تاریخ سند: 26 شهریور 1348
موضوع: اظهارات اللهیار صالح
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 2909 /21-26 /6 /1348
موضوع: اظهارات اللهیار صالح
عطف 3440 /312- 5 /6 /48
ساعت 9 صبح در منزل آقای اللهیار صالح واقع در خیابان فخررازی، آقای علی آلیاسین و آقای اللهیار صالح ملاقات نمودند. مذاکرات از این قرار بود. بدواً در باب خیابانهای کاشان و مراکز قدیمی و باستانی شهر گفتگو شد.
آقای صالح توصیه میکرد که خیابانی از خیابان محتشم به بازار زرگرها باز شود که جلوخان مسجد شاه کاشان در بر خیابان واقع گردد و نیز خیابانی از خیابان شاه عباس تا قبر شاهعباس واقع در بقعه حبیب ابن موسی باز شود که توریستها بتوانند به راحتی از مقبره شاه عباسکبیر دیدن نمایند و مذاکراتی از این قبیل.
ضمناً آقای صالح از آقای آلیاسین از احوال برادرش مهدی آلیاسین سئوال نمود. آقای آلیاسین جواب داد که به مناسبت تیرگی روابط ایران و عراق به او مرخصی ندادند که امسال تابستان به تهران بیاید و به این مناسبت از آقای صالح سئوال نمود این گفتگوها چه منشأ دارد. آقای صالح اظهار داشت با دید و بازدیدهائی که در سال قبل صورت گرفت یک دفعه وضع اینطور شد. قطعاً تمایل و سیاست ممالک اروپایی و آمریکایی وضع را به این صورت درآورده است.
از تیمور بختیار سئوال شد. جواب داد این شخص از بدترین اشخاص و کثیفترین موجودات است و دولت عراق دو تن را دستیار خود نموده، یکی تیمور بختیار که مردم نسبت به او کینه و تنفر دارند و دیگری آیتالهزاده اصفهانی1 که شخصی کلاهبردار و شیاد است و چندین پرونده چک و سفته بیمحل دارد و هیچ یک از اینها نمیتوانند کوچکترین اثری در مردم داشته باشند. از ماهیت گفتگوی عراق و ایران سئوال شد. نظر آقای صالح این بود که قرارداد مرزی در زمان رضاشاه کبیر بسته شده و نمیتوان عنوان کرد که در آن تاریخ با قدرتی که آن مرحوم داشت، قراردادی خلاف میل ایشان از طرف دولت انگلیس دیکته شده باشد و عنوان آن هم خوب نیست، زیرا روزی سعیدپاشا به نمایندگی دولت عراق به ایران آمد و در جلالیه در موقع سان و رژه شرفیاب شاه فقید شد و در برابر همه افسران و رجال سیاسی، روی چکمههای شاه افتاد و اعلیحضرت فرمودند برو قرارداد را امضاء کن. حالا نوای مخالف آن که این قرارداد از طرف انگلیس دیکته شده، صحیح نیست؛ مخصوصاً که این همه خرج برای نگاهداری و آمادگی قشون در طول مرزی با این وسعت در نتیجهای که قرار است بگیریم، اگر هم بگیریم ارزش نخواهد داشت.
آقای آل یاسین سئوال کرد آیا تیمور بختیار با جبهه ملی ارتباط دارد و سخنرانیهای او را از داخل تهیه و برای او میفرستند. آقای صالح جواب داد ابداً اعضای جبهه ملی با او سر و کار ندارند و مطلقاً از او تنفر دارند و هرگونه فشاری را با وضع فعلی حاضر به تحمل هستند، ولی حاضر به یک دقیقه ملاقات با بختیار نیستند. این سخنرانیها را تودهایهای عراق برای او تهیه میکنند و من با اینکه گوش به رادیو عراق نمیدهم جسته و گریخته مطالب او را از اشخاص میشنوم و ناراحت میشوم.
آقای آل یاسین پرسید وضع جبهه ملی از نظر فعالیت سیاسی چه وضعی دارد، شنیدهام در خارج از کشور فعالیتهایی هست ولی در داخل خبری نیست. آقای صالح گفتند وقتی که آقای دکتر مصدق به جهت اینکه من با اقدامات حاد مخالف بودم اعلامیه داد و فعالیت سیاسی را آزاد کرد که مردم خودشان برای رسیدن به هدف هر کاری صلاح میدانند انجام دهند و منتظر دستور نباشند، مرکزیت جبهه ملی به هم خورد و من هم خود را کنار کشیدهام. در داخل ایران هیچ فعالیتی نیست. در اروپا و امریکا دانشجویان کارهایی میکردند، ولی سازمان امنیت در حوزهها و دستههای آنها رخنه کرد و افراد فعال را به طرف خود جلب نمود به طوری که حالا دیگر فعالیت چشمگیر ندارند و حتی روزنامه کوچکی که به نام باختر امروز چاپ میشد دیگر انتشار نیافت و فعلاً یکی از فعالین جبهه ملی که نویسنده و گوینده توانایی است، محمود عنایت،2 برادرزاده سید حسین عنایت صاحب دفتر اسناد رسمی چهارراه حسنآباد بود با جلب او به طرف خود او را متلاشی نمودند و قبل از اینکه به ایران بیاید در چند نقطه (دانشگاه و غیره) پستهایی برای او درستکردند که ماهی چهارده. پانزده هزار تومان حقوق بگیرد و آنقدر موضوع علنی بود که وقتی او وارد تهران میشد یک از سرتیپهای سازمان امنیت که کار رو به راه نمودن این شخص را به عهده داشت با دسته گل به فرودگاه به استقبال او رفت.
