تاریخ سند: 20 بهمن 1350
موضوع: محمدتقی فلسفی واعظ
متن سند:
از: 6ﻫ تاریخ:20 /11 /1350
به: 312 شماره: 18813/ﻫ
موضوع: محمدتقی فلسفی واعظ
در تاریخ 27 /11 /50 از طرف تعدادی از روحانیون آبادان دو فقره تلگراف در مورد ممنوعالمنبر شدن محمدتقی فلسفی1برای آقای نخستوزیر2و خود نامبرده مخابره گردیده است.
نظریه یکشنیه: مراتب مورد تأیید است و متن تلگرافات مزبور جهت استحضار به پیوست تقدیم میگردد. حقانی
دایره بررسی، در گزارش روزانه درج و بهره برداری شود. [ناخوانا] دستورالعملی از طرف مدیریت کل صادر شده طبق همان روش اقدام شود3. 2 /12
بهره برداری شد بایگانی شود.
از طبقه بندی خارج و به خیلی محرمانه تبدیل شود.
در گزارش روزانه 24 /1 /50 درج شد.24 /1 /50
توضیحات سند:
1. ممنوعالمنبر شدن حجتالاسلام فلسفى: به دنبال اعمال خشونتآمیز حکومت عراق علیه علما و ایرانیان مقیم عراق موج وسیع اعتراضات از سوى علمای داخل و خارج ایران و از جمله امام خمینى (ره) علیه رژیم حسنالبکر ایجاد گردید، لیکن جهت سوء استفاده سیاسى، رژیم پهلوى، دو نفر از سناتورهاى مجلس سنا (جمشید اعلم و علامه وحیدى) در مورخه 20 /10 /1350سخنان توهینآمیزى به شکل تلویحى علیه امام خمینى (ره) ایراد نموده که به دنبال آن علمای ایران و از جمله مرحوم حجتالاسلام فلسفى ضمن تماس تلفنى با مهندس شریف امامى که رئیس مجلس سنا بود، مراتب اعتراض خویش را اعلام نمود. در این مقطع زمانى آیتالله چهلستونى نیز فوت نموده و در مراسم ختم ایشان در مسجد جامع تهران حجتالاسلام فلسفى طى یک سخنرانى بسیار صریح و روشن اعلام نمود که «...پیشآمدى شد که از مردن سنگینتر است و آن معلول عمل خام و حساب نشده مجلس سنا است. یک نفر سناتور مطالب غیرواقع گفته سناتور دیگر آن گفتههاى ناروا را تائید کرده و نسبت به عالم بزرگوار مرجع عالیقدر حضرت آیتالله آقاى خمینى (در اینجا جمعیت با صداى بلند صلوات فرستاد،) دامت برکاته بر خلاف ادب صحبت کرده است.» یک هفته پس از این سخنرانى اداره کل سوم ساواک در نامهاى به ریاست کل ساواک پیشنهاد ممنوعالمنبر شدن ایشان را داد که از تاریخ 10 /11 /1350 ایشان ممنوعالمنبر شد.
رژیم زخمخورده از این سخنرانی، در پی ممنوعالمنبرکردن آقای فلسفی، در اقدامی سخیف و با دستپاچگی اقدام به چاپ عکسی مونتاژی کرد که ایشان را در کنار زنی نیمهعریان نشان میداد و در سرتاسر کشور و برای بیشتر علمای بلاد ارسال نمود. این عکسهای ساختگی نه تنها در روحیه مردم اثر منفی نگذاشت بلکه به قضاوت اسناد ساواک به ساختگی و مونتاژ بودن آن پی بردند و به حمایت از وی تلگرافات زیادی به مقامات رژیم ارسال نمودند. پس از گذشت دو سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفى، رژیم به طور مستقیم به وى اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطرى به شاه، ممنوعیت وى لغو خواهد شد، ولى او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید و تا زمان پیروزى انقلاب این ممنوعیت ادامه داشت.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینى (سلامالله علیه) به وطن، در مدرسه علوى (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانى خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقاى فلسفى فتح شده است.»
حجتالاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى.
خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 325ـ341.
2. نخستوزیر وقت، امیرعباس هویدا: فرزند حبیب الله (عین الملک)، در سال 1298 ﻫ ش متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوی بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسی و اقتصاد درس خواند. در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسی خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلی منصور آشنا شد. در سال 1329 عبدالله انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد. در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیسار عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به مدت پنج سال مأمور خدمت در این سازمان شد. در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد. در سال 1336 عبدالله انتظام مدیرعامل شرکت ملی نفت شد و هویدا را به عضویت هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب کرد. هویدا در اوایل سال 1340 در زمرۀ موسسان کانون مترقی به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور، درآمد. هویدا در سال 1342 در کابینه حسنعلی منصور به سمت وزارت دارایی برگزیده شد و به مدت پانزده ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید. شاه برای جلب رضایت آمریکاییها یکی از همکاران نزدیک منصور را به جانشینی او انتخاب کرد و او امیرعباس هویدا، کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضای کابینه منصور را در کابینه خود ابقا کرد. در فروردین سال 1346 امام خمینی (ره) از نجف نامه مفصلی به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان به ویژه امریکا را گوشزد نمود. اما نامه امام بیجواب ماند ولی مسائلی را که امام بیان کرده بودند دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهایی که در سالهای دهۀ 50 شکل گرفت را فراهم کرد. هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجی، امور اقتصادی و مسائل نظامی مسلوب الاختیار بود و فقط در صحنه سیاست داخلی و حضور در نمایشات انتخاباتی حضور داشت. هویدا رهبری حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالی را به مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد. دکتر کلالی حزب را به صورت احزاب چپ سازماندهی کرد و او را گسترش داد و به کانون قدرت مستقلی تبدیل کرده کمکم خود شاه را به وحشت انداخت و خود هویدا دبیرکلی را به عهده گرفت و کنگره بزرگ حزبی را در دیماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد. علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب واحد رستاخیز را به شاه تلقین کرد. شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیرکلی حزب معرفی کرده و کمکم ستارۀ بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد استعفا دهد و او را به جای علم که در بستر بیماری بود، وزیر دربار کرد. ازهاری نخستوزیر وقت، هویدا را مقصر همۀ فجایع کشور معرفی کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد. هویدا در یک خانوادۀ بهایی به دنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و داعیان فرقۀ ضالۀ بهائیت بشمار میرفت. هرچند که هویدا میخواست به ظاهر بهایی قلمداد نشود، اما ارتباطات او با افراد فرقه بهاییت قطعی بود. در مدتی که مأمور به کمیسار عالی پناهندگان بود با سازمانهای فراماسونری ارتباط برقرار کرد و یکی از اعضای برجستۀ فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود.
ر.ک: رجال عصر پهلوی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
3. متن دستورالعمل ساواک مرکز به شرح زیر است:
در مورد روحانیونی که در منطقه به نفع فلسفی فعالیت دارند و تلگرافاتی در تایید اظهارات او به تهران مخابره میکنند، به نحوی عمل شود که اقدامات و فعالیتهای آنها خنثی و موجب بزرگ شدن آنها نشود و در عین حال از اقداماتی که معمول میشود نتیجه مثبت عاید گردد. (تاریخ: 26 /11 /1350 ـ شماره: 9718 /312)
منبع:
کتاب
آیتالله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 242