صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقای دکتر مصدق‌السلطنه1 رهبر محترم جبهه ملی و نماینده محترم مجلس شورای ملی دام بقائه

تاریخ سند: 14 شهریور 1329


جناب آقای دکتر مصدق‌السلطنه1 رهبر محترم جبهه ملی و نماینده محترم مجلس شورای ملی دام بقائه


متن سند:

تاریخ‌: 14 /6 /1329
جناب آقای دکتر مصدق‌السلطنه1 رهبر محترم جبهه ملی و نماینده محترم مجلس شورای ملی دام بقائه

با کمال عجز دنباله شکایت مورخه 8 /5 /29 و 12 /5 /29 به عرض عالی می‌رساند.
علت اینکه فدوی از مازندران با وجود سه نفر نماینده متوسل آن‌جناب شده[در] قبال ظلم و تحریکاتی بوده که از طرف جناب سرهنگ ستاد علی کیا ریاست کل مرزبانی کشور به وسیله چند نفر متجاوز اشراری که پس از 320[1] به وجود آمده، هر نوع جنایت و خیانت را برای نفوذ و تکثیر ثروت خود جایز دانسته و می‌دانند. بهترین معرف آنان سوابق قبل از 320[1] و بعد از 320[1] می‌باشد که سقوط حتمی فدوی فرد عائله‌مند دارای عده کثیری قبیله و مالک قدیمی در کجور منجر شده متصدیان ادارات دولتی که تحت تأثیر متجاوزین پس از 320[1] قرار گرفتند، بعلاوه ناچارم در اطاعت جناب سرهنگ کیا و زیردست آن جناب سرهنگ اردلان فرماندهی پادگان چالوس می‌باشند قبیله گی فدوی و اهالی بلوک پنجرستان تجاوز برده هزار نفر مردمی می‌باشیم که دارای سواد نبوده در اراضی سنگلاخ دیم با خوراک نان جو و لباس چوغا2 و کفش چرم خام مثل بشر ماقبل تاریخ زندگانی دارند تحت فشار قبیل محمدحسن کیا، افراسیاب و دارودسته‌های وی روی تحریکات و تقویت جناب سرهنگ کیا قرار گرفتیم.
جناب سرهنگ کیا پس از 1323 مقداری از املاک و احشام خاندان جلیله پهلوی را تصرف نموده، برای ازدیاد احشام و تصرفات املاک اضافه‌تری باندی تشکیل داده و مشارالیه طی شماره 120811 - 21 /4 /29 به فدوی مرقوم‌ می‌دارد طبق تحقیقاتی که به عمل آمده به شما اجحاف نشده. آیا خودش تصور نمی‌نماید از که تحقیق فرمود آیا از مدعیان تحقیق ارزش دارد. مشارالیه دستور فرمودند سرهنگ اردلان بدون مجوزی علیه فدوی روی دستور محمدحسن کیا و سایر متجاوزین تقاضای تبعید شش ماهه فدوی را نمود. این تقاضا برای این بود که چرا از ناموس خود [در] قبال اشرارین دفاع نمودم. عیناً پرونده ‌امر در دادگاه شهرستان نوشهر موجود است.
جناب سرهنگ کیا طی شماره 17133 - 4 /6 /29 در پاسخ مرقومه مورخه 22 /5 /29 آن جناب و طی شماره 14920 - 16 /5 /29 دستور می‌فرماید چرا وقت آن ‌جناب و مرزبانی کل کشور را تلف می‌نمایم. معظم‌له فکر نمی‌نماید مرزبانی چه حق مداخله در کارهای عمومی و دسته‌‌بندی‌ها دارد و آن جناب هم چون از حقوق مردم ضعیف طرفداری می‌فرمایند وقت آن‌جناب برای احقاق حق مردم است که فدوی از صدها فرسنگ متوسل می‌شوم به خود اندرز دهد که چرا مزاحم سایرین توسط سرهنگ اردلان می‌شوند.
جناب سرهنگ کیا چه[که] حمایت از محمدحسن کیا و سایرین درخصوص تجاوزات آنان[به] ملک و علاقه و حیات فدوی دارند دستور محرمانه به سرهنگ اردلان می‌دهند در تفتین و تحریکات علیه فدوی حتی مضروب نمودن فدوی فروگذار ننمایند. با قصد خودکشی عده[‌ای] تاریخ 2 /4 /29 مرا بستری و بهداری نوشهر گواهی 18 روز بستری فدوی را داد فوراً برای تهران آمدم صدق عرایضم پرونده جزاست که با تمام اعمال نفوذ آنان در دادگاه نوشهر موجود است.
جناب سرهنگ کیا و سرهنگ اردلان را مجدداً 11 /6 /29 چالوس اعزام داشته مشارالیه مجدداً به دادگاه فشار آورد و با شکایت موهوم محمدحسن کیا چهار نفر ژاندارم مسلح از گروهان نوشهر و چالوس یکی نامش علی اردستانی جهت دستگیری فدوی اعزام داشت که چالوس توسط اشرارین نابودم نماید که فوراً تهران آمدم چه از جان من می‌خواهند.
جناب سرهنگ کیا به پادگان چالوس دستور دادند در اطاعت حرف کیاها بوده سروان جمالی سرباز وظیفه [ناخوانا]رمضانی را [به] اتفاق جان‌محمد نام ساکن دهگری در کیلومتر 3 در تاریخ 28 /5 /29 اعزام داشت کامیون شماره 8639 را که ذغال مرا بارگیری‌ می‌کرد 24 ساعت بازداشت به امر حاجی‌آقا نام کیا دو هزار ریال اجباراً از الیاس شریک اخذ داشت تا کامیون مرخص شد. آیا از فدوی طلب داشت آیا سرباز وظیفه برای اجرای سوءاستفاده مشارالیه تعیین شد. جناب سرهنگ کیا به سروان جمالی [در] غیبت سرهنگ اردلان دستور داد که در اختیار محمدحسن کیا قرار گرفته در بنگاه 3 اسماعیل رضایی گماشته فدوی را 6 /6 /29 کتک‌کاری و مضروب نموده که بنگاه مرا تصرف نماید گویا بعداً متوجه3 حرکات خود شدند تنها از کتک کاری قناعت نمودند. آیا محمدحسن کیا چه‌کاره است و چرا سروان جمالی در اختیار آنان است. آیا قانون است. با ذکر شکایت فدوی در بالا جناب سرهنگ علی کیا دست از تحریکات علیه فدوی برنداشته با تمام قدرتی را که در اختیار دارد توسط سرهنگ اردلان موجب خسارات و گرفتاریم می‌باشد با آنکه ارتش حافظ استقلال کشور و حافظ ناموس عموم مردم است و فدوی دوستدار ارتش بوده و خواهم بود مشارالیه از قوای سربازی علیه مردم کاملاً سوءاستفاده نموده و باندی تشکیل داده است. عاجزانه تمنی دارم از عملیات جنایت‌کارانه آنان با اعزام بازرس بی‌نظر که تحت تأثیر آنان واقع نشود بزرگ ارتشتاران4 شاهنشاه محبوب را از عملیات خائنانه آنان آگاه فرموده برای برقراری عدالت اجتماعی که منویات شاهنشاه و آن جناب است عطف توجه مبذول فرمایند.
با تقدیم احترامات فائقه
فدوی محمدعلی کاوه
تهران خیابان ری بازارچه نایب‌السلطنه کوچه ادیب‌الممالک منزل مشهدی شعبان
رونوشت بالا جهت استحضار ریاست محترم ستاد ارتش تقدیم می‌گردد.
با تقدیم احترامات فائقه. فدوی محمدعلی کاوه
جواب شاکی داده شد. 19 /6

