نطق داودین گوریون1
متن سند:
کورش - شاه ایران
نطق داودین گوریون1
اورشلیم، /۲۶ مارس / ۱۶۶۱
کتاب آسمانی ما، به صورتی که امروز در دسترس جهانیان است. با این دو شعر مهم ختم میشود:
"اکنون که اولین سال سلطنت کوروش پادشاه ایران است، کلام خدا که از زبان جرمیاه ادا شده است قرین به انجام است. خداوند روح کوروش کبیر را به جنبش در آورد تا در سراسر قلمرو خود اعلام داشته و به رشته تحریر نیز درآورد و چنین گفت کوروش پادشاه ایران:
خداوند جهان، کلیه کشورهای کره زمین را به من داده و مرا موظف فرموده که در اورشلیم خانهای برای او بنا کنم که در جودا میباشد. از شما بندگان او کدام در آنجا هستند؟ خداوند با او باشد و بگذارد بهشت رود"
(کتاب تواریخ ایام جلد دوم)
این امتیاز مخصوص منحصر بهفردی است که به یک فرمانروای غیریهودی داده شده است، مهمترین کتاب جهان با کلامی ختم شده است که در زمان ما نیز برای کلیه مردم معنی بخصوصی را دارد، با کلمه عبری و یا سپورا که معنیاش اینست. "جای او در بهشت باد" هیچ فرمانروای بیگانهای مانند کوروش چنین مورد تحسین قرار نگرفته است آن هم توسط یکی از بزرگترین پیامبران اسرائیل یعنی اشعیاء نبی که فصول ۴۵ و ۴۶ کتاب او چنین حاکی است:
"راجع به کوروش میفرماید او شبان من است و هر کار که میل من باشد انجام میدهد حتی به اورشلیم میگوید ساخته شود و به معبد میگوید پی تو ریخته خواهد شد. خداوند به مسیح خود کوروش که دست راست او را گرفتهام امتلملل را در مقابل او به زانو درآورم وکمر پادشاهان راست خواهم کرد.
دروازههای بزرگ آذین شده را در مقابل او باز میکنم و دروزاهها بسته نخواهند شد.
من پیشاپیش تو خواهم رفت، کلیه نقاط ناصاف را صاف خواهم کرد و دروازههای برنجی را خرد خواهم کرد و میلههای آهنی را خواهم شکست: "و من به تو گنجهای تاریکی و ثروتهای پنهان شده در محلهای مخفی را خواهم داد."
بدون شک کوروش شایستگی همه این تحسینها را داشت، نه فقط به خاطر اعلامیه آزادی بخشی که صادر کرد. یا به خاطر اینکه به تبعیدشدگان بابلی اجازه داد به کشور خود مراجعت کنند و معبد خود را در اورشلیم بنا نمایند. بلکه اصولاً از نظر تاریخ عمومی جهان کوروش یکی از بزرگترین شخصیتهای تمام قرون و اعصار است.
او یکی از برجستهترین فرماندهان نظامی تاریخ ملل و یکی از ممتازترین سیاستمداران کلیه ادوار تاریخ جهان است، و به علاوه مردی با عاطفه و بلندنظر و رهبری است که در میان فاتحین نیرومند نظیر او کمتر یافت میشود.
ترقی کوروش از مقام یک فرمانروای محلی منطقه کوچک شاهزادهنشینانشان به مؤسس بزرگترین امپراتوری جهان خود یکی از جالبترین اتفاقاتیست که در تاریخ بشر افتاده است. اما این موضوع در نتیجه چهار نکته اهمیت بیشتری به خود میگیرد.
امپراتوری کوروش در عرض مدت کوتاهی بوجود آمد. یعنی در عرض یازده سال فاصله بین فتح اکباتان (هکمتانه)، پایتخت مادها، در سال ۵۵۰ و فتح بابل در سال ۵۳۹ امپراتوری اسکندر مقدونی نیز به سرعت و تقریباً در این مدت یازده سال ایجاد شده ولی این امپراتوری بلافاصله بعد از مرگ اسکندر متلاشی شد، در صورتی که امپراتوری کوروش تحت حکومت خاندان او تا بیش از دویست سال پابرجا ماند.
