود حالا شما توجه کنید و ببینید برنامههای آخر شب رادیو چقدر منحرف کننده و مبتذل است.
هر روز در روزنامهها و مجلات میخوانید که فلان زن به شوهرش خیانت کرد و در نتیجه شوهر زن خود را کشت و یا چشم او را درآورد و هزاران جنایت از این قبیل.
با تمام این افتضاحات و برنامههای غلط و رهبری ناصحیح جوانان انتظار دارید شاهد اینگونه جنایات نباشید؟ این مجلس در ساعت 30 /14 پایان یافت.
توضیحات سند:
1ـ نسل جوان: یکی از مهمترین تحولات قرن اخیر در جهان اسلام، ظهور تیپ جوان به عنوان یک طبقۀ مشخص و پراهمیت اجتماع بوده است.
پس از جریان غربگرایی، پیدایش صنعت مونتاژ، ورود نظام جدید آموزش وایجاد تحول در روابط خانواده، جوانان به صورت یک طبقه قد علم کردند.
پیش از آن نسل جوان از نظر جامعهشناسی، عنوان یک «طبقۀ اجتماعی» را نداشت و تنها یک گروه سنی محسوب میشد.
آنان از نظر جامعه از آنچنان تشخصی برخوردار نبودند که بتوانند یک «طبقه» را تشکیل دهند.
در قرن اخیر، نسل جوان و مشکلات و نیازهایش برای نخستین بار به صورت یک معضل مشخص و مستقل اجتماعی درآمد که با مطرح شدن جوانان به عنوان یک طبقه اجتماعی رابطه لازم و ملزوم داشت.
دردها، مسائل و مشکلات ویژهای مطرح شد و اجتماعات، گروهها، اتحادیهها و انجمنهایی تشکیل گردید که به جوانان اختصاص داشت و بزرگسالان در آن سهیم نبودند.
این طبقه مسائل، مشکلات، کار، تحصیل، تفریح و سرگرمیهای خاصی داشتند که ویژۀ نسل جوان بود.
در ازمنه پیشین حتی تحصیل به جوانان اختصاص نداشت چنانکه در حوزههای قدیمی، هنوز هم سنت از مهد تا لحد دانش جستن وجود دارد.
در آن سیستم، فرد حتی پس از آنکه به درجۀ استادی میرسد باز دانشجو (طلبه) محسوب میشود؛ گروهی را درس داده، از گروهی درس میگیرد؛ ولی سیستم آموزش جدید، تحصیل را از نظر سنی قالبی و مختص به نسل جوان کرد.
عواملی از این قبیل موجب درآمدن نسل جوان به صورت یک طبقۀ اجتماعی مشخص گردید.
پس از این تحول مهم اجتماعی، استعمارگران غرب و شرق کوشیدند تا الگوهای غربی را بین این نسل و طبقه رواج دهند.
سنین 16 تا 25 سالگی، دوران طوفانها و غلیانها است.
در این سنین انسان از شور و شوق فراوانی برخوردار است و از جهات گوناگون با بحران مواجه میگردد.
این سالها را بیشتر از این جهت بحرانی میدانیم که در آن، جوانان گرایش شدیدی به ماجراجویی و کسب استقلال پیدا میکنند و در جامعه، خواهان ایفای نقش میشوند.
اگر این زمینههای طبیعی و گرایشات در مسیر درست هدایت شود، میتواند برای جامعه منشاء سعادت باشد.
ولی عمال شرق و غرب که روانشناسی و جامعهشناسی را در استخدام مطامع استعماری خود درآورده بودند، از این مسألۀ روانی سوءاستفاده کردند و به تکاپو افتادند تا گرایشات مزبور را در جهت براندازی نظام ارزشی جامعه و ایجاد زمینۀ مناسب برای تاخت و تاز فرهنگ استعماری و لگدمال نمودن شخصیت فرهنگی و تاریخی شرق به کار گیرند.
عوامل گوناگونی در گسترش غربگرایی میان جوانان نقش داشته است.
یکی از عوامل مهم روانی گسترش غربگرایی در بین جوانان « نوگرایی» طبیعی نسل جوان بود.
افراد نسل جوان همانند یک کشتی بیناخدا خیلی زود مغلوب امواج خروشان میشوند و چون هنوز از نظر فلسفی و اعتقادی عمق کافی به دست نیاوردهاند و شور و هیجان خاص سنین جوانی، آنان را وادار به ماجراجویی و علاقهمند به دست یافتن به افقهای ناشناخته میکند، از این رو از نظر روانی زودتر از دیگران جذب هر « مد» و « الگوی» نوینی میگردند.
این نوگرایی طبیعی، خیلی زود انبوهی از جوانان را گرفتار دام شرق یا غرب کرد.
در مقابل این سیل بنیانکن، در اکثر کشورهای اسلامی، بزرگسالان، در ارائه اسلام اصیل و پویا به صورت یک ایدئولوژی کامل و انقلابی کوتاهی کردند.
برداشت عامیانه از مذهب که در دوران انحطاط رواج یافته بود و مذهب را در محدوده رسوم و عقاید خرافی خلاصه نموده، در بسیاری موارد از تعالیم اصیل اسلام فاصله گرفته بود، نمیتوانست برای این نسل قانعکننده باشد.
در اکثر کشورهای اسلامی (از جمله ترکیه، هند و کشورهای خاور دور) خوراک کافی برای تغذیۀ فکری جوانان تهیه نشد.
نیروهای بیگانه شرق و غرب از این خلاء سوءاستفاده کرده، ضربههای خود را وارد کردند.
روشنفکران وابسته، تهیهکنندگان فیلمهای سینمایی و جهتدهندگان به برنامههای رادیو و تلویزیون همه بسیج شدند تا جوانان را در دام خود اندازند.
تمام پایگاههای فکری و فرهنگی و همۀ قدرتهای اقتصادی، سیاسی و حزبی در اختیار عناصر متمایل به غرب و شرق بود.
راجع به ایدئولوژیهای چپ و راست هر کتابی که میخواستند در دسترس آنان قرار داشت ولی در اکثر کشورهای اسلامی دربارۀ فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی، گویی قحطی کتاب بود.
از طرفی فقر کتابهای سودمند و راهنما و از سوی دیگر تبلیغات همهجانبه؛ در نتیجه عده زیادی از جوانان جذب مکاتب و الگوهای بیگانه گردیدند؛ ولی در کشورهایی که روحانیون پیشتاز و روشنفکران متعهد، تکلیف خویش را شناختند و اسلام را در شکل اصیل و پویا و به صورت یک « نظام جامع» ارائه دادند و توجه به تغذیۀ فکری جوانان نمودند، نسل جوان نه تنها « از خود بیگانه» نشد و جذب دیگران نگردید، بلکه در برچیدن بساط سیاسی و فرهنگی غرب نقش عظیمی را ایفا نمود و نیز در رنسانس اسلامی و بازگشت به خویشتن سهم به سزایی را به خود اختصاص داد.
وقتی امر روشنگری به گونۀ صحیح انجام شود و از زمینههای روانی نسل جوان در جهات درست استفاده گردد، همین نسل در مقابل فشار جریان انحرافی استعمار فرهنگی، به جای گرایش، سر به عصیان میزند ...
(جامعهشناسی غربگرایی، دکتر محمدعلی نقوی، جلد دوم، صفحه 53 تا 55، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول سال 1363)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 166