اصولاً با وضع حاضر هیچگونه فعالیت سیاسی نه صلاح است و نه ممکن و من اقرار میکنم یکی از اصلاحاتی که شاه در این دوره نموده، ما ممکن نبود بتوانیم انجام دهیم، زیرا ده نفر پشت یک میز مینشستیم و ده عقیده داشتیم، ولی حالا شاه یک دستور میدهد و همه اطاعت میکنند و من اطلاع دارم که شخص شاه در راه خیر واقعی ملت و مملکت قدم برمیدارد و باید او را تأیید و کمک کرد.
خانواده سلطنتی هم به وضع زمان پی بردهاند و همه در صدد بهبود وضع مردم هستند. با اینکه من و دسته من کوبیده شدهایم، چون غیر از خیر و صلاح مملکت چیزی نمیخواهیم، اصلاحات شاه را صحیح و مفید میدانم و از سخنرانیهایی که میکنند معلوم است نقشههای بهتری نیز دارند که بعداً دنبال خواهد شد. این مطالبی که شاهنشاه یک مملکت در سخنرانیهایش بیان میکند چیزی نیست که بعداً بتوان آن را پس گرفت.
آقای آل یاسین گفت اگر طوری میشد که کارگران کارخانجات هم وضعشان مانند دهقانان بهتر میشد خوب بود. اگر در همه ایران وضع کارگر مثل کاشان است که کارفرما نمیگذارد سندیکا داشته باشند و امور بیمه کارگران را هر طور که بخواهد میگرداند و از هر کارگری که تقاضای اضافه حقوق حقه نمود ناراضی شدند، فوراً وسیله شهربانی و دستگاههای انتظامی و سازمان امنیت برایش پرونده ساخته بیرونش میکنند، واقعاً جای تأسف است. آقای صالح گفت نه در همه جا مثل کاشان نیست. کاشان صاحبان سرمایه خیلی با نفوذ و دست و دل بازند و دیری نمیگذرد که میبینی یک روز اعلیحضرت کارخانجات را هم ملی و متعلق به کارگر اعلام کرد چونکه کارخانجات کاشان حدود پنجاه میلیون تومان بدهکارند و ارزش کارخانه و سرمایه آن بیش از این نیست و قطعی است اگر فوراً نشود در سالهای آینده برای کارگران کارخانجات هم فکری خواهند کرد.
آقای آل یاسین دوباره مطلب را به خیابانهای کاشان و تصفیه آب لولهکشی کاشان کشانید و از آقای صالح خواهش نمود برای تعمیر مساجد و بقاع قدیمه کاشان از انجمن آثار ملی کمک بگیرد و ایشان هم قول دادند در این باره اقدام بنمایند. این ملاقات دو ساعت و نیم طول کشید.
نظریه منبع. نظری ندارد.
نظریه رهبر عملیات. مفاد گزارش صحت دارد.
نظریه امنیت داخلی. مفاد گزارش منبع صحیح است و اطلاعاتی که آقای صالح در اختیار گذاشته بیاساس نمیباشد و اظهارات وی مبتنی بر مغز مسائلی است که مورد نظر بوده.
رونوشت برابر اصل است. اصل[در] شماره 121117 میباشد.
توضیحات سند:
1. موسى آیتاللهزاده اصفهانى معروف به موسوى، فرزند سید حسن در سال 1309ش در نجف اشرف متولد شد. وى که نوه دخترى مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى(ره) از مراجع بزرگ شیعیان بود، در سال 1325 به عنوان طلبهاى جوان به ایران مراجعت و در اصفهان سکنى گزید. پس از مدتى به اتفاق عموى خود به تهران عزیمت کرد و به احترام پدر بزرگش مورد تجلیل فراوان مردم قرار گرفت، به طورى که هدایاى زیادى از شهرهاى مختلف براى او ارسال شد. در رشته حقوق، لیسانس گرفت و سپس به اروپا رفت. وى پس از گذراندن دوره دکترى، به ایران بازگشت. او که جوان عیاش و بى بندوبارى بود، پس از مدتى هر آنچه داشت صرف عیاشى نمود و اغلب با لباس روحانى در مجالس عیش و نوش شرکت مىکرد و به سبب همین خصوصیات مورد لطف و توجه حسین علاء قرار گرفت و به دربار شاهنشاهى راه یافت. وى ضمن عضویت در حزب ملّیون، مدتى با سمت استادیار در دانشگاه تهران مشغول به کار شد و در سال 1339 در انتخابات دوره بیستم مجلس شوراى ملى به نمایندگى مردم لنجان اصفهان به مجلس راه یافت. پس از عدم موفقیت در انتخابات مجلس بیست و یکم با مخالفین دولت هم صدا شد و پس از اینکه مبالغى وجه نقد از بانکها و افراد مختلف به صورت قرض و چک بىمحل دریافت کرد و قادر به پرداخت آن نشد، در خرداد سال 1343 به عراق و از آنجا به مصر فرار کرد و در قاهره ضمن اعلام موجودیت نهضت ایران آزاد، علیه رژیم شاه اقدام به فعالیت کرد. در سفر به فرانسه به علت درخواست دادستان عمومى تهران به اتهام صدور چک بى محل در 25 شهریور ماه 1343 توسط پلیس فرانسه دستگیر و مدت 5 ماه در آن کشور زندانى بود. پس از آزادى، به عراق رفت و ملاقاتهائى با مخالفین شاه، از جمله تیمور بختیار انجام داد. وى همواره مورد اعتماد مقامات عراقى بود و در سال 1345 پس از اخذ شناسنامه عراقى و قبول تابعیت آن کشور به عنوان استادیار دانشگاه بصره مشغول به کار شد. آیتاللهزاده در عراق تحت تعقیب شدید ساواک بود؛ به گونهاى که طى سالهاى 48 تا 53 ساواک مصمم به ترور او شد، اما موفق نشد. آیتالله زاده پس از پیروزى انقلاب اسلامى به ایران آمد. سابقه و عملکرد سوء وى در گذشته موجب کنارهگیرى عناصر انقلاب از او شد و وی مجدداً به عراق بازگشت و سفرهایى به برخى کشورهاى اروپایى و آمریکا انجام داد. اصفهانی فعالیت علیه انقلاب اسلامى را با انتشار برخى جزوات و کتب شروع کرد. در دوران جنگ تحمیلى بارها از رادیو بغداد به تبلیغات علیه میهن اسلامى و مردم مسلمان ایران پرداخت. وی در اواخر دهه 60 عازم آمریکا شد و درآنجا کوشید تا خود را به عنوان رهبر شیعیان شمال آمریکا مطرح کند. اسناد ساواک. پرونده انفرادى
2. محمود عنایت، فرزند علی در سال 1311ش در تهران به دنیا آمد. از دبیرستان فیروز بهرام دیپلم گرفت و در سال تحصیلی 1331 ـ 1330 به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1336 دکترای دندانپزشکی گرفت. از سال 1329 به کار مطبوعاتی روی آورد و بعدها مدیریت مجله «نگین» را به عهده گرفت. وی مدتی نیز سردبیر مجلات: «فردوسی»، «تهران مصور»، «مهر ایران» و «ایرانآباد» بود و مدتی نیز مسئول تهیه گفتارهای رادیویی در اداره تبلیغات و انتشارات. عنایت فعالیتهای سیاسی خود را با گرایش به حزب توده و بعدها با تمایل به جبهه ملی نشان داد.
وی در سال 1356 از سوی ساواک به عنوان رابط بین دبیر کل حزب رستاخیز و نویسندگان معرفی شد. در سال 1349 از جمله سوسیالیستهای علمی که با وساطت اسدالله علم، مصدر امور شده است، معرفی گردید و در سال 1351 با وساطت ساواک مورد تحبیب وزارت اطلاعات قرار گرفت و در سال 1356 چنین مورد ارزیابی ساواک قرار گرفته است:
«مشارالیه در یک وضعیت میانه قرار دارد و ضمن اینکه دوستان نویسنده خود را که اکثراً در کانون عضویت دارند از خود نمیراند، در فعالیتها و اقدامات کانون پیشقدم نبوده و فعالیت حادی از نامبرده مشهود نیست.» محمود عنایت در مصاحبه مورخه 5 /7 /57 با تلویزیون بیبیسی چنین گفت: «تصور میکنم برخی از حامیان شاه از وضع موجود راضی نیستند... و احتمالاً آنها شاه را تشویق میکنند که به عقب بازگشته و وضع پیشین را دنبال نماید، امّا من فکر میکنم از آنجا که شاه مرد بسیار باهوشی است ترجیح خواهد داد که به اعطای آزادیهای سیاسی در ایران ادامه دهد...» محمود عنایت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حزب خلق مسلمان و نهضت آزادی همکاری داشت، در سال 1364 به امریکا پناهنده شد. محمود عنایت در 28 دی 1391 در سن 80 سالگی در آمریکا درگذشت.
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد دوم صفحه 467