کوروش روح عطوفت
جوانمردانهای نسبت به مخالفان خود و بردباری بی نظیری در مقابل کلیه مذاهب نشان میداد. بر همین اساس کلی بود که وی نقش قاطعی در اولین بازگشت به صیون بازی کرد.
ما درباره کوروش مدارک برجستهای در دست داریم، از جمله استوانه بابلی و نوشتههای اشعیاء - دانیال و عزرا و کتاب تواریخ ایام، و به طور مفصلتر در تواریخ، ادبیات یونان، اشیل شاعر و درامنویس بزرگ یونان که در سال ۵۲۵ یعنی چهار یا پنج سال بعد از مرگ کوروش (۵۲۹) متولد شد در نمایشنامه خود به نام "ایرانیها" نوشته است: به کوروش که سرنوشت او را مردی سعادتمند آفریده است. برای کلیه مللی که با او دوست بودند صلح و سعادت آورد، و بر ملل لیدی و فریگیا پیروز شد و سرزمین (منظور از یونان آسیای صغیر) (ایونین) است.) را فتح کرد. خدایان او را دوست داشتند زیرا او مردی بود با ادراک فراوان.
از جمله کسانی که راجع به سرگذشت کوروش نوشتهاند میتوان ساژون لامپسا کوس و یونیسیوس اهل میلتوس هلنیگوس، هردوت، کتیوس اهل سیدوس را نام برد. گزنفون یک کتاب کامل درباره او به نام "تربیت کوروش" نوشت که مخصوصاً جنبه شاعرانه دارد.
درباره کودکی و جوانی کوروش مطالبی به زبان یونانی در دست داریم که ظاهراً از منابع از بین رفته فارسی اقتباس شده است. هرودت چهار روایت مختلف برای آغاز زندگی کوروش نقل کرده است. همانطور که گفته شد احتمال میرود که کوروش در زمامدار یک، خاندان حکومتی محلی در یک منطقه کوچک شاهزادهنشین پارس به نام انشان که جزئی از الام میباشد بوده است. در قرن ششم مدارکی در کتاب حزمیال نبی درباره یک ارتش پارس در تایر وجود داشته است "در فصل ۲۷" آیه دهم او میگوید:
آنها که از پارس، لود، و فوت بودند در ارتش تو مردان جنگی تو بودند: آنها سپر و خود خود را به خاطر تو برداشتند. "آنها شایستگی ترا داشتند."
و در فصل ۳۸ و قسمت ۵ رو فرنیال پیشبینی کرده است که پارس با ارتش کوک پادشاه ماگوگ خواهد بود پارس و حبشه و لیبی با آنها: همه با سپر و خود، درمیا و فرنیال هردو نابودی ایلام را پیشبینی کرده بودند. در سال ۵۹۷، جرمیا گفته بود: خداوند سران گفت: بنگرید، من کمان ایامم. قدرت عمده آنها را میشکنم. (فصل ۴۹ ، قسمت ۳۵). و در سال ۵۸۸ فرنیال گفت "آنجا ایلام با کلیه جمعیتش در اطراف قبرش قرار دارد که همگی بضربه شمشیر از پای درآمدهاند و ختنه نشده در درک اسفل که در سرزمین زندهها وحشت انداخته است در غلطیدهاند و کهذا آنها ننگ خود را همراه خود به قعر جهنم بردهاند."
ما اطلاعاتی از سه پادشاه انشان قبل از کوروش در دست داریم چیش پش، کوروش، کمبوجیه پسر کامبیس، کوروش دوم، همان کوروش کبیر است. او در سال ۵۵۶ یا ۵۵۸ فقط پادشاه انشان بود ولی سی سال بعد در سال ۵۲۹ هنگامی که بدرود حیات گفت شاهنشاهی عظیمی را از هندوستان تا کرانههای شرقی مدیترانه از خود برجای گذاشت. گزنفون که در اواخر قرن پنجم پیش از میلاد متولد شده بود و در قرن چهارم قبل از میلاد یعنی بیش از یک قرن بعد از مرگ کوروش میزیست مینویسد که در زمان وی داستانها و افسانههائی راجع به کوروش هنوز در میان مردم شرق نقل میشده است. و سینیل آنتیس تنیس که در اواسط قرن چهارم میزیسته، دیالوگی به نام کوروش یا شاهنشاه نگاشته است.
اولین پیروزی کوروش غلبه بر پادشاه ماد بود که به قول برخی منابع، دختر خود ماندانا را به عقد ازدواج کمبوجیه در آورده بود. بدین ترتیب ماندانا مادر کوروش و اژیداهاک پدربزرگ او بود. این آخرین پادشاه ماد چندان محبوب ارتش خود نبود. مطابق یکی از روایات، او وزیر خود هارپاکوس را موظف ساخت تا کوروش را پس از تولد به قتل برساند و موقعی که ده سال بعد مطلع شد که دستورش اجرا نشده و طفل مزبور زنده است و در کلبه چوپان بسر میبرد هارپاکوس را به ضیافتی دعوت نمود و گوشت بدن پسرش را به خورد او داد. هارپاکوس در جنگ کوروش با اژدیدهاک به کوروش کمک فراوان کرد و مادها و پارس ها که از لحاظ نژاد قرابت دارند تحت حکومت کوروش متحد شدند. موقعیکه کوروش پادشاه ماد را اسیر کرد، باو رحم کرد و همانطور که شیوه او بود وی را بزرگوارانه از هر آسیبی محفوظ داشت.
امپراتوری کوروش از این جا آغاز شد. جالبست که کلمه مادها و پارسها اقلاً پنج بار در تورات ذکر شده است و مثل اینکه در اصل با هم ترکیب شدهاند. شکی نیست که مادها و پارسها دو قوم خویشاوند بودند. در اشعیاء فصل یازدهم قسمت دوم، ایلام با ماد یا با هم ذکر شده است و داریوش، از اعقاب کوروش به زبان آرامی مدایا یعنی "مادی" خوانده شده است (دانیال به فصل ششم قسمت اول، و فصل یازدهم قسمت اول). چهار سال بعد از فتح ماد، کوروش با کرزوس، پادشاه لیدی جنگید. این داستان بسیار معروف است که چگونه کرزوس از کاهن معبد دلف قبل از اقدام به جنگ نظر خواست. کاهن به او گفت: اگر از رودخانه هالیس بگذری، نیروی بزرگی نابود خواهد شد. کرزوس تصور کرد که این نیروی بزرگ که نابود خواهد شد نیروی کوروش است. پادشاه لیدی متحدین بسیار نیرومندی مانند مصر و بابل و اسپارت داشت ولی موقعی که کوروش به فشار خود ادامه داد و به ارتش وی حملهور گشت آن متحدین به کمکش نیامدند و در سال ۵۴۶ کوروش سارد پایتخت لیدی را مسخر ساخت و حکومت خود را بر سراسر مستعمرات یونان در آسیای صغیر گسترش داد. آنگاه نوبت بابل رسید که آخرین پادشاه آن نورنائید چندان طرف علاقه مردمش نبود و بخصوص مورد تنفر رهبران مذهبی بابل بود. در ماه تشرین سال ۵۴۰، ارتش کوروش به سرحدات بابل رسید و در روز سوم ماه چشوان کوروش وارد این شهر عظیم و شکستناپذیر گردید. پیغمبر مشهوری که در این عصر یعنی هنگام زوال شوکت بابل ظهور کرد، همان پیامبری که پیشگوئیهایش در کتاب اشعیاء به چشم میخورد. در فصل "یار بابل" (فصل سیزدهم اشعیاء بندهای ۱۷ تا ۱۹) سقوط بابل را با تعالی یهود و بازگشت آن به صیون مربوط دانسته است:
"خداوند به یعقوب رحم خواهد کرد و اسرائیل را انتخاب خواهد کرد و آنها در سرزمین خود قرارداد و غریبهها به آنها ملحق خواهند شد و آنها به خانه یعقوب وفادار خواهند ماند.
و مردم آنها را میپذیرند و به مکان خود میبرند و خانه اسرائیل آنها را در سرزمین خداوند خواهد داشت. (فصل ۱۴ - قسمت ۱ و ۲).
****
پروفسور کافمن در کتاب برجسته خود درباره "تاریخ مذهب یهود" (جلد ششم صفحات ۱۷۵ تا ۱۸۰) معنی این پیشگوئی را طور دیگری بیان میکند در عوض "یار بابلی" میگوید "یار آشور" عقیده دارد آیه (فصل چهارم قسمت اول) "خداوند به یعقوب رحم خواهد کرد و باز هم اسرائیل را انتخاب خواهد کرد و آنها را در سرزمین خودشان قرار خواهد داد" بعدها اضافه شده است کلمه "چالدیس" در اشعیاء فصل سیزدهم قسمت نوزدهم که میگوید: "و بابل، شکوه پادشاهیها و زیبائی چالدیس ..." به این پیشگوئی در اثر اشتباه افزوده شده است. پادشاه آشور در اینجا پادشاه بابل خوانده شده است زیرا پادشاه ایران نیز خود را پادشاه بابل خوانده است و در مورد این کلمات "بنگرید و من مادها را علیه آنها خواهم شورانید." (فصل سیزدهم - قسمت هفدهم) آنها منظورشان مادهائی که در تورات با تاریخ پارس مربوط شناخته شدهاند نمیباشند بلکه منظور مردمانی هستند که از اقصی نقاط شمالی از میان بربرها میآیند، یعنی همانطور که در ارمیا از عالیترین نقطهای که پیغمبران در روی کره خاک دیدهاند. (فصل ۵۱ قسمت ۲۷ و 28).
مادها از آن نقطه همراه حکومت آرارات، مینی و آشچناز ظهور کردهاند. مادهائی که در فصل سیزدهم ذکر شدهاند همان مادهای آرارات و مینی و آشچناز میباشند که برای کوتاهی کلام نام مبداً آنها گفته نشده است و این مادها را با پارس سرزمین کوروش نسبتی نیست.
با وجودی که برای پروفسور کافمن احترام زیادی قائلم برایم عجیب است که توضیحات مورخ مذهب یهود را نپذیرم. مادهائی که در ارمیا (فصل ۵۱) نامبرده شدهاند همراه با اسامی آرارات و مینی و آشچناز نام برده نشدهاند. از این سه سرزمین در فصل ۲۷ صحبت شده است. درباره پادشاهان ماد دربند ۲۸ صحبت شده و آنچه که واضح است اینست که مادهائی که از آنها در آیه صحبت شده است همان مادهای مربوط به پارسها هستند و هیچگونه مدرکی در دست نیست که ثابت کند که مادهائی که در اشعیاء در فصل سیزدهم از آنها صحبت شده است همان مادهای آرارات، مینی و آشچناز میباشند. حذف کلمه چالدیس نیز کاملاً اختیاری است و با کلیه بند جوردرمیآید همانطور که تبدیل "یار بابل" "یار آشور" دلبخواه است. پادشاهان ایران پس از اینکه کوروش بابل را فتح کرد خود را پادشاه بابل خواندند و این عنوان در خاندان کوروش در عرض دویست سال حیات شاهنشاهی پارس باقی ماند و نمیتوان شک داشت که در آیه آخرین در فصل هیجدهم اشعیاء و دو آیه اولی فصل چهاردهم - فتح بابل را توسط پادشاه مادها و پارسها و آزادی اسرائیل را پیشبینی کرده است. اشعیاء نبی در فصل ۴۳ - کوروش را مسیح خداوند خوانده است. کلمه مسیح در اینجا نباید با معنی مذهبی بعدی خود یعنی آزادکننده یهود و جهان اشتباه شود بلکه معنی آن همانست که در کتب تاریخی آسمانی آمده است، یعنی دستنشانده خداوند برای سلطنت.
هیچگونه نامی از یهودیان در استوانه کوروش که در بینالنهرین در سال ۱۸۷۹ کشف شده است و یا در سنگنبشتههایی که در سال ۱۸۵۰ در این منطقه از زیر خاک در آمده برده نشده است. در ادبیات یونان که راجع به کوروش نگاشته شده است نیز اسمی از رابطه کوروش یا یهودیان برده نشده است. رابطه کوروش با تبعیدیهای بابل و بازگشت به صیون فقط توسط منابع تورات بر ما معلوم است. علاوه بر پیشگوئیهای اشعیاء شرحهای تاریخی دیگری از کتابهای عزرا و کتاب تواریخ ایام (جلد دوم) آمده است. در کتاب عزرا گفته شده است که: اکنون در اولین سال کوروش پادشاه ایران (منظور از اولین یعنی حکومت وی بر بابل یعنی ۵۳۹ یا ۵۳۸ قبل از میلاد) کلام خداوند که از زبان ارمیا ادا شده است قرین به انجام است. خداوند روح کوروش پادشاه ایران را برانگیخت تا اعلامیهای در سراسر قلمرو خود منتشر سازد و به صورت نوشته نیز در آورد و اعلام دارد که "چنین گوید کوروش پادشاه ایران خداوند جهان پادشاهی کلیه کشورهای روی زمین را عطا کرده است و به من وظیفه داده است که برایش خانهای در اورشلیم یعنی یهودا بسازم. از شما بندگان خدا کدام یک در آنجاست؟ خداش با او باشد و بگذارد به اورشلیم به یهودا برود و خانه خدای اسرائیل (او خداست که در اورشلیم است بسازد. این کلمات تقریباً به عینه در آخر کتاب دوم تواریخ ایام آمده است. این کلمات این معنی را نمیدهد که کوروش خداوند یهودیان را آن طور که یهودیان میشناسند، خداوند جهان و خدای یکتا شناخته است. و نیز نمیتوان گفت که کوروش نام خداوند اسرائیل را در اعلامیهای ذکر ننموده است. کوروش به احترام گذاشتن به مذاهب مختلف معروف بوده است و هر کشوری را که فتح کرد خدایانشان را به رسمیت شناخت. این کار را در بابل هم کرد و در آنجا به نام مردوک سخن گفت: اما کلماتی که در عزرا و کتاب تواریخ ایام آمده در اعلامیه کوروش نیامدهاند. این کلمات در فصل ششم عزرا در جوابی که داریوش به زبان آرامی به تاتنائی حاکم آن سوی رودخانه وشلا، بوزناگی و همراهانش داده است موجود میباشد. اعلامیه در آکمتا پایتخت ماد یافت شده است و یا آن طور که در عزرا فصل ششم قسمت ۲۱۶ نوشته است: و در آکمتا، در قصری که در ایالت مادها هست، استوانهای یافته شد که در آن نوشته و آیه سه تا پنج متن اعلامیه را به زبان اصلی که زبان آرامی باشد نقل کرده است. به موجب این اعلامیه داریوش دستور داد تا تانتائی و شتر بوزناکی به یهودیان اجازه دهند به ساختن معبد ادامه دهند و کمکهای لازمه را به آنها بکنند. بنای معبد در زمان حکائی و زخاریا از آخرین پیغمبران یهود ادامه یافت و در روز سوم ماه ادر در ششمین سال سلطنت داریوش پایان یافت یعنی در سال ۵۱۶ در زمان زروباول و شلتیه. آنگاه تمام یهودیان نیز مراجعت نکردند و ندای اشعیاء نیز مورد توجه واقع نشد که میگفت "در بابل پیش برو و از کلدهایها بگریز و با صدای رسا اعلام کن آنچنان که در اقصی نقاط دنیا شنیده شود و بگو که خداوند بنده خود یعقوب را نجات داده است. (فصل ۴۸ قسمت ۲۰).
همان طور که در عزرا گفته شده است فقط /47 نفر بازگشتند و تبعیدیهای بابل تا سال ۱۹۵۱ در تبعید باقی ماندند. و این سعادت نصیب ما شده است که بازگشت آنها را در زمان خود به چشم مشاهده کنیم. تقریباً کلیه تبعیدشدگان بابل که هنگام نابودی بابل در آنجا باقی ماندند ده سال پیش به این سرزمین بازگشتند و تعداد آنها تقریباً سه برابر کسانی بود که در زمان عزرا و نهمیا به صیون بازگشتند.
جوز فیوس فلاویوس در کتاب خود به نام "عهد قدیم یهودیان (جلد یازدهم)" رابطه بین کوروش و یهودیان را اینطور بیان میکند که یهودیان پیشگوئی اشعیاء را که ۲۱۰ سال قبل به عمل آورده بود برای کوروش فاش ساخته کلیه محققین عصر ما بر این عقیدهاند که فصول پیشگوئیهای راجع به کوروش توسط پیغمبرانی که معاصر کوروش بودهاند و اشعیاء دوم خوانده میشدهاند بیان شده است. میتوان فرض نمود که یهودیان بابل در جنگ کوروش به وی کمک نمودند همانطور که در عصر ما اکثریت یهودیان پشتیبانی خود را در جنگ جهانی اول اعلام داشتند. و بدون شک به نفع کوروش بود که در قسمت غربی تا شرق مدیترانه امپراطوریش متحدین وفادار داشته باشد. اما اعلامیهاش با سیاست کلی او نسبت به سایر ملل جهان مطابقت دارد. او مانند پادشاهان بابل و آشور که ملل مغلوب را تبعید و سایر ملل را در جای آنها مسکن میدادند رفتار نکرد. و نیز نمیخواست مانند اسکندر مقدونی و جانشیانش ملل مغلوب را مطیع فرهنگ و عرف ایران بکند و نخواست مانند وراث محمد مذهب و زبان خود را بر ملل شکستخورده تحمیل کند. کوروش با ملل مغلوب با بزرگواری رفتار میکرد، به مذهب و دین و خدایان مردمان مختلف احترام قائل میشد، موقعی که در اعلامیهاش گفت:
"از بندگانش در میان شما کیست؟ خداوندش با او باشد و اجازه دهد به اورشلیم که در یهودا میباشد رود و خانه خدای اسرائیل (او خداست) را که در اورشلیم است بنا سازد."
او عقاید خود را تکذیب نکرد و با دوروئی چاپلوسی نکرده است. همچنین اوخدای اسرائیل را به آن مفهومی که یهودیان به او معتقدند، آن طور که در اشعیاء نوشته شده است، به رسمیت نمیشناخت:
"من خدا هستم و خدای دیگری نیست و جز من خداوندی وجود ندارد ... غیر از من خدائی نیست ... من خداوندم و غیر از من خدائی وجود ندارد." (فصل ۴۵ قسمت ۵ و ۶)
بلکه همانطور که در میان سایر ملل رسم است عقیده داشت که هر ملتی خدایانی از خود دارد "خداوند اسرائیل خداوندی است که در اورشلیم است."
کوروش به کلیه ملل خود، خودمختاری داد، خودمختاری در مذهب و عقیده، و فقط نیروی سیاسی و نظامی را در دستهای خود متمرکز نمود و این سیاستی بود که دویست سال توسط پادشاهان ایران پیروی شد و یهودیان در سرزمین خود از آزادی مذهب برخوردار شدند. مذهب یهودا ترکیب یافت و موفقیت خود را برای تمام دوران معهد دوم مستحکم ساخت. استقلال سیاسی مانند این تا زمان سلیوسیدز بعد از شورش ماکاپیس بر علیه یونانیپرستهای داخلی و خارجی برای یهودیان تحقق نیافت.
منبع:
کتاب
بزم اهریمن / جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی - جلد 1 صفحه 159