توضیحات سند:

1. دکتر محمد مصدق، ملقب به مصدق‌السلطنه، فرزند میرزا هدایت در سال 1261 ﻫ ش به دنیا آمد. وى در سن 17 سالگى مستوفى خراسان شد. تحصیلات مقدماتى را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 براى تحصیلات عالیه به پاریس رفت. بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسى پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه‌ی دکترى در رشته حقوق، به ایران بازگشت. مصدق چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینه‌ی مشیرالدوله براى تصدى وزارت دادگسترى از وى دعوت کرد. وی در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد. با این همه در همان سال از شناسایى کودتاى «سیدضیاءالدین طباطبائى» امتناع ورزید. پس از سقوط سیدضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایى منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندى به علت عدم موافقت دولت مرکزى با نظریات او از این سمت استعفا داد. در سال 1302 وزیر امور خارجه شد. در سال 1303 در دوره‌ی پنجم قانونگذارى به نمایندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى انتخاب شد و در این دوره با واگذارى سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد. در دوره‌ی ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید. مصدق با اینکه به کلى از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیله‌ی شهربانى تهران توقیف و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومى آن شهر محبوس بود. سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد. پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. در این دوره براى استیفاى حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبهه‌ی ملى را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملى شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شوراى ملى گذراند. در اردیبهشت 1330 براى اجراى این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست‌وزیرى ایران را قبول کرد. موفقیت مصدق در جریان نهضت ملى شدن نفت، مرهون حمایت‌ها و پشتیبانی‌هاى روحانیون و نیروهاى مذهبى بود که در رأس آنها آیت‌اللّه‌ کاشانى قرار داشت. اما بروز اختلاف میان آیت‌اللّه‌ کاشانى و مصدق ـ که با تفکرات لیبرالیستى و ملى‌گرایى همواره مدافع جدایى دین از سیاست بود ـ موجب شد که حکومت شاه با همکارى سیا (SIA) نقشه‌هایى را براى سرنگونى حکومت مصدق طرح‌ریزى کنند. در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخست‌وزیرى او رأى تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوى براى تصدى وزارت دفاع ملى، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوام‌السلطنه را به نخست‌وزیرى منصوب نمود، ولى ملت با قیام سى‌تیر به رهبرى آیت‌الله‌ کاشانى مجدداً او را به نخست‌وزیرى برگزید. در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامى، به 3 سال زندان محکوم شد. مصدق در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت. وی در 14 اسفند 1345 بر اثر بیمارى درگذشت.
2. چوقا یا چوخا، لباس مردان روستایی و عشایری است که دارای آستین کوتاه‌ می‌باشد و در بین عشایر بختیاری بسیار رواج دارد.
3. در اصل: توجه.
4. در اصل: ارتشداران.

منبع:

کتاب سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 21